۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

پست 61: فراموشکار ترین ملت دنیا

ما ملت مسلمان افغانستان در طول تاریخ ثابت کرده ایم که هر بادی که بیاید موافق آن می رویم و اگر جهتش عوض شد جهتمان را به همان سمت عوض کرده و به باد قبلی فحش و نفرین نثار می کنیم. بعد از مدتی هم که آبها از آسیاب افتاد یاد همه بادهای گذشته می افتیم و از اثرات شگرف و فواید آن بادها قصیده ها می سراییم و داستانهای نیک تعریف می کنیم.
این روزها سالگرد کشته شدن یا به قول بسیاری از مردم «شهید شدن» داکتر نجیب الله است. حالا این چه ربطی به پاراگراف اول دارد؟ عرض می کنم.
اگر یادمان باشد (که حتماً هست مگر اینکه خود را به فراموشی زده باشیم) سالیانی پیش شخصی به نام صدام حسین پیدا شد که با کمک دوستان خویش جنگی را به راه انداخت که در آن نه به عرب رحم کرد نه به عجم. پس از مقدادیری تصفیه داخلی، از ایران شروع کرد و از فارس و لر و ترک و کرد و عرب ساکن ایران را به خاک و خون کشید. سپس به دنبال مسایل داخلی خود حتی به کردهای کشور خود هم رحم نکرد و حمله شیمیایی به حلبچه از مصادیق بارز نسل کشی وی است که در تاریخ ثبت و ضبط شده. در آون دوران اکثر کشورهای عربی مانند عربستان و سایرین از وی حمایت می کردند حال با هر چیزی که می توانستند. آن زمان صدام به عنوان قهرمان عرب مطرح شد.
چند سال پس از پایان جنگ ایران، همان جناب صدام به کویت حمله کرد و عربهای آنجا را به زانو درآورد. در همان هنگام کشورهای دیگر که منافع خود را در خطر دیدند به یاری عرب جماعتان برخواسته و نیروهای صدام را از کویت بیرون راندند و اگر خاطرمان باشد (که بعید می دانم به خاطر سپرده باشیم) شیوخ و علمای عرب، صدام را کافر نامیدند و علیه وی فرمان جهاد هم صادر کردند و همه با هم وی را لعن و نفرین می کردند.
گذشت تا اینکه بالاخره جناب بوش تصمیم گرفت که دیگر صدام بر روی کره زمین نباشد. و همین شد که صدام از حکومت ساقط و پس از چندی اعدام شد. اینک چه شده؟ چیز خاصی نشده. فقط پس از اعدام صدامی که جنایتهای مختلف بشری را انجام داده، اکنون عکسهایش به عنوان شهید اسلام در سراسر افغانستان و برخی جاهای دیگه دنیا پخش شده است در حالی که وی را در حال نماز و عبادت نشان می دهد و اینک بسیاری از ما مسلمانان نادان (متأسفانه کمله نادان توصیف حقیقی اعمال ما است) وی را شهید دانسته و عکس و تقویمهایش را به در و دیوار خانه و دکانمان می زنیم و برایش بهشت برین آرزو می کنیم. گویی هیچ اتفاق خاصی رخ نداده و صدام در ملکوت اعلا با شهدا و صالحین و زعمای بزرگ همنشینی دارد.
دقیقاً شبیه همین کار را برای داکتر نجیب کرده ایم و می کنیم. باز هم نمی دانم چرا، اما بسیاری از ما دیگر به یاد نمی آوریم که در دوران ریاست جمهوری داکتر نجیب و سایر ریاست های وی در جاهای دیگر، چه بلاها که بر سر این مردم نیامد و چه روح هایی که به دستور وی از تن به در برده نشدند. البته هستند هنوز کسانی که به یاد می آورند فریاد شیون زنان و کودکانی را که پدران و پسران و برادرانشان توسط همین داکتر نجیب تنها به جرم عقیده کشته شدند و دیگر هیچ اثری از آنان به دست نیامده است. اما اکنون ما ملت قهرمان و شهید پرور عکسهای وی را به در و دیوار می زنیم و بسیاری او را شهید خطاب می کنیم.
با این اوصاف علی الاصول باید به این نتیجه رسید که حافظه ملت افغانستان یکی از ضعیف ترین و کند ذهن ترین حافظه های ملتهای دنیا در تمام قرون و اعصار است. چرا که هنوز نسل کاملاً عوض نشده که می بینیم همه چیز برعکس می شود و در نظر ملت افغانستان یکی از عرش به فرش فرستاده می شود و پس از مدت کوتاهی از فرش به عرشی بالاتر صعود می کند.
و این فراموشی همچنان ادامه دارد.

1 comments:

ناشناس گفت...

بسییار خوب نوشتی. بر دست و قلم ات برکت باد.
یک جمله دیگر هم اضافه میکردی که چگونه مردم وحشت های شورای نظار و آقای مسعود را فراموش کردند و وی را نیز شهید اسلام میخوانند.
نمی دانم که کابل را چه کسی ویران کرد؟ مسعود، خلیلی، مزاری، سیاف، حکمتیار و یا کدام کس دیگری و یا همه اینها باهم؟
هر چه است، امروز همه این اقایان دوباره انتخاب شده اند و در مقام های بلندی حکومت میکنند و یا هم بنام شهید نامیده میشوند . اگر شهید به این گونه اشخاصی گفته میشود که فاجعه افشار را به میان اوردند، ما را از شهید بودن توبه