۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

آزادی بیان یا ...

سلام

آزادی بیان از جمله بارزترین و اولین حقوق انسانی است. من نمی خواهم راجع به ویژگیها و شرایط آن صحبت کنم اما به طور خلاصه چنین می گویم که از نظر بنده آزادی بیان در اسلام به طور مطلق وجود دارد. به این معنی که راجع به هر چیزی می توان حرف زد و هیچ خط سرخ و مرز و محدوده ای برای آزادی بیان نمی توان متصور شد چرا که خداوند اندیشیدن را در مورد همه چیز آزاد گذاشته و اگر آزادی بیان محدود شود به این معنی است که آزادی اندیشه محدود شود که این هم غیر ممکن است و هم با فطرت وجودی بشر متناقض است. از نظر بنده در آزادی بیان تنها یک شرط وجود دارد که آن عدم توهین به دیگران و عقاید آنها است.

در افغانستان بعد از دوران (یا شاید بهتر است بگویم دوران های) خفقان پادشاهی، کمونیستی، جهادی و طالبانی، اینک عصری آمده است که در آن آزادی های مدنی و از جمله آزادی بیان تا حدود خوبی رعایت می شود که البته آن هم به زور دولتهای غربی است. هر چند هنوز در این زمینه نواقصی وجود دارد که برخی از آنها به خاطر شرایط فرهنگی طبیعی است و برخی نیز به خاطر سیاست ها و سیاستمداران تحمیل شده است اما در کل شرایط آزادی بیان در افغانستان از برخی کشورهایی که داعیه آزادی و آزادگی دارند (مانند ایران) بهتر است و البته می گذریم از اینکه وزیر صاحب فرهنگ افغانستان (جناب خرم) آزادی بیان را حرف «ناق» می داند که آبروی هر چه وزیر بوده، برده است.

آنچه می تواند آزادی بیان را به نحو جدی به خطر بیاندازد به خطر افتادن منافع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کسانی است که با روشهای مختلف غیر قانونی به جاه و مقام و مال و مکنت دست پیدا کرده اند و آزادی بیان می تواند برای آنها حکم سقوط و فنا باشد. دستگیری و زندانی شدن تعدادی از ژورنالیستان و متفکرین کشور بر اساس همین احساس خطر بوده است. موارد عینی آن بر اذهان عمومی پوشیده نیست. البته این مشکل تنها محدود و محصور به کشور ما نمی شود بلکه در تمام دنیا به شیوه ها و بهانه های مختلفی این محدودیتها دیده می شود.

پر گویی نکنم. خلاصه اینکه از نظر بنده آنچه بسیار اهمیت دارد نه «آزادی بیان» که «آزادی پس از بیان» است.


۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

انتخابات یا انتصابات؟

سلام

در یادداشت قبلی گفتم فردا خواهم نوشت اما مثل اینکه فردا گرفتاری زیاد است. لذا برای اینکه بیشتر از این بدقول نشوم، فردا را به امروز موکول کردم.

تقلب در انتخابات از جمله نگرانیهای جدی طرفهای درگیر انتخاباتی است هم در افغانستان هم در همه جای دیگر دنیا. البته مکانیزمهای انتخاباتی از جمله عواملی است که می تواند امکانات تقلب را کم کرده یا زیاد کند. هر چند همه سیستمهای انتخاباتی بر بهترین بودن خود ادعا دارند اما امثال اتفاقاتی که در کشورهای همسایه و غیر همسایه افتاده است نشان دهنده نادرست بودن این ادعاها است. علاوه بر مکانیزمهای انتخاباتی، امکانات و تسهیلات سراسری نیز می تواند بر صحت انجام امر اثر گذارد.

- اینکه در برخی نقاط افغانستان هنوز خدمات تلیفون و ارتباط به سر حد اکمال نرسیده است خود می تواند در مسأله تقلب انتخاباتی اثرگذار باشد.

- امنیت که از اهم واجبات برای جلوگیری از تقلب است.

- برخی اراکین دولتی در امر انتخابات دخالت کرده، حمایت خود را از این و آن اعلان نموده و برای رسیدن به نتیجه تلاش می کنند. این هم می تواند در انجام تقلب اثرگذار باشد.

