۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

هر دم از این باغ بری می رسد!

سلام

عجب سالی را شروع کرده ایم. برخی وقتها فکر می کنم خدا با این مردم دشمنی دارد که در ایام شور و حال و نشاط خبرهای ناگوار یا ناامید کننده خلق می شود. به طور مثال جناب بان کی مون، سر منشی سازمان ملل متحد چند روز مانده به سال نو در گزارشی گفت که وضعیت امنیتی در افغانستان وخیم شده و ممکن است در سال جاری وخیمتر شود.

ما این خبر مسرت بخش را به فال نیک گرفته و از هم اکنون دست افشان و پایکوبان منتظر وخامت بیشتر اوضاع می مانیم. چه کنیم دیگر. کار دیگری از دست ما نمی آید. اگر هم بیاید هستند زورمندانی که نگذارند کاری انجام شود.

همچنین در این گزارش آمده که «نتیجه تلاش های دولت و امدادگران بین المللی مطابق با انتظارات مردم نبوده است.» اینجا است که باید این موفقیت بزرگ را به سازمان ملل متحد و کلیه دولتهایی که در این مملکت خورد و برد دارند تبریک گفته، بقای خورد و بردشان را نیز آروز کنیم. به هر صورت وخامت اوضاع برای هر کسی بد باشد برای آنهایی که آب را گل می کنند یا آنهایی که از آن آب ماهی می گیرند بد نیست بلکه بسیار هم نیک و مسرت بخش است.

خوب است این بزرگان سیاست دنیا به اندازه کافی و شاید بیشتر از کافی رو دارند که شکستهای خود را به عیان بیان می کنند آن هم با این همه دبدبه و کبکبه و یراق و طمطراق. من که شرمم می آید به یکی بگویم: «ببخشید نتوانستم با اینکه می توانستم». من مانده ام اینها چطور این چیزها را می گویند! جلق الخالق!

۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

سالی که نکوست از بهارش پیداست!

سلام

از قدیم می گفتند روز از نو، روزی از نو. حال که سال جدید شده باید چه گفت. شاید بهتر باشد به همان «سال نو مبارک» اکتفا کرد. به هر حال.

چند روزی را به همراه عده ای از یاران و دوستان به سفر رفته بودیم و مطابق رسم دیرینه مردمان این دیار سری زدیم به شهر مزار شریف. بگذریم از اینکه جای مناسبی مطابق با اوضاع پولی خود پیدا نکردیم و یک شب را در یک اتاق 2*5 و یک شب دیگر را نیز در منزل یکی از دوستان سپری نمودیم. روزهای دیگر را هم البته در شهرهای دیگر گذراندیم. تفریحی بود و شادی و طربی.

خوب. مطابق رسم معمول باید یک چیزی راجع به سال نو نوشت اما نمی دانم که چرا حوصله اش را ندارم. این هم به قول معروف شده است «سالی که نکوست از بهارش پیداست». تنها چیزی که الآن به ذهنم می رسد اینکه حیف این مملکت که به دست امثال من و سایرین افتاده است. ای کاش از ما بهتران در اینجا می زیستند تا بهشت روی زمین را در همینجا تجربه می کردند و از صدقه سر آنها ما نیز آن بهشت را می دیدیم. این دیار خراب شده برای بهشت زمینی شدن هیچ کم ندارد جز یک تعداد انسانهای دانا و با فرهنگ پیشرفته که برای خود و محیط اطراف خود و امکانات طبیعی و تاریخی ارزش قایلند که ما مردمان افغانستان (به جز عده ای اندک) از آن جمله نیستیم.

هر کاری کردم نتوانستم پست شادی آور و امیدوار کننده بگذارم. بر من ببخشید.

۱۳۸۷ اسفند ۲۸, چهارشنبه

تبریک پیش از موعد

سلام

عیدتان مبارک باشد پیشاپیش!

چون از فردا تا یک هفته اینترنت خبری نیست. ضمن اینکه به سفر می رویم! اگر زنده برگردم به دیدارتان خواهم شتافت. اگر زنده بودم شاید امشب آخرین پست امسال را بگذارم. تا خدا چه بخواهد.

