در نقاط دیگر دنیا، وقتی کسی با مشکلی مواجه می شود می رود پیش پولیس یا حتی از پولیس می خواهد که به نزدش بیاید تا به مشکلش رسیدگی شود اما در افغانستان دارای فرهنگ چند هزار ساله و پر افتخار (این افتخارات بخورد توی سرمان) اگر کسی مشکلی پیدا کرد باید مراقب باشد که مبادا پولیس خبر دار شود. به عنوان نمونه:
1- خانه شما مورد سرقت قرار می گیرد و شما شخص پولداری نیستید. شما به پولیس مراجعه می کنید. در این صورت از دو حالت خارج نیست:
الف- پولیس از شما می خواهد اگر به کسی شک دارید او را نام ببرید چون خود پولیس حوصله یا توان اینکه دنبال دزد بگردد را ندارد. شما یک کسی را معرفی می کنید. پولیس او را می گیرد و چون نمی تواند جرمش را ثابت کرده و مدرکی به دست بیاورد او را تحت فشار روحی قرار می دهد. در همین هنگام از شما پول می گیرد تا وظیفه اش را انجام دهد و سرقت از منزل شما را تصدیق کند و از طرف هم پول می گیرد که قضیه را بی خیال شود و دنبال نکند. در نهایت ایشان از چنگ پولیس آزاد شده و به دشمن شما تبدیل می شود. در خوشبینانه ترین حالت ممکنه شما از ایشان معذرت خواسته و او می بخشد اما چون در این مملکت، مردم مغرور و کینه جو هستند این احتمال بسیار کم است. احتمال محتمل تر این است که ایشان وارد جنگ و کینه توزی با شما شده و ظرف چند روز مال و اموال دو طرف به یغما رفته یا آتش می گیرد، بعد از چند ماه فرزندان دو طرف به دست طرف مقابل کشته می شوند، و در نهایت هم شما او را می کشید و فامیلهای آن طرف شما را می کشند و بدین ترتیب قضیه به خوبی و خوشی برای شما تمام می شود اما دو فامیل، قوم، منطقه، قریه، ولسوالی و در نهایت شهر و ولایت تا سالیان سال به جان یکدیگر می افتند.
ب- پولیس از شما می خواهد اگر به کسی شک دارید او را نام ببرید اما خوشبختانه شما به هیچ کس شک ندارید. پولیس چند جایی را بازرسی می کند و دوسیه ای تشکیل داده و مبالغی پول بابت انجام خدمات از شما می گیرد و بعد می رود پی کارش. پیدا شدن مال گم شده جزو اتفاقات نادر در این دیار است. پس خودتان را بی جهت خسته نکنید که مدام به اداره پولیس بروید. به جای این کار به سر وظیفه خود برگردید تا از رزق و روزی پس نمانید.
2- منزل شما مورد دستبرد دزدان قرار می گیرد و شما شخص پولداری هستید. شما به پولیس مراجعه می کنید. پولیس متوجه پولدار بودن شما می شود. لذا چه اموالتان یافت شود چه نشود از آن تاریخ شما در لیست کسانی که می توانند مورد سرقت یا اختطاف واقع شوند قرار خواهید گرفت. البته یک پولی هم باید پرداخت کنید تا از شر دوسیه سازی پولیس و کارهای اداری اش خلاص شوید.
3- شما اختطاف می شوید و توسط بزرگان و ریش سفیدان و با پرداخت مبلغ گزافی آزاد می شوید. اگر به پولیس مراجعه کنید چند اتفاق می افتد:
الف- کسانی که شما را آزاد کرده اند مورد بازجویی پولیس قرار می گیرند طوری که خودشان باور می کنند همدست دزدان بوده اند و خود خبر نداشته اند.
ب- شما مورد بازخواست پولیس قرار می گیرید. دوسیه ای برای شما درست شده و شما خود به خود به آدم معروفی در اداره پولیس تبدیل می شوید. لذا در لیست رسمی کسانی که می تواند مورد اختطاف واقع شود وارد می شوید.
ج- پولیس در زمینه آزادسازی شما از چنگ دزدان مصاحبه ها ترتیب داده و کار نکرده خویش را مافوق توان و تصور بشریت قلمداد نموده و از کرزی مدال های افتخار می گیرد و ارتقاء رتبه می یابد. و تدریجاً که به رتبه های بالاتر و پست های عالی تر می رسد بروز خطرات امنیتی در جامعه رشد پیدا می کند.