- روشهای جدید تقلب هم به میدان آمده که خود عامل دیگری است. مواردی مانند قلم های پاک شونده، رنگ های ناخن تقلبی، روشهای برطرف کردن رنگ از انگشت و امثال اینها هم جدی است. این را از آنجا می گویم که خود در انتخابات قبلی ریاست جمهوری مسؤول یک حوزه بودم و برخی موارد را شخصاً دیده ام.

shorayenegahban-1

- علاوه بر اینها نباید از رأی های تقلبی و سایر موارد نیز غافل بود.

blg

البته خوشبختانه در کشور ما تأیید رأی ملت به نظر یک نفر یا چند نفر داخلی بستگی ندارد تا یک نفر بتواند رأی اکثریت را وارونه کند و انتخابات تبدیل به انتصابات شود.

اینکه خارجی ها تا چه حد بر این مراسم نظارت و دخالت دارند و آیا انتخابات افغانستان نیز نوعی انتصابات خواهد بود بحثی است علی حده. مجالش باشد برای بعد.

تا فردا ...

سلام
بسیار ببخشید که یک هفته غیبت داشتم
البته تا دو سه هفته دیگر هم همین مراسم ادامه دارد اما سعی می کنم که زود به زود خدمت برسم
امروز هم فقط آمده ام بگویم که اگر تا فردا زنده بودم یک چیزی می نویسم که چیزی نوشته باشم.
پس
تا فردا ...

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

رییس جمهور حرف گوش کن!

سلام

طی این روزها گوشه ای از حرفهای جناب کرزی صاحب در تلویزیون طلوع پخش می شود که می گوید «مره هم چل مه ره یافته اند که زود می گم خوب». ترجمه حرف کرزی صاحب به زبان سلیس می شود «آنها هم فهمیده اند که هر چه از من بخواهند سریعاً جواب مثبت می دهم»

اینکه آیا آقای کرزی واقعاً همیشه چنین رفتار کند یا اینکه کلماتی را به هم بافته است صرفاً به خاطر اینکه چیزی گفته باشد، مورد نظر من نیست. با فرض اینکه ایشان حرف راست زده باشند به این نتیجه می رسیم که آقای کرزی فرد بسیار حرف گوش کنی است و هر کس هر چه بگوید حتماً جواب مثبت می دهد. از همین رو است که می بینیم اتفاقات ضد و نقیض در این مملکت اتفاق می افتد. مثلاً:

- پولیس دزد یا قاتل یا انتحاری یا هر مجرم دیگری را می گیرد و چند روز بعد می بینیم که همان فرد در سرک راست راست راه می رود. این یعنی اینکه ابتدا مردم یا فردی خواسته اند که آن فرد گرفتار شود، کرزی هم قبول کرده. سپس کسان دیگری درخواست آزادی اش را کرده اند و کرزی صاحب هم مطابق عادت «نه» نگفته.

- سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی افغانستان به کرزی صاحب می گوید که همه مشکلات از آن سوی خط دیورند و با دخالت پاکستان است. کرزی صاحب هم سریعاً کنفرانس خبری برگزار کرده و می گوید مشکل از آن سوی خط است. یک ساعت بعد از پاکستان به کرزی صاحب زنگ می زنند که کرزی صاحب! ما که با هم چند شب پیش نان خوردیم. ما چه طور می توانیم دشمن شما باشیم؟ کرزی صاحب هم سریعاً جلو خبرنگاران ظاهر شده و می گوید دولت و ملت افغانستان و پاکستان با هم برادرند.

- به کرزی صاحب گفته اند که عدالت انتقالی را دنبال کند. ایشان هم قول این کار را داده و گفته «چشم». بعد جنگ سالاران دور کرزی را گرفته و گفته اند کرزی صاحب! یا کرسی ریاست جمهوری، یا عدالت انتقالی. کرزی هم که فرد زیرکی است گفته «از قدیم گفته اند شتر دیدی ندیدی. چشم»

من نمی دانم چرا هر کاری می کنم نمی توانم به این «حرف گوش کنی» کرزی صاحب دل خوش کنم.

(توجه: برای مدتی نمی توانم زود به زود به روز باشم. پیشاپیش بخشش باشد)

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

مرحوم احمد شاه مسعود از داکتر عبدالله حمایت کرد

دیشب فرزند احمدشاه مسعود فقید در تلویزیون طلوع ظاهر شده و با اشاره به شرایط موجود کشور و مشکلات دولت فعلی، از جانب احمدشاه مسعود حمایت ایشان را از آقای عبدالله عبدالله اعلان نمود. البته ایشان توضیح نداد که چگونه از جانب ایشان این حمایت را اعلان می کند و آیا از آن فقید مکتوب رسمی دارد یا خیر.