هر روزتان نوروز!

۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

مرد از دیدگاه علم کیمیا

سلام

عرض شود که بنا به خواست مهرگان عزیز یک نیشتر هم به جان مرد می زنیم تا متهم به زن ستیزی نشویم. اگر دردتان آمد به سراغ مهرگان جان بروید. بنده هر گونه مسؤولیت این نوشته را از خود سلب می کنم.

و اما مرد از دیدگاه علم کیمیا

این عنصر اکثراً در طبیعت به صورت لا ابالی و بی کار و بی عار یافت می شود! ارزان بودن این عنصر به دلیل درصد فراوانی بیشتر آن نسبت به عنصر زن نیست چرا که درصد فراوانی عنصر زن بیشتر از مرد است بلکه ارزان بودن آن به این دلیل است که در سطح سرک ها و هر جایی که عناصر با هم در تقابل هستند حضور بالفعل دارد برعکس عنصر زن که معمولاً در پشت پرده فعالیت می کند. این عنصر گاهی به صورت یک ترکیب با ماده ای چون سولفاید حسادت و اکساید غرور در سرک ها یافت می گردد و به علت واکنش پذیری زیاد همواره باید زیر نظر نگهداری شود. برخی از ایزوتوپهای خطرناک این عنصر با روشهایی چون اعدام تجزیه شده به عدم می پیوندند.
روش تهیه:

برای تهیه این عنصر باید واکنشهای کیمیاوی پیچیده ای انجام شود! ابتدا مقداری اکسید دالر و نیترات کلاه برداری را در مقداری اسانس خساست حل کرده و پس از مدتی گاز ادعا و سولفور تملق از آن متصاعد می شود و در نهایت به صورت رسوب به صورت یک مجسمه بی روح باقی می ماند. البته از دماغ فیل و تصویر یک زن لخت هم می توان به عنوان کاتالیزور استفاده کرد.
خواص شیمیایی این عنصر:
بعضی از انواع این عنصر بسیار ترش رو و بدترکیب بوده و میل شدیدی برای ترکیب شدن با نیترات ژل و سولفونات عطر و اودکلن دارند که پس از واکنش با این مواد نسبتاً قابل تحمل می شوند.
نوعی دیگر از این عنصر به علت اندکی خوش چهره بودن و ترکیب با یورو و دالر پیوند محکمی با نرمه شیشه می دهد و دارای خاصیت سالوسی و زن و دختر آزاری شدیدی است که برای خالص کردن این عنصر کافی است که آن را در یک سیستم سر بسته مثل آشپزخانه قرار داد و با روز سرنیزه مجبور به ظرفشویی و طبخ نمود.
خواص فیزیکی:
از جنس بسیار سخت و خشن می باشد و به سرعت تحت تأثیر محیط و ناز و عشوه قرار می گیرد و از خود بیخود می شود.
برای ذوب کردن این عنصر می توان از ناز سوزآور به کمک لبخند با لبسرین استفاده کرد. این عنصر میل ترکیبی شدیدی با عنصر زن دارد ولی به علت الکترونگاتیوی کم عنصر زن و مخفی بودن در زیر تنبارها چادر و برقع به طور تدریجی تبخیر یا تخمیر می شود. دمای جوش این عنصر بسیار پایین بوده و به سرعت جوش می آید.
نکته 1: برای اطمینان از کم شدن نرمه شیشه در این عنصر می توان هر روز تا 3 بار آن را با کیبل برق 250 ولت الکترولیز نمود.
نکته 2: به علت وجود کربنات هوش و اندکی اسانس کنجکاوی در عنصر زن، عنصر مرد به صورت خواستگار رسوب می کند و از آن بخار یار و می و عشق و عاشقی متصاعد می شود که بسیار خطرناک بوده و در صورت عدم کنترل و اجازه از طرف عناصر دو خانواده، می تواند فجایع و عناصر مشابهی را بدون اطلاع قبلی تولید کند.

۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

زن از دیدگاه علم کیمیا

سلام

این روز هشتم مارچ کمی برای من دردسر شده. حال بماند چرا. اما مثل اینکه همه باید در مورد این روز بنویسند تا متهم به ضد زن بودن یا بی خیال بودن یا خائن بودن نشوند. پس این شما و این یک مطلب که از انترنت گرفتم (اگر حرفهای خودم را بگویم شاید در اینجا جنجال به پا شود)

زن از دیدگاه کیمیا (شیمی)

این عنصر در طبیعت به صورت آزاد کم یافت می شود و بیشتر به صورت یک ترکیب با ماده ای چون اکساید تبرج و سولفات خود بینی در خانه ها یافت می گردد.
روش تهیه :
برای تهیه این عنصر باید مقداری اکسید دالر و نیترات کرولا را در یک قصر مخلوط کرده و پس از مدتی بخار ناز و بوی عشوه متساعد می شود و در نهایت به شکل رسوب در یکی از اتاقهای قصر باقی می ماند. از زبان چرب و نرم هم می توان به صورت کاتالیزور استفاده کرد.

reaction
خواص شیمیایی :
بعضی از انواع این عنصر بسیار خشره و بد قیافه بوده و تمایل شدیدی برای ترکیب شدن با کلراید لبسرین و اکسید سرمه دارند که پس از ترکیب شدن با این مواد نسبتاً قابل تحمل می شوند.
بعضی از انواع این عنصر نیز با خرده شیشه همراه است و خاصیت شوهر آزاری شدیدی دارند. برای خالص کردن این عنصر کافی است که آن را در یک سیستم سربسته مثل اتاق بدون در و کلکین قرار داد و با کربنات شلاق و منوکساید فحش مخلوط نمود.
خواص فیزیکی:
از جنس بسیار نرم و حساس می باشد و به سرعت تحت تأثیر محیط و احساسات قرار می گیرد. اگر مقداری اسید خشونت و کربنات سوز آور دیگری به نام انباغ به آن اضافه کنیم فوراً ذوب شده و به صورت اشک روان می گردد و اصلاً میل ترکیب شدن با عنصر مرد را ندارد اما به محض استفاده از کاتالیزور لبخند و وعده خارج چنان با این عنصر ترکیب می شود که جدا شدن آن فقط به وسیله حلال طلاق انجام پذیر خواهد بود!
تذکر: نوع سخت این عنصر را با حرارت یک قواره پارچه ساری هندی می توان نرم کرد.

۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه

اوباما غیب می گوید!

سلام

آقای اوباما رییس جمهوری ایالات متحده و بابای جدید ملت، در سخنان اخیر خود از غیب خبری آورده اند که مرا بسیار خوش آمد و همچنین جواب صریحی داده اند بس امیدوار کننده.

ایشان غیب گفته اند که افغانستان از عراق پیچیده تر است. فلذا ما این عطیه بزرگ الهی (غیب گویی) را به ایشان و سایر دولتمردان و دولتزنان تبریک گفته، امیدواریم به غیب گویی های خود ادامه دهند و خداوند سایه وجود ایشان را از سر ما کم نکند.

این میان البته جواب صریحی هم به سؤالی داده اند که پس از دانستن آن از صمیم قلب دست به دعا برداشتم که «خدا پدرت را بیامرزد. خیال ما را راحت کردی.» ایشان در جواب سوال روزنامه (شاید هم هفته نامه) نیویورک تایمز که پرسیده آیا آمریکا در افغانستان در حال پیروزی است گفته اند: «نه»

ما بر این شجاعت ایشان و حرف رک و پوست کنده ای که زده است درود و دو صد درود می فرستیم و این عمل ایشان را تحسین می کنیم. فقط نمی دانیم چرا دلمان از زندگی در این مملکت و آینده آن چرکین و نگران شد.

یکی بیاید به اوباما صاحب بگوید که «پس در این مملکت چه غلطی دارید می کنید؟»

۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

نخود نخود، هر کس برود خانه خود!

