سلام
هر زمان که یک مسیحی یا هر غیر مسلمان دیگری در این کشور یا سایر بلاد اسلامی مسلمان می شود آن را در بوق و کرنا می کنند و در نشریات به چاپ می رسانند و از تلویزیونها و رادیوها اعلام می کنند. اما بسیاری از ما غافل از این هستیم که در همین مملکت افغانستان خودمان با این همه تعصبات و قیودات، مردمان گروه گروه نام اسلام را از خود برداشته و سراغ دین و مرام دیگری می روند.
یک دوستی دارم که یکی از دوستانش چند سالی است که مسیحیت اختیار نموده است و از جرگه نام مسلمان بیرون زده است. هر چند بنده که ایشان را ملاقات نموده ام متوجه شده ام از زمانی که دین اسلام را رها کرده، رفتار و گفتار و پندارش مسلمان تر شده است.
ابتدا با خود می اندیشیدم که شاید در اثر بیسوادی و بی اطلاعی از مضمونهای متعالی اسلام، رو جانب دین دگر آورده است اما پس از آشنایی بیشتر دانستم که ایشان نه تنها تحصیلات دانشگاهی علوم طبی دارد بلکه سالیانی در وادی علوم اسلامی و فقه و اسلام شناسی تحقیقات کرده است. هر چند با هم بسیار مباحثات داشتیم و ایشان از دین جدید و خصوصیات آن تعریف های بسیار می کرد، اما آنچه که من توانستم از عمق حرفهایش دریابم این بود که ایشان بیشتر از اینکه از مضامین اسلام دل آزرده باشد، از دست متولیان اسلام آزرده شده و رفتارهای همین آخوندها و مولویان عامل اصلی گرایش ایشان به سمت یک دین دیگر بوده است.
نمی خواهم بگویم که کاری که ایشان کرده است درست بوده یا نه. اما به قول بزرگان قبل از اینکه یک جوالدوز به دیگران بزنی، اول یک سوزن به خودت بزن.
سالیان سال است که مبلغان سایر ادیان در این کشور و سایر کشورهای عقب مانده به تبلیغ راه و رسم و اعتقاد خود می پردازند. در سالیان اخیر پس از طالبان، در افغانستان این امر سرعت فراوان یافته است و عده زیادی از مردم افغانستان به ترک دین اسلام پرداخته و به مسحیت رو آورده اند. یکی از دلایلی که باعث شده این مردم رو به سوی اعتقاد دیگر آورند داشتن تجربیات تلخ از رفتارها و گفتارهای متولیان دینی است. آنهایی که خود را سران جهادی، علمی و فرهنگی اسلامی می نامند مجموعاً باعث شده اند که بسیاری مشکلات و مصیبتها و گرفتاری ها و رنج های خود را از زاویه دینی بنگرند. به دلیل مزبور، مشکل بیسوادی و بی اطلاعی و حتی کم سوادی و اطلاعات سطحی از اسلام را نیز باید اضافه نمود که باعث تشدید گریزان شدن بسیاری از مردم از اعتقاداتشان شده است.
هرچند در بین کسانی که دین اسلام را رها می کنند افراد بسیاری را می توان یافت که صرفاً جهت فرار از این کشور و پیدا کردن مکان و شرایط بهتر زندگی به صورت علی الظاهر ترک اسلام کرده اند ولی در باطن مسلمان مانده اند. اما به هر حال به صورت ظاهری هم که شده، نامی غیر از مسلمان را اختیار نموده اند.
البته دولت هم در این زمینه کار زیادی نمی کند چون نمی تواند. نه اینکه قدرت این کار را ندارد، بلکه چون اجازه این جلوگیری را از طرف حضرات خارجی ندارد. هر چند به نظر بنده حقیر هم حتی اگر دولت توان و اجازه این کار را داشته باشد، نباید جلو این کار را بگیرد. از دیدگاه بنده هر کسی مجاز است که خود راه و رسم زندگانی خویش را انتخاب کند. به قول یکی از دوستان یک فرد مسیحی باسواد و با فرهنگ بسیار بهتر از یک مسلمان بیسواد و بی فرهنگ است. حتی اگر با مسیحی یا یهودی یا بودایی یا هندو شدن یک مسلمان امکاناتی برایش فراهم شود که در سطح بالاتری از خصایص نیک انسانی قرار گیرد بهتر از این است که در این سطح از مسلمانیت باقی بماند که بیشتر از اینکه به درد دین و مردمش بخورد باعث آبرو ریزی و تلبیغات منفی علیه خودش و مردم و دین و اعتقادش شود.
هر چند باید متذکر شد که مسلمانان باید آنقدر خود را به لحاظ عمق اعتقاد و قدرت استدلال و شیوه و سلوک صحیح و راستین اسلامی مجهز کنند که به جای رفتن دیگران به سوی اعتقاد دیگر، این دیگران باشد که به سوی آنها بیایند. تفاوتی که بین اضافه شدن جمعیت مسلمان با جمعیت مسیحی می باشد در این است که مسلمانان با زاد و ولد مسلمان زاده تحویل می دهند اما مسیحیان با تبلیغات و صرف هزینه مسیحی. حال اینکه «مسلمان زاده» بهتر است یا «مسیحی شده» با شما...
به قول قرآن شریف:
«قد تبین الرشد من الغی»