من نه طرفدار حامد کرزی هستم، نه در کمپین عبدالله عبدالله، نه فامیل رمضان بشردوست و نه رفیق هیچ کدام از کاندیدهای دیگر. فعلاً به ذهن حقیر سه نکته می رسد:

- استفاده از نام و نشان کسی که خود در این دنیا نیست و معلوم نیست در آن دنیا در چه وضعیتی است، آن هم بدون داشتن سند رسمی امری نکوهیده است حتی اگر این کار از جانب فرزند وی باشد.

- در این دنیا (و مخصوصاً در افغانستان) هر کس وارد سیاست شود تن و بدنش هم در روی زمین و هم در زیر زمین خواهد لرزید. در روی زمین از دست دزدان و جانیان و طالبان و انتحاریون و در زیر خاک نیز از دست دوستان و اقربان.

- آدم باید قبل از مرگ وصیت نامه رسمی بنویسد و در آن یا طرفداری خود را تا ابد از یک یا چند نفر اعلام کند یا اینکه از هر گونه جانب داری سیاسی بیزاری بجوید قبل از اینکه نام و آبرویش دستخوش بازیها و زد و بندهای سیاسی شود.

و البته دو برداشت آنی هم دارم:

- فرزند آقای مسعود با این کار خود حساب آقای فهیم را از بدنه طرفداران مسعود جدا کرد. فکر کنم آقای فهیم از این به بعد باید در فکر حزب یا مجموعه ای جداگانه برای خود باشد و دیگر پشت نام احمدشاه مسعود ایستاده نشود.

- فرزند آقای مسعود و کسانی که ایشان را مجاب یا توصیه به این کار کرده اند با این کار هم ضربه معنوی به جایگاه احمدشاه مسعود زده اند، هم ضربه به خود. مضرات این ضربه از فواید آنی آن که برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری است از نظر من بیشتر است.

و در آخر یک وصیت هم دارم:

- اینجانب افغان بلاگر بدین وسیله وصیت می کنم که اگر احتمالاً در زمان حیاتم از کسی حمایت کردم، پس از مرگم از هیچ فرد و گروهی حمایت نخواهم کرد. هر کس از نام بنده پس از مرگم استفاده کند امیدوارم که در انتخابات ریاست جمهوری برنده نشود.

نتایج نظر سنجی قبلی

سلام

به سؤال دو مرحله پیش که راجع به عملکرد کمیسیون مستقل انتخابات بود تنها دو نفر از دوستان رأی داده بودند. اما در نظر سنجی قبلی 19 نفر نظر داده اند. این خود گواه این است که خوانندگان این وبلاگ حوصله یا وقت یا امکان دیدن و تفکر در حواشی انتخابات را ندارند و تنها دلشان نتیجه می خواهد. شاید این گونه زیستن برای همه ما عادت شده است که فقط می خواهیم به نتیجه برسیم و اینکه آیا راه ها و عملکرد ها و شرایط موجود ما را به هدف می رساند در اهمیت دوم قرار دارد یا اینکه اهمیتش بسیار کم است. به هر صورت از کلیه دوستانی که وقت خود را به ارایه نظرشان در این وبلاگ اختصاص می دهند کمال قدردانی را به عمل می آورم.

سؤال این بود که: از بین این چهار تن کدام را برای ریاست جمهوری مناسب تر می دانید؟ و نتایج:

اشرف غنی احمدزی: 0 رأی (0%)

رمضان بشردوست: 6 رأی (31%)

عبدالله عبدالله: 7 رأی (36%)

حامد کرزی: 6 رأی (31%)

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

آیا انتخابات به دور دوم کشیده می شود؟

سلام

در این روزها جدالهای انتخاباتی (شما بخوانید کمپین های انتخاباتی) بالا گرفته و دو رقیب اصلی یعنی حامد کرزی و عبدالله عبدالله در حال سبقت گرفتن از یکدیگر هستند هر چند از نظر بنده فعلاً حامد کرزی جلوتر است. اما از اوضاع و قراین و نظرهای آگاهان سیاسی بی طرف و نا آگاهان با طرف چنین برمی آید که احتمالاً انتخابات افغانستان به دور دوم کشیده شود. از جمله دلایلی که بر این نظر صحه می گذارد می توان به سه مورد عمده اشاره کرد:

- افراد کاندید بسیار زیاد هستند و هر کدام که بتواند درصد اندکی نیز به دست آورد در مجموع درصد زیادی خواهد بود.

