سلام
این چند روز که نبودم و مطابق معمول جز پوزش و طلب عفو نمی توانم اقدام دیگری انجام دهم، دلیلش این بود که رفته بودم صفحات شمال کشور. در هنگام برگشت برخوردم به برف باری سنگین در سالنگ و راهی که بسته بود یا خطر سقوط «برف کوچ» یا همان «بهمن» وجود داشت. با مشورت همراهان رفتیم مزار شریف و با هواپیما خود را رساندیم به کابل آن هم با چند روز تأخیر چون پرواز موجود نبود. به هر صورت.
از جاده سالنگ خبرهای خوب نمی شنیدیم. هر کس که می آمد یا تلیفون می زد می گفت که برف کوچ آمده و چندین موتر را با خود به اعماق دره برده و پولیس هم راه را بند آورده تا مردم را از زیر برف بیرون بکشد. البته همانگونه که واضح و مبرهن است اکثر این مردم در حالی بیرون کشیده می شوند که روحشان به ملکوت اعلا پیوسته است چون بیرون کشیدن چندین نفر از بین آن همه برف با آن وضعیت فیزیکی و شرایط آب و هوایی کوهستان کاری است بس دشوار و خطیر و وقت گیر.
حرف و حدیث های دیگری هم شنیده می شود. مانند اینکه قوماندان صاحب موظف جاده سالنگ در سه ماه زمستان بار خود را می بندد به این معنی که به خاطر انجام مأموریت و برف پاکی و سایر دلایل پول و پیسه بسیار خوبی به جیب می زند و تا سال آینده هر چه بخورد و بنوشد و بنوشاند باز هم کم نمی آورد. اگر خدای نکرده این حرف راست باشد که دیگر وای به حال و روز مسافرین بخت برگشته. البته این قضیه ربط چندانی به مطلب مورد نظر بنده ندارد اما چندان بی ربط هم نیست.
در همه جای دنیا ارگان ها یا شرکت های موظف راهداری در زمستان ها در مناطق کوهستانی و برف گیر اقدامات سریع، پیشگیرانه و دقیقی انجام می دهند تا جلو حوادث و تلفات جانی و مالی گرفته شود. اما در افغانستان ما برعکس است. در اینجا ما صبر می کنیم تا حادثه روی دهد، سپس برای حل آن اقدام می کنیم آن هم از نوع افغانی. طور مثال وقتی در یک کشوری برف باری در جاده اصلی کوهستان بیشتر می شود و خطر ریزش برف کوچ وجود دارد، مسؤولین مربوطه قبل از اینکه برف کوچ روی دهد با وسایل و روشهای مختلف سعی می کنند که آن برف کوچ را خود ایجاد کنند تا خطر آن برطرف شود. در برخی جاها با استفاده از یک انفجار کوچک در بالا یا پایین قسمت خطرناک یا با هر وسیله مناسب دیگر.
بدین ترتیب برف کوچی که قرار بوده در یک زمان نامعین بیاید و جان چندین نفر را به خطر بیاندازد و هزینه های گزاف بر دوش ملت و دولت بگذارد، توسط متولیان