سلام
تلویزیونها و رادیوهای افغانستان برای خود سوژه های مناسبی هستند مخصوصاً وقتی ارتباط مستقیم تلیفونی با بینندگان و شنوندگان برقرار می شود. مردم ما هم آن قدر مجذوب و شیفته و غرق موضوعات برنامه ها می شوند که نگو و نپرس. نظیر این هماهنگی را در هیچ جای دنیا نمی توان یافت.
به طور نمونه شما تلویزیون را روشن می کنید. بر حسب اتفاق خیلی خیلی نادر، موضوع برنامه سیاسی و فرهنگی (از نوع انتخاب بیننده ها و هاپ و پنج آهنگ برتر هفته و ...) یا سریالهای چندهزار قسمتی هندی یا چند ده قسمتی ایرانی یا فیلم دوبله شده به سبک افغانی (دوبله یک نفر به جای همه شخصیتهای فیلم) نیست. به عنوان مثال موضوع برنامه راجع به هنجارهای اجتماعی و مشکلات شهرنشینی است. یکی از نمونه هایی که بارها مشاهده شده مکالمه ای شبیه به زیر است:
مجری: مثل اینکه تماس ما با یک بیننده عزیز برقرار شده. بله. بفرمایید.
پشت خط: الو. سلام.
مجری: سلام بیادر. خودتان ره معرفی می کنین؟
پشت خط: بله. من عبدالکریم خرم هستم. از دشت برچی به تماس شدم. (برای اینکه متهم به ضد دولتی و قومی و زبانی و منطقه ای نشوم شما خواننده محترم می توانید هر نام دیگر یا جای دیگر کابل مانند خیر خانه و کارته نو و .... را انتخاب کنید)
مجری: بسیار تشکر از اینکه با ما به تماس شدید. می دانید که موضوع برنامه امشب ما مشکلات فرهنگی شهرنشینی در کابل است. نظر شما چیست.
پشت خط: مه خو از این چیزا سر در نمی آورم. فقط یک آهنگ فرمایشی داشتم از داوود سرخوش. همو که می گه (با صدایی خشره) افغانی افغانی، وارث ویرا...
و در این لحظه تلیفون قطع می شود تا آبروی برنامه بیش از این نرود و مجری می گوید:
خو مثلی که تماس ما با این بیننده عزیز قطع شد. خوب باز هم می رویم به سراغ مهمان عزیز برنامه. مولوی صاحب. بفرمایید
...
4 comments:
very interesting. thanks for that.looking forward to more pieces
سلام
ما می خواستیم چیزی بنویسیم اما ترسیدیم که در نیمه پیام بگویید تماس با کاکه تیغون قطع شد.
درود
برنامه های تلویزیون ها و رادیو ها سوژه های خوبی برای نوشتن مثلن "طنز" هستند.
تشکر از این که به شهرتاش سر می زنید.
سلام
از برنامهء مقبول تان بسیار تشکر.
وقتی بیننده های این تلویزیون ها را
می بینم و می شنوم،به یاد مرحوم قاریزاده می افتم که گفته بود:......جمعی ست خر کننده،جمعی ست
خرشونده/ باد این سخن به گوشت،من مرده و تو زنده!
ارسال یک نظر