سلام
عرض شود که قانون احوالات شخصیه را مطالعه کردم و البته باید بگویم از برخی قسمتهایش هم که مباحث فقهی تخصصی بی جنجال بود بدون مطالعه گذشتم. ماحصل آنچه شخص حقیر برداشت کرده این است که نه تنها در این قانون تعدیل لازم است، بلکه بسیاری از جاهایش باید حذف شود.
در قسمتهایی که باید تعدیل رعایت شود، بحث شرایط و ایجابات زمانه مطرح است که متأسفانه در این قانون به درستی در نظر گرفته نشده است. تناقض هایی هم که در این قانون وجود دارد یکی از دلایلش هم همین بحث ایجابات زمانه است. مثلاً در یک جا گفته شده که زنان می توانند در تمام فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند و از سوی دیگر بیرون رفتن زن را منوط به اجازه شوهر دانسته. شما تصور کنید در این افغانستان ما زنی به شوهر ظالمش بگوید می خواهم بروم در تظاهرات محو خشونت علیه زنان شرکت کنم و بر علیه تو شعار بدهم. از یک طرف آقای محسنی به زن حق داده که به خاطر گرفتن حق خود فعالیت کند و از طرف دیگر اجازه خروج وی از خانه را به دست شوهر داده. بگذریم. از آنجا که این بحث کمی تخصصی است و من فرد بی دانشی هستم، لذا بهتر می بینم که به آن نپردازم.
اما راجع به قسمتهایی که باید حذف شود. من متحیر مانده ام که چطور شورای علمای شیعه هنوز نتوانسته اند فرق بین آداب و قوانین را به درستی درک کنند. قانون برای خود مشخصات و تعریف و رویکردی دارد و آداب مشخصات و تعریف و رویکردی دیگر. بزرگترین مشکلی که در این قانون احوالات شخصیه دیده می شود از نظر من خلط این دو موضوع است. وقتی یک امری به نام قانون به تصویب می رسد هم لازم الاجرا است و هم باید برای کسانی که آن را نقض می کنند توبیخ و تنبیه در نظر گرفته شود. حال این را در نظر بگیرید که حضرات آخوندهای شیعه آداب خصوصی زندگی و برخی آداب دیگر را به صورت قانون در آورده اند و بر طبل حمایت از آن می کوبند.
فرض می کنیم که این آدابی که اینها به نام قانون تصویب کرده اند دقیقاً مطابق فقه اهل تشیع باشد، اما وقتی بحث انجام و انکار آن می رسد، آیا واقعاً می شود برای نقض این آداب جریمه و تنبیه قایل شد؟ اگر چنین باشد کلیه آداب رفتاری عمومی و خصوصی شیعه را باید به صورت قانون در آورد و برای نقض هر کدام جریمه و مکافاتی در نظر گرفت. وقتی فکر می کنم که دادگاه های کشور مخصوصاً در مناطق شیعه نشین پر شود از زنان و مردانی که به خاطر نقض آداب معاشرت از جانب دیگری کارشان به شکایت و محکمه رسیده بر خود می لرزم.
تصور کنید روزانه دهها و صدها زن به دادگاه مراجعه کنند و از شوهران خود شکایت کنند که ایشان چهار شب است با من همبستر نشده. یا اینکه مردانی را تصور کنید که به دادگاه شکایت کنند که من در موتر از همسر خود تقاضای همبستری کردم و او قبول نکرد در حالی که در قانون اهل تشیع آمده است که زن باید در هر زمان از مرد تمکین کند!
واقعاً اگر قرار باشد برای همه آداب زندگی شخصیه اهل تشیع قانون وضع کنند، در آن صورت باید رساله های عملیه آخوندهای شیعه یا هر کتاب شیعی دیگر را هم تبدیل به قانون کنند و هر کس از انجام یکی از مواد آنها سر باز زند، وی را تنبیه کنند.
آقای محسنی و اطرافیانش هر چند شاید در مذهب خود افراد مطلع و باسوادی باشند اما با این کارشان نشان دادند که فقط از دین ظاهرش را می دانند، آن هم نه همه ظاهرش را. یاد یک آیه قرآن افتادم که می گوید «مثل الذین حملوا التورئه ثم لم یحملوها، کمثل الحمار یحمل اسفاراً.» (سوره جمعه) یعنی مثال آن به ظاهر دانشمندان یهودی که تورات را با خود این طرف و آن طرف می برند اما در عمق معنای آن چیزی درک نمی کنند مثال خری است که بار کتاب حمل می کند اما چیزی از آن نمی فهمد.
