حیا تا کجا؟
سلام
قبل از هر چیز باید از همه عذر خواهی کنم که می خواهم بی پرده و صریح راجع به چیزهایی که معمولاً صحبت نمی شود حرف بزنم. اینکه چرا چنین کاری را می خواهم بکنم یک سرنخ ارتباطی به قانون احوالات شخصیه دارد. امروز می خواهم راجع به سکس صحبت کنم. تعجب نکنید. بله. وقتی می شود امور سکسی را تبدیل به قانون کرد، پس حتماً می شود راجع به آن صحبت هم نمود.
یکی از ایراداتی که من به برخی از معترضین قانون احوالات شخصیه می گیرم آنکه برخی از آنها بزرگترین عیب این قانون را صحبت راجع به سکس می دانند. مواردی مانند دخول آلت تناسلی مردانه در زنانه و میزان دخول و از این نوع حرفها. اما من شخصاً سعی کرده ام از دیدگاه دیگری یا شاید بهتر باشد بگویم بالاتر به آن نگاه کنم. نکته مورد نظر بنده در دو جنبه خلاصه می شود:
اول اینکه همانگونه که در پست «نقدی بر قانون احوالات شخصیه اهل تشیع» آورده ام، بزرگترین اشتباه این قانون خلط بین موضوع و ماهیت قانون و آداب است. هر چند برخی از عبارات و مفاهیم سکسی مربوط به آداب رفتاری شخصی می شود و نمی توان برای آن قانون وضع نمود، اما در جایی که اختلافات زناشویی پیش می آید برخی از این امور سکسی در فقه تشیع تبدیل به قانون می شود. آن عده ای که اعتراض دارند چرا امور سکسی در این قانون گنجانده شده، زاویه دید خود را محدود به همین موضوع کرده اند.
دوم اینکه ما مردم آن قدر کم ظرفیت شده ایم یا بوده ایم و هستیم که وقتی حرف از سکس و امور جنسی و تناسلی پیش می آید اطراف خود را نگاه می کنیم و سعی می کنیم کسی از مسایل سکسی که حرف می زنیم و یا حتی درباره آن فکر می کنیم خبردار نشود. یعنی راجع به برخی مسایل طبیعی آنقدر خود را مقید می کنیم که فکر می کنیم این تنها من هستم که به این موضوع فکر می کنم و دیگران فکر نمی کنند. حتی اگر کسی به صورت علمی یا حقوقی هم از مسایل سکسی صحبت کند سعی می کنیم یا ساکتش کنیم، یا سانسورش کنیم یا حذفش کنیم. اما غافل از اینکه مسایل جنسی اموری هستند که خالق یکتا در وجود همه ابناء بشر و حیوانات و حتی حشرات و گیاهان قرار داده است.
من اعتقادی به بی حیایی ندارم اما آنجا که بحث علمی و فنی راجع به امور جنسی هست هیچ لزومی به سانسور نمی بینم. اینکه راجع به این امور صحبت بشود یا نه، بستگی به جا و مقام و افراد و شرایط دارد. سانسور مطلق، امری غیر عقلانی است. یاد یک حادثه ای افتادم. سالیانی قبل در یکی از روزنامه های ایران چنین خواندم که دختری 9 ساله خود را زیر چرخ های قطار انداخته و خودکشی کرده است. پولیس پس از تحقیق و بازرسی جسد متوجه دست خطی کودکانه شده که در آن علت خودکشی توضیح داده شده بود. دختر بیچاره توضیح داده بود که امروز در زیر لباس خود خون دیدم. از آنجایی که می دانستم پدرم فکر کند من کار خطایی انجام داده ام و مطمئناً مرا می کشد تصمیم گرفتم قبل از کتک خوردن و کشته شدن، خودم خود را بکشم.
هرچند یک سر این قضیه بر می گردد به امر روابط عاطفی خانوادگی و خشونت و سختگیری های پدری که عادت به لت و کوب دختر خردسال خود داشته، اما یک سر دیگر آن هم این است که هیچ کسی نبوده تا به این دختر توضیح دهد که دارد بالغ می شود و در نتیجه روزی شاهد خون ریزی زنانه خواهد بود. حتی اگر مادری هم در کار نبوده، سایرین و حتی پدرش باید چنین مطالبی را به وی آموزش می دادند.
اما ما مردم راه به بیراهه می بریم. آنجایی که نباید چیزی را بیان کنیم عیان می کنیم، و آنجا که باید ظاهر و عیان کنیم آن را در پس کوچه های ذهن خود مخفی می کنیم. فقط کافی است چند دقیقه ای را در سطح شهر بگردیم تا ببینیم که چه نوع و تا چه اندازه کلام های زشت و رکیک جنسی از زبان ذکور این مملکت در انظار و مکانهای عمومی شنیده می شود و حتی بعضی وقتها با صدای بلندی که تا چند صد متر به گوش می رسد. بعد هم اعتراض برخی از ما بلند می شود که چرا راجع به امور جنسی صحبت می شود و نوشته چاپ می شود.
خوب اگر قرار باشد راجع به این امور صحبت نشود، آدمیزاده ها چگونه اصول و فروعش را یاد بگیرند؟
در کار این مردم درمانده ام!
1 comments:
سلام
ماهم به این نظریم که در این موارد باید آزادانه صحبت کرد ولی مهم آنست که دیگران به این نظر نیستند.
ارسال یک نظر