4- شما در شاهراه کابل - هرات یا برعکس یا راه های دیگر مثل بادغیس و خوست و غیره در حال سفر هستید. پولیس جلوی شما را می گیرد. در خوش باورانه ترین حالت ممکن، شما پولی به پولیس می دهید و به سمت مقر بعدی پولیس به راه می افتید. حالت دیگرش هم این است که آنهایی که جلوی شما را گرفته اند پولیس نیستند بلکه طالبان یا دزدانی هستند که رخت پولیس به تن دارند و موترهای رنجر پولیس را هم مانند آب خوردن دزدیده اند. فقط سعی کنید داکتر، مهندس، انجینر، کارمند دولتی یا مؤسسه خارجی، نظامی، محصل، شیعه، نرس، استاد دانشگاه یا از این چیزها جلوه داده نشده یا لو نروید. در غیر این صورت «انا لله و انا الیه راجعون»
5- شما به همراه یک خانم یا یک آقا (به طور خلاصه یک جنس مخالف) که با هم قرابت فامیلی نزدیک ندارید در حال راه رفتن یا داخل موتر هستید. پولیس جلوی شما را می گیرد و از شما می خواهد که به او بگویید با هم چه نسبتی دارید. اگر دستپاچه شوید و نتوانید محکم و جدی و خونسرد پاسخ دهید، چند روزی را از کار و زندگی پس می مانید. هم پول رشوت باید بدهید تا آزاد شوید هم آبرویتان در محل به خاطر عمل زشتی که مرتکب نشده اید می رود. اگر هم با پولیس برخورد قانونی انجام دهید و از او بخواهید به وظیفه خودش که همان تأمین امنیت است بپردازد نه اینکه باعث آزار روحی شما شود، با لت و کوب و زندان مواجه خواهید شد. در زندان هم به علت اینکه زندانیان شورش کرده اند و پولیس نمی تواند (یعنی نمی داند که چطور به درستی) شورش را کنترل کند، شما کشته یا مجروح شده یا در خوشبینانه ترین حالت پولی از شما گرفته می شود تا نامتان در لیست شورشیان ثبت نشده یا اگر شده از آن پاک شود.
6- شما شب در بیابان یا در راه مانده اید. اگر از دور موتر پولیسی می بینید باید خود را مخفی بسازید چون معلوم نیست داخل موتر چه کسانی نشسته اند و حتی اگر پولیس باشند معلوم نیست که آیا به شما رحم می کنند یا اینکه مال و اموالتان به سرقت رفته و حضرت عزرائیل به ناچار به ملاقاتتان می آید.
7- شما یک شرکت ساختمانی دارید و برای انجام یک کار عام المنفعه دولتی به ساحه کار می روید. از آنجایی که بر اساس قرارداد، پولیس باید نیروی امنیتی شما را تأمین کند و حتی شما حکم از وزیر داخله بر سر قوماندان امنیه منطقه گرفته اید به سراغ ایشان رفته و تقاضای نیروی امنیتی می کنید. اما در کمال ناباوری، قوماندان صاحب به ریش شما و وزیر می خندد و از شما می خواهد که یا با ایشان قرارداد امضا کرده و به ایشان پول بدهید یا اینکه آن قدر دنبال وزیر صاحب بدوید تا هم وقت انجام پروژه شما به سر آید، هم به علت تأخیر در تکمیل پروژه ضرر و زیان به بار بیاورید. لذا چاره ای جز راضی کردن قوماندان صاحب امنیه ندارید. به فکر نیروی امنیتی شخصی هم نباشید که ممکن است پولیس ملی از آنها خوشش نیاید و ... (ادامه اش طولانی است. پس نمی گویم)
8- شما در بغلان هستید و به ناگاه انفجار انتحاری رخ می دهد. به دنبال کمک کردن به مجروحان نباشید چون معلوم نیست که پولیسی که در آنجا هست به کمک شما می آید یا اینکه شروع به فیر کردن به سمت مردم کرده و شما را نیز به بهشت برین یا جهنم سوزان هدایت خواهد کرد چه دلتان بخواهد، چه نخواهد.
9- شما ...
خلاصه کنم: اگر پولیس افغان دیدید فرار کنید.