۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه

سالی که نکوست از بهارش پیداست!

سلام

از قدیم می گفتند روز از نو، روزی از نو. حال که سال جدید شده باید چه گفت. شاید بهتر باشد به همان «سال نو مبارک» اکتفا کرد. به هر حال.

چند روزی را به همراه عده ای از یاران و دوستان به سفر رفته بودیم و مطابق رسم دیرینه مردمان این دیار سری زدیم به شهر مزار شریف. بگذریم از اینکه جای مناسبی مطابق با اوضاع پولی خود پیدا نکردیم و یک شب را در یک اتاق 2*5 و یک شب دیگر را نیز در منزل یکی از دوستان سپری نمودیم. روزهای دیگر را هم البته در شهرهای دیگر گذراندیم. تفریحی بود و شادی و طربی.

خوب. مطابق رسم معمول باید یک چیزی راجع به سال نو نوشت اما نمی دانم که چرا حوصله اش را ندارم. این هم به قول معروف شده است «سالی که نکوست از بهارش پیداست». تنها چیزی که الآن به ذهنم می رسد اینکه حیف این مملکت که به دست امثال من و سایرین افتاده است. ای کاش از ما بهتران در اینجا می زیستند تا بهشت روی زمین را در همینجا تجربه می کردند و از صدقه سر آنها ما نیز آن بهشت را می دیدیم. این دیار خراب شده برای بهشت زمینی شدن هیچ کم ندارد جز یک تعداد انسانهای دانا و با فرهنگ پیشرفته که برای خود و محیط اطراف خود و امکانات طبیعی و تاریخی ارزش قایلند که ما مردمان افغانستان (به جز عده ای اندک) از آن جمله نیستیم.

هر کاری کردم نتوانستم پست شادی آور و امیدوار کننده بگذارم. بر من ببخشید.

2 comments:

ناشناس گفت...

سلام
سال نو مبارک و امیدوارم که سال نیکوتری از بهارش داشته باشید.
اعتراف کردن خودش یعنی یک گام مثبت به جلو.
زنده باشید.

ناشناس گفت...

سلام
هر سال که نو می شود، بد بختی ما افزون می شود. نمی دانم زمان مقصر است یاخود ما؟
عجب سوالی!