متأسفانه روشی هم که این حضرات در حمایت از این مصوبه در پیش گرفته اند روشی فرسوده و بیکاره است. حتی زمانی که به طور منطقی می خواهند جواب سؤالات دیگران را بدهند سعی می کنند به روشهای دیگر از جواب دادن منطقی طفره بروند. به عنوان مثال جناب آقای محسنی در باب دفاع از ماده 257 که تمکین جنسی را در هر زمان بر زن لازم می داند چنین فرموده اند:
«تحليل غربي ها در مورد درخواست مرد از زن (همسرش) براي تمكين جنسي در صورتي كه زن فقط رغبت نداشته باشد؛ خشونت است! مرد تنها با رضايت زن مي تواند با او عمل جنسي را انجام دهد اين مساله در فرهنگ مادي غرب و همچنين در قانون غرب است. اينجا تنها نصف موضوع در نظر گرفته شده است. در تمدن مادي غرب مساله نكاح مطرح نيست اما اين موضوع در اديان آسماني وجود دارد كه مرد تنها با زن مشروع خود كه نكاح كرده حق آميزش جنسي را دارد و در غير آن زنا است اما اين مساله در غرب فرهنگ شده است در فرهنگ مادي غرب كه تنها رضايت زن مورد نظر گرفته شده است چه زن نكاح باشد چي نباشد يا چه زن از خود مرد باشد يا نباشد.
مرد چنانچه شاهد اين امر باشد كه همسر قانوني اش در حال هم بستري و عمل جنسي با يك مرد ديگر است مرد شوهر حق اين را ندارد كه همسر خود را از زير پاي مرد بيگانه درآورد بلكه بايد شاهد بياورد و شكايت كند و در صورت قبولي محمكه عمل جنسي زن با مرد ديگر را ثابت كرد فقط حكم طلاق جاري مي شود. اما در فرهنگ اسلامي اين امر مذموم و ناپسند است... اين خشونت است (!) كه مرد زن خود را از زير پاي مرد ديگري دراورد و يا بايد مرد شاهد بياورد!!!
در فرهنگ مادي فرق بين زن شوهر دار و غير شوهر دار نيست... اگر زن راضي باشد حق اوست و اگر ناراضي خشونت است! حال سوال من از موافقين و مخالفين داخلي و خارجي اينست كه آيا اين امر صحيح و درست است؟ اين مساله را مسلمانان افغاني قبول نمي كنند حتا مخالفين داخلي غيرت خود را از دست نداده اند و فطرت شان اين مساله را قبول نخواهد كرد.»
من هر چه با این عقل ناقصم دقت کردم در حرفهای ایشان جوابی برای اعتراضهای وارد شده به این بحث نیافتم. تنها چیزی که من از این جواب ایشان برداشت کرده ام این است که به احتمال بسیار قوی ایشان دلیل منطقی برای دفاع از این ماده قانونی نداشته، پس شروع کرده به اتهام بستن به فرهنگ غرب (البته از نظر ایشان فرهنگ مادی غرب) و همه تقصیرها را انداخته گردن آنها و در نهایت می خواسته بگوید که هر چند من برای حرف خودم دلیل منطقی ندارم اما غیرت دارم. البته جواب ایشان هنوز هم ادامه دار است که در آن بحث ایدز و شش میلیارد دالر خرج شده در سال گذشته برای مقابله با ایدز و تجاوزهای جنسی و غیره آورده شده که به خاطر اختصار از ذکر کل جواب ایشان می گذرم. بگذریم از اینکه ایشان در پایان جوابشان متوسل به خون یک میلیون شهید افغانی می شوند که در جنگ با کمونیستها کشته شده اند.
این میان چه اتفاق افتاده؟ همانگونه که در پستهای قبلی گفته ام فقط چند نفر کشته شده اند، قوم و ملتی به جان هم افتاده اند، غیر مسلمانان به ریش مسلمانان و غیر شیعیان به ریش شیعیان به خاطر داشتن یکچنین بزرگان کم خرد یا پر اشتباهی می خندند، تلویزیون تمدن برنامه برای پر کردن اوقات کاری اش پیدا می کند البته آن هم از نوع حرف زدن و مصاحبه با فلان آخوند، وقت گرانبهای جمعی از افراد دانشمند مثل بنده هم گرفته می شود تا این قانون را پیدا کرده، بخوانند و نظر بدهند.
انصافاً اگر به جای خواندن این قانون چهار کلمه انگلیسی یاد می گرفتم، هم در دنیای معنوی شرقی آقای محسنی به دردم می خورد هم اگر به دنیای مادی غرب می رفتم کارم راه می افتاد. اما چه می شود کرد که به قول معروف هر نوشته ای ارزش یک بار خوانده شدن را دارد.
خیلی حرف زدم.
2 comments:
درود
خیلی سخت است باور کنیم در این عصر هم مردمی هستند که چنین فکر می کنند و چنین قانون هایی می سازند.
درود
تحلیل و ارزیابی تان منطقی وپذیرفتنی است.
امابرای قناعت دادن محسنی و پیروانش باید از جنفرلوپیس دعوا کنیم.
ارسال یک نظر