سلام
آزادی بیان از جمله بارزترین و اولین حقوق انسانی است. من نمی خواهم راجع به ویژگیها و شرایط آن صحبت کنم اما به طور خلاصه چنین می گویم که از نظر بنده آزادی بیان در اسلام به طور مطلق وجود دارد. به این معنی که راجع به هر چیزی می توان حرف زد و هیچ خط سرخ و مرز و محدوده ای برای آزادی بیان نمی توان متصور شد چرا که خداوند اندیشیدن را در مورد همه چیز آزاد گذاشته و اگر آزادی بیان محدود شود به این معنی است که آزادی اندیشه محدود شود که این هم غیر ممکن است و هم با فطرت وجودی بشر متناقض است. از نظر بنده در آزادی بیان تنها یک شرط وجود دارد که آن عدم توهین به دیگران و عقاید آنها است.
در افغانستان بعد از دوران (یا شاید بهتر است بگویم دوران های) خفقان پادشاهی، کمونیستی، جهادی و طالبانی، اینک عصری آمده است که در آن آزادی های مدنی و از جمله آزادی بیان تا حدود خوبی رعایت می شود که البته آن هم به زور دولتهای غربی است. هر چند هنوز در این زمینه نواقصی وجود دارد که برخی از آنها به خاطر شرایط فرهنگی طبیعی است و برخی نیز به خاطر سیاست ها و سیاستمداران تحمیل شده است اما در کل شرایط آزادی بیان در افغانستان از برخی کشورهایی که داعیه آزادی و آزادگی دارند (مانند ایران) بهتر است و البته می گذریم از اینکه وزیر صاحب فرهنگ افغانستان (جناب خرم) آزادی بیان را حرف «ناق» می داند که آبروی هر چه وزیر بوده، برده است.
آنچه می تواند آزادی بیان را به نحو جدی به خطر بیاندازد به خطر افتادن منافع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کسانی است که با روشهای مختلف غیر قانونی به جاه و مقام و مال و مکنت دست پیدا کرده اند و آزادی بیان می تواند برای آنها حکم سقوط و فنا باشد. دستگیری و زندانی شدن تعدادی از ژورنالیستان و متفکرین کشور بر اساس همین احساس خطر بوده است. موارد عینی آن بر اذهان عمومی پوشیده نیست. البته این مشکل تنها محدود و محصور به کشور ما نمی شود بلکه در تمام دنیا به شیوه ها و بهانه های مختلفی این محدودیتها دیده می شود.
پر گویی نکنم. خلاصه اینکه از نظر بنده آنچه بسیار اهمیت دارد نه «آزادی بیان» که «آزادی پس از بیان» است.