سلام

آقای کرزی موجود بسیار نازنینی است. جدی می گویم. برخی حرفهای ایشان در مغز تثیبت می شود از بس منطقی است. برخی حرفهای ایشان به دل می نشیند، از بس زیبا است. برخی حرفهای ایشان به نیشخند منتهی می شود از بس زیرکانه است. برخی حرفهای ایشان به کل دهان سرایت می کند از بس خنده دار است. برخی حرفهای ایشان به پیشانی می نشیند از بس رقت انگیز است. برخی حرفهای ایشان هم به جایی می رود که شرم دارم بگویم.

این همه را گفتم که چه؟ عرض می شود.

اخیراً جناب کرزی صاحب در مورد انتخابات ریاست جمهوری حرفهایی زده و فرمانهای صادر کرده ضد و نقیض. چند وقت می فرمودند که به علت مشکلات اقتصادی و امنیتی، انتخابات ریاست جمهوری باید به تعویق بیافتد و کمیسیون مستقل (!) انتخابات هم آن را تأیید نمود، پس از اینکه چندین هفته با این تصمیم ایشان مخالفت صورت گرفت، آن هم از نوع شدید، ایشان به یکباره متوجه شد که نه تنها مشکل امنیتی در کشور وجود ندارد بلکه پولش را نیز دارد حتی اگر خارجی ها هیچ کمکی نکنند.

بنده هم پس از کلی مکاشفه توسط معدود سلولهای خاکستری موجود در مغز به دو نتیجه اخلاقی و یک نتیجه غیر اخلاقی رسیدم.

نتیجه اخلاقی اول اینکه باید از داشتن چنین رییس جمهوری به خود ببالم که هنر سخنرانی خوبی دارد و هر چه دلش می خواهد را به انحاء مختلف به زبان می آورد.

نتیجه اخلاقی دوم اینکه آنچه این میان اهمیت ندارد قانون است و ملت. قانون که البته از قدیم الایم (یعنی از زمان حکومت مجاهدین) خریدار نداشته است. ملت هم که فقط در زمان انتخابات به کار می آیند و به درد می خورند. پس فعلاً نخود نخود، هر کس برود خانه خود. اگر شد انتخابات برگزار می شود.

اما نتیجه غیر اخلاقی اینکه حکومت و شخص آقای کرزی با این گونه حرفها و اعمالش ما را ... فرض کرده است. (از هر کلمه ای که خواستید به جای سه نقطه استفاده کنید). اینک نوبت ملت است که با موضع گیری ها و اعمال و گفتار خود این ... را چگونه رد یا تأیید کند. از بنده گفتن بود.

۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

این چهار نفر!

سلام

اینجا افغانستان است. و این شهر که بنده هستم نامش هست کابل. چند وقتی است اوضاع برق بهتر شده است و تقریباً 24 ساعته برق هست. اما تا همین چند وقت پیش:

وقتی برق می آمد همه افراد ملت یاد ادیسون و پدرش می افتادند ...

Edison-3

و هنگامی که برق می رفت عده ای از ذکور ملت یاد اسماعیل خان (وزیر آب و برق) و زنش!

 Esmaeel Khan-1

«ببخشید که فقط از دو نفر تصویر دارم!»

۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

برو هواپیما بخر

سلام

عرض شود که چند وقتی است که قیمت تل در تمام دنیا به شدت پایین آمده اما در مملکت ما نیز همینگونه. بر همین اساس قیمت بسیاری از اجناس و کالاها در تمام دنیا افت و نزول داشته همانند افغانستان. در این میان اما هستند برخی چیزها که تناسب پایین آمدن قیمتشان با قیمتهای جهانی کمی فرق می کند.