- دو رقیب اصلی این دور هر کدام توانسته اند عده ای را از اقشار و گروههای مختلف و مخصوصاً قومیتهای مختلف به دور خود گرد آورند. در برخی موارد این امر باعث انشقاق بین نظریات مردم یک قوم یا مردم یک منطقه شده است و آرای آنها را به دو سو (یا چند سو) سوق داده است حتی آقای انوری به عنوان رییس حزب حرکت از کرزی حمایت کرده در حالی که حزب ایشان از عبدالله!

- نه دولت و نه بزرگترین اپوزیسیون مخالف دولت نتوانسته اند سایر کاندیداها را به سمت خود جلب کنند و به یک اتحاد یا ائتلاف دست یابند. هر چند آقای کرزی در این زمینه موفق تر بوده و امثال آقای جلالی و گل آقا شیرزی به نفع ایشان کنار رفته اند اما این تنها توانسته آقای کرزی را تا اینجا از سایرین پیش بیاندازد ولی نه به آن اندازه که ایشان بتواند رأی اکثریت مطلق را به دست آورد.

باید صبر کرد و دید.

۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

گفتنی ها (ایران نوشت!)

سلام

انتخابات ایران انجام شد. چند پست هم راجع به انتخابات ایران گذاشتم که دو پست فقط تصویری بود. هر چند به قول برخی حرفهایی که آن تصاویر بازگو می کنند از هزاران جمله و کتاب گویاتر و مؤثرتر هستند اما برخی چیزها را فقط باید به قلم درآورد. البته این ناگفته های گفتنی آنقدر زیاد هستند که مجال این وبلاگ در آن حد نیست. من نمی خوام به تحلیل اتفاقات رخ داده در ایران بپردازم اما نکاتی به ذهنم می آید که بیان می کنم.

آنچه در روزها و هفته های اخیر در ایران رخ داد جز یک تراژدی اسفناک نبود. هم برای نظام جمهوری اسلامی ایران و هم برای مردم ایران.

در این هفته ها بسیار تأسف خوردم هم به حال آنهایی که کاخ بلند اعتقادشان به ولایت مطلقه فقیه ویران شد و هم به حال نظامی که با وجود دلبستگی مسلمانان زیادی به آن، دیگر باید آن را از دست رفته دانست.

البته این روزها خوشحال نیز شدم. خوشحال از اینکه نقاب از جلوی صورت افرادی مانند آقای خامنه ای و احمدی نژاد و همپیمانان و هم تبارانشان کنار رفت و چهره واقعی «دین سیاسی» (البته از نوع مثلاً اسلامی – ایرانی) هویدا شد. همراه با اینها البته وابستگی افرادی از داخل کشور مانند آقای محسنی و عالمی بلخی و سایر طرفداران نظام آخوندی ایران نیز به عیان مشاهده و درک شد. البته پشت نقاب این چهره ها از گذشته برای بنده و بسیاری دیگر آشکار بوده است، اما اینگونه فاش شدن سر ایشان در ملاء عام جای بسی خوشحالی دارد. این آشکار شدن هر چند ضربه ای به اعتقادات مردم خوش باور می زند و ممکن است دستاویز عده ای برای افزایش آتش دشمنی دینی باشد، اما در مجموع می تواند در روشنگری افکار عامه مؤثرتر باشد.

از دیدگاه بنده، دولت و نظام حاکمه ایران با این نوع سرکوب و توحشی که در حق مردم خودش روا داشت، خود را در مسیر متلاشی شدن قرار داد. این نه حرف بنده بلکه تجربه تاریخ است که هیچ ظلمی و هیچ حکومتی ظالمی دوام نمی یابد. و وای از آن روز که بنا بر وعده الهی، این آتش زیر خاکستر زبانه کشد و ظالمان را از عرش به فرش (و صد البته زیر فرش) فرو فرستد.

حکومتهای جابر و جائر تکیه بر قدرت اطلاعاتی و نظامی خود می کنند و این مسلماً یعنی بنا نهادن خانه ای بر روی آب. خانه ای سست و بی بنیان که با اندک موجی از هم خواهد پاشید. نظام آخوندی ایران اکنون گامهای علنی خود را در همین راه بر می دارد. این گامها از همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب ایران و با حذف فیزیکی و معنوی مخالفان یا میانه روهایی چون آقای منتظری (معاون آقای خمینی)، مطهری، بهشتی و گروههایی مانند مجاهدین خلق، نهضت آزادی و غیره برداشته شده و با کشتارهایی نظیر قضیه کردستان، زندانیان سیاسی در سال 67 (اگر سالش را درست گفته باشم)، قتلهای زنجیره ای و نظایر آن ادامه یافت. اینک اما این گامها علنی بوده و خنجر تندروهایی مانند خامنه ای و جنتی بر علیه مردم عادی از رو بسته شده.

و چنین خواهد شد که بنیانهایی که انقلاب ایران سعی داشت بنا نهد (جمهوریت و اسلامیت)، به دست افرادی از خود ایران منهدم شود.

آن روز دیر نخواهد بود.

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

چه کیفی کنیم من و کرزی صاحب

سلام

پیامهای تبلیغاتی حامد کرزی بسیار جالب است. آنچه که البته در این پیامها تا کنون به نظر من آمده چند نکته است:

  • از ایشان مصاحبه هایی به نشر می رسد که تمام کارهای انجام گرفته در این مملکت را حاصل حکومت و تلاشهای ایشان معرفی می کند. البته هیچ کس نمی تواند منکر کارهای انجام شده در این مملکت باشد اما اینکه ایشان با بارز جلوه داده این کارها می خواهد منت بر سر مردم بگذارد نکته مهمی است. یکی باید به ایشان یادآوری کند که خدمت به این مردم و این مملکت نه تنها منت گذاری نیست، بلکه وظیفه است. ضمناً کارهایی که ظرف این چند سال حکومت ایشان می توانست انجام شود اما نشده، شاید بسی بیشتر از انجام شده ها باشد.
  • تا آنجا که به بنده اطلاعات رسیده، انتخاب نشان انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری بر اساس قرعه کشی از بین نشانهای قبلاً طراحی شده است. اگر این موضوع صحت داشته باشد، نشان انتخاباتی کرزی صاحب نیز بر همین اساس بوده. هر چند راجع به نشان انتخاباتی ایشان حرفی زده نمی شود و تحلیلی ارایه نمی شود، اما آنگونه که ایشان نشان انتخاباتی خود را که شامل پرنده ای است که ترازوی عدالت را در پنجه دارد در تبلیغات استفاده می کند، شبهه ای ایجاد کرده است که این کار با تعمد انجام می گیرد و از مفهوم آن برای تأثیر گذاری در اذهان استفاده می شود. حقیقت امر را و الله اعلم.
  • آقای کرزی در پیامهای تبلیغاتی خود می گوید که خواست ایشان چنین است و چنان است. این هم از عجایب این مملکت است که مردمان بیایند و به خواستهای یک کاندید رأی دهند نه به برنامه های وی. البته چندان هم عجیب نیست. در این مملکت مردم بیشتر پیرو اسمها هستند نه رسمها. نیازی هم نیست که آقای کرزی خود را به آب و آتش بزند و برنامه ارایه کند. همین که نامداران اقوام مختلف این دیار (فهیم، خلیلی، محقق، دوستم، سیاف و ...) را در کنار خود دارد تضمینی برای رأی آوردن است. سایر تضمینها مانند پول هنگفت، در اختیار داشتن امکانات دولتی و ... نیز که روشن است. من در این موضوع مانده ام که تا کنون صرف دانستن و بیان خواستهای ایشان چه دردی را از این مملکت دوا کرده که بخواهم به خواستهای ایشان رأی دهم. راستی! مگر خواست دیگران غیر از آنهایی است که کرزی صاحب می گوید؟

karzai smaile-2

کرزی صاحب! بنده نیز خواستهای شما را دارم. آیا شما به من رأی می دهید؟ آیا من را به عنوان وزیر انتخاب می کنید؟ به همین قیاس می توانم بگویم خواستهای بنده و شما یکی است و این نشان از هماهنگی بنده و شما دارد. پس حداقل من باید در دولت شما وزیر باشم. در دور بعدی هم به خاطر اشتراکات زیاد با خواستهای شما حتماً رییس جمهور خواهم شد. به قول دوستان از ایران برگشته «چه حالی ببریم من و شما!».

karzai smaile-3

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

مناظره احمدی نژاد با امام دوازدهم!