طور مثال، قیمت تل از 50 افغانی به حدود 30 افغانی رسیده یعنی چیزی نزدیک به 40 درصد کاهش. البته در سایر نقاط دنیا کاهش بیشتر از این بوده. در این میان قیمت تکت های پرواز شرکت های هواپیمایی افغانستان هیچ تغییری نکرده است. همان 4500 افغانی مسیر کابل – هرات و سایر مسیرها بر قرار خود پا بر جاست. جالب این است که قیمت همه شرکت ها همانند یکدیگر شده است. سابق بر این قیمت تکت شرکت آریانا با کام ایر و سایر شرکت ها تفاوت داشت و اندکی کمتر بود اما اینک همه یک قیمت واحد را اعمال می کنند. هر کس از افغانستان چیزی نداند فکر می کند که در این مملکت قانون حکمفرما است و همه شرکت ها موظف به اعمال قیمت واحد شده اند. اما این قضیه بیشتر بوی زد و بند و کار مافیایی را به مشام می رساند تا اعمال قانون. آخر در این مملکت قانون به شکل دیگری اعمال می شود.

امروز یکی از دوستان که در سمت قلای شاده زندگی می کند گفت که صبح حضرات پولیس ترافیک جلوی موترهای تونس را می گرفتند و به ازای هر مسافری که سوار موتر بوده از راننده مبلغ 5 افغانی می گرفتند و به مسافرین می دادند و می گفتند که کرایه «کوته سنگی» تا «دار الامان» با موتر تونس 5 افغانی شده و دیگر نباید 10 افغانی کرایه بدهید. این هم بقیه پول شما.

Taxi-1

حالا چرا این قانون فقط برای موترهای تونس و شاید بقیه مسافر کش ها اعمال می شود (آن هم به این سبک) ولی از اعمال این قانون بر شرکت های پولدار هواپیمایی خبری نیست، سؤالی است در خور توجه.

taxi-2

نتیجه: اگر می خواهید بدون مشکل مسافر کشی کنید، بروید هواپیما بخرید

۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

سلام

چند وقت پیش عکسهایی را گذاشتم راجع به تیغ زنی شیعیان در روزهای دهه اول محرم و قول دادم که مطالبی را بعداً در این مورد بنویسم اما وقت نشد یا مورد تازه ای پیدا می شد که ترجیح دادم آن را بنویسم. به هر صورت گفته هایم را از یاد نبرده ام. و در این جا سعی می کنم برخی چیزها بگویم.

اسلام دینی است که در آن بیش از هر کاری، مردم به تفکر و اندیشه تشویق و فرا خوانده شده اند. در آیات قرآن کریم کلمات «فکر» و «عقل» و «علم» بسیار بیشتر از «عمل» استفاده شده. این نشان دهنده اهمیت تفکر دینی در مبانی اسلام است. حتی من به این نتیجه رسیده ام که مسلمان زاده بودن هیچ اثری در نتیجه اعمال ما در آن دنیا ندارد و مسیحی زاده و یهودی زاده و مسلمان زاده در نزد خداوند یکسان قضاوت می شوند.

اسلام دینی است که خود باید با تفکر و اندیشه خود آن را انتخاب کنیم. اینکه چه تعداد از ما مسلمانان به این دین اندیشیده ایم و در آن تفکر کرده و با سایر ادیان مقایسه کرده ایم و آن را به واقع انتخاب کرده ایم امری است که حدوث آن آنقدر کمیاب است که شاید بتوان گفت اکثر مسلمانان دنیا مسلمان زاده اند نه مسلمان شده. لذا برای هر کاری که می کنیم باید منطقی به کار برده شود که با مبانی دینی ما تطابق داشته باشد.

نمی خواهم به بیراهه بروم یا گزافه گویی کنم پس تنها به اصل حرف می پردازم.

احترام امام حسین (ع) به جای خود. اما آیا این نوع عزاداری در خور شأن این نواده بزرگوار پیامبر اکرم (ص) است. آیا اینگونه عزاداری که ما می بینیم همان عزاداری است که بزرگان مذهب شیعه به آن اشاره داشته اند؟ آیا منظور از عزاداری برای ایشان به همین حرکات و سکنات هرز و سخیف خلاصه می شود یا هدف والاتری در ورا و در متن آن قرار دارد.

جواب این سؤالات را بسیاری می دانیم. خلاصه کلام اینکه عزاداری ایشان نه به خاطر مرگ دلخراش، بلکه به خاطر ادامه دادن راه و درس گرفتن از آن حادثه است. اما اینگونه عزاداری که ما در بین شیعیان ایران و افغانستان و عراق و پاکستان و سایر جاها می بینیم تنها یاد آور یک مرگ دلخراش است که به خاطر آن مردم باید هر سال خود را بزنند و خون آلود کنند و سپس هر کس برود دنبال کار خود.

آخوندها در این ایام پول پیدا کنند (به قول دوستان هر چیزی را بهاری است و بهار آخوندها محرم و صفر است)، آهنگران و زنجیر بافان و پارچه بافان و پارچه فروشان درآمدی کسب کنند و خلاصه بسیاری از بابت این دو ماه به نوایی برسند.

نتیجه اش چه شود؟ هیچ.

آخوندهایی که در بالای منبر دم و فریاد از اسلام و عاشورا می زنند پس از طی شدن این دو ماه، باز هم حاضر نباشند که در نماز جماعت به آن یکی دیگر اقتدا کنند و هر کدام به سویی بروند و دنبال مجالس روضه و دعا و عقد و فاتحه و این چیزها بگردند، و خلاصه اینکه هر کس کلاه خود را محکم بگیرد که باد نبرد. امام حسین (ع) دیگر فراموش می شود تا سال بعد و زدن زدن های دیگر.

و همه هم منتظر باشند که کی ذی الحجه می رسد تا از دو هفته مانده به محرم، علم و کوتل و سیاه پوشان راه بیاندازند تا هر چه سریعتر امام حسین (ع) و اصحابش را به روش های گوناگون و روایتهای مختلف شهید کنند و هر هیأت عزاداری سعی کند که به خاطر چشم و هم چشمی با مساجد و تکایا و گروه های دیگر، مراسم را بزرگتر و با شکوهتر برگزار کند و بر طومار افتخارات خود بیافزاید.

خدا به دادمان برسد اگر در آن دنیا همین نواده مظلوم پیامبر از ما شکایت کند که مراسم عزایش را به ریشخند تبدیل شده است و به جای پیمودن راه و آرمان او، به نام او تیشه به ریشه مذهب تشیع زده اند یا اینکه چنان آن واقعه عظیم را ساده انگاشته ایم و از کنار آن به سادگی رد شده ایم، گویی که هیچ وظیفه ای نسبت به این راه و هدف و آرمان نداریم و در آخر خود را طلبکار و واجد شرایط ورود به رحمت و بهشت موعود بدانیم.

حسین قیام کرد، تا کسی ظلم را تجربه نکند. آیا ما این کار را می کنیم؟

حسین قیام کرد تا ریا و نفاق از بین برود. ما چقدر در دین و رفتار و گفتار خود راستین هستیم؟

حسین قیام کرد تا دین جدش را احیا کند و آن را زنده و جاودان نگه دارد. ما در این راه چه کرده ایم؟

حسین برخواست تا دیگران را بیدار کند. آیا ما بیدار شده ایم؟ (بیدار کردن دیگران پیش کش)

حسین چه می خواست و چه کرد، ما چه می خواهیم و چه کرده ایم.

حسین چگونه می اندیشید و چگونه زندگی می کرد، ما به چه می اندیشیم و چگونه زندگی می کنیم.

به این اعتقاد دارم که خداوند از هر کس به اندازه وسع و توانش انتظار دارد اما برخی انتظارها مشترک است و برای همه یکسان. اینکه برای فهمیدن و درک صحیح از اهداف و مبانی دین خود هر کس باید نهایت تلاش خود را به کار گیرد از مشترکات است. اما متأسفانه در این وادی به بیراهه رفته و می رویم.

حرف برای گفتن بسیار است که در این اندک مجال فرصت انجام تمام و کمال آن نیست. دانش کامل آن هم در زمره داشته های من نیست. در پست های بعد شاید حرفهای دیگری هم گفته شود. شاید.