سلام

اکنون می خواستم مطالبی را بنویسم اما در گشت و گذار انترنتی به مطلبی برخوردم که تصمیم گرفتم آن را برای شما در اینجا بگذارم. مطلب خودم باشد برای دفعه بعد. لینک مطلب چنین است

http://silentneda.blogspot.com/2009/07/blog-post.html

مناظره تخیلی آقای احمدی نژاد با امام زمان شیعیان (امیدوارم شیعیان این مطلب را توهین به امامشان تلقی نکنند. ایشان برای همه ما محترم هستند)

احمدی نژاد: «اللهم عجل لولیک الفرج و النصر.
من گمان می­کردم شما می­خواهید مطالب اساسی را بیان کنید. بنده به شما علاقه مندم. ولی باید تکرار کنم که دلم می­سوزد که به شما اطلاعات غلط داده­ اند.
ببینید آقای صاحب زمان. خواهش می­کنم به این نمودار دقت کنید. به این می گویند ضریب جینی. هرچه قدر بیشتر باشد، شکاف دینی ملت بیشتر است. الآن وضع دینی ملت از قبل بهتر است. از زمان شما که خیلی بهتر است. پس برای چه شما الآن ظهور کردید؟ این ۱۲ قرن کجا بودید؟ ۱۲ قرن فساد نبود؟ غارتگری نبود؟ الآن یک دفعه وضع بد شد؟ گرانی شد؟ بی دینی شد؟ در این ۱۲ قرن گل و بلبل بود؟ برای چه ۱۲ قرن سکوت کردید؟ ملت که فراموش نکرده است.
زمان شما ببینید همه مناصب دست خویشاوندان یک عده­ ای بود. یک حلقه ای درست کرده بودند و مدام امامت را بین فرزندانشان می چرخاندند. 4 سال پیش ما آمدیم و ادعای تقدس و هاله نور کردیم. انگار وارد حریم ممنوعه عده­ ای شدیم. [من] نمی­خواهم وارد بعضی مسایل شوم. و الآن می­بینیم که همه­ ی این­ها با هم متحدند.. ما معتقدیم که صحنه­ گردان اصلی آقای هاشمی است. نفرمایید که ارتباطی نیست. اتفاقاً ظهور شما هم جزو همان برنامه است. حتا کورش و امیرکبیر هم جزو همان باندند. ملت فراموش نکرده که آقای هاشمی کتاب در مورد امیرکبیر نوشته و او را تایید کرده. میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی هم که از اقوام جنابعالی ­اند. خود شما هم که شال سبز پوشیده­ اید. این ها مفهومش چیه؟
هدف این دولت خدمت به ملت است. ملت بیدار است. بحمدالله ملت ایران هسته ا­ی شده است. نانو شده است. سلول بنیادی شده است. فضایی شده است. جام جهانی شده. المپیک شده. برای چه می­خواهید رشد ملت را زیر سوال ببرید؟
این که خیلی بده. مگر زمان شما و پدرانتان چه قدر پروژه احداث شد؟ یک مسجدالرسول بود زمان جدتان و یک دانشگاه زمان امام صادق. چقدر اینترنت بود؟ چقدر روزنامه بود؟ آیا دموکراسی بود؟ فقط یک ابولهب بود که از شما انتقاد می­کرد. ببینید با او چه کردند. با همسرش چه کردند. کراواتش را در خیابان چیدند. دستاوردهای ملت را زیر سوال نبرید. 1400 سال است وضع ملت را به این­جا رساندید. آن وقت جاروجنجال راه می­اندازند که آبروي ايران در اين دولت رفت. من فقط با طرح دوتا سوال از موضع ملت دفاع کردم. آن­ها به هم ریختند. مستأصل شدند. شما چرا نشسته ­اید به جای آمریکایی­ها و از آنها دفاع می­کنید؟ ملت فراموش نکرده زمان شما روابط با آمریکا چگونه بود. یادتان رفته که عموی شما امام حسن در سعدآباد آن قرارداد ننگین را با معاویه بست؟ اینه دیپلماسی عزتمند؟
من نمی­خواستم این مسایل را باز کنم. اما خیلی متاسف شدم وقتی این خبر را به من دادند. برای چی شما در عاشورا از بازیگر استفاده می­کنید؟ ملت نمی­داند که ظلم هست؟ فشار هست؟ لازم بود شما بازیگر [بیاورید] که نشان بدهید وضع دینی مردم خراب است؟ من تعجب می­کنم از شما.
نمودارهای بانک مرکزی نشان می­دهد دین مردم در زمان حکومت شما و پدرانتان بدترین [وضع] را داشته. در زمان جد شما میزان تشیع در هکتار صفر بوده. ما رساندیم به 100ملیون. این را که دیگر نمی­شود انکار کرد آقای صاحب زمان. من نمی­خواستم وارد این بحث بشوم اما جد شما با یک هجمه ­ی سنگین یک کتاب علیه بنده چاپ کرده که توی اون به صورت بی­سابقه­ ای طی سیصد هزار تیتر به من و منافقین لعنت فرستاده.
من شخصا علاقه مند به ورود به اين­ها نبودم. قبلا هم گفته ­ام که از همه­ افتراهایی که به خود من نسبت داده شد، گذشت کردم. الآن هم مي­بخشم. اما از توهين به منافقین، توهين به انتخاب ملت نمي توانم بگذرم. ملت اين اجازه را نمي­دهند. شما آقای صاحب­الزمان باید پاسخ ملت را بدهید. این همه پولی که در جمکران به شما داده می­شود چه شد؟ این­ها را هزینه مراسم تولد خودتان کردید؟ همین آقای جزایری کلی نذر کرده بود. شما پول را که می­گرفتید نپرسیدید از کجا آمده؟ بعد سیل اتهامات است که به ملت وارد می­کنند. من همین جا اعلام می­کنم، اگر آقای محصولی گفته که ثروتش امانت شماست که قرار است بعد از ظهور به شما بازگردانده شود، همه ­اش مال شما و تیم­تان. با نوار و این حرف­ها که نمی­شود کشور را عالمانه اداره کرد. رئیس جمهور باید خودش کارشناس ارشد باشد. بنده دکتری­ام را با شب بیداری گرفته ­ام. نه مثل بعضی که همزمان حکومت می­کردند هم بدون کنکور ولایت گرفتند، آن هم در5 سالگی. البته من آماده ام شما تشریف بیاورید تا من به عنوان یک شاگرد برای شما توضیح بدهم که دیپلماسی عمومی چه چیز خفنی است.
من فقط این نکته را بگم و عرایضم را خاتمه بدهم. من اینجا پرونده­ ای دارم از دو تا خانم. اجازه دارم بگم؟ بگم؟ این خانم­ها را شما می­شناسید. شما همیشه با این­ها بوده­اید. یک زمانی با خانم صغری و بعد خانم کبری. من با همین غیبت مخالفم نه قانون آقای ولی عصر

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

در نیم کره جنوبی تابستان شده است!

سلام

عرض می شود که چند شب قبل و در شروع بازیهای فوتبال جام کنفدراسیونها در آفریقای جنوبی، مجری تلویزیون فردا اعلام کرد که بازی در دمای 45 درجه سنتیگراد بالای صفر برگزار می شود. حال آنکه در تصاویر تلویزیونی کاملاً مشخص بود که چنان هوا سرد است که همه لباس گرم به تن کرده اند و بازکنان نیز دستکش و شورت کش بافت دارند. آخر از شما چه پنهان، اینک در نیم کره جنوبی زمستان است.

اگر از اینکه هیچ بازی در دمای بالای 40 درجه برگزار نمی شود بگذریم، می خواهم از این گزارشگر شهیر تلویزیون فردا بپرسم که شما چند کلاس سواد داشته و اگر ایشان لطف نموده نمره درس جغرافیای خود را نیز برایمان بگویند بر اینجانب منت نهاده اند.

یا محتوی کتابهای جغرافیا را عوض کنید یا این گزارشگر تلویزیون فردا را.

برخی تلویزیونشان را نمی توانند به طور صحیح مدیریت کنند و چند آدم با سواد و اهل فن پیدا کنند، آن وقت چسبیده اند به مسایل کلان مملکتی و اصلاح امور.

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

به بهشت پناه نمی برم اگر ...

سلام

امروز جمله ای را خواندم که در روحم خیلی اثر کرد. شاید جمله واقع گرایانه یا خیلی احساسی نباشد اما در من خیلی اثر گذاشت. جمله ای است که می گوید:

«به بهشت پناه نمی برم، اگر مادرم آنجا نباشد»

MimMesleMadar_1

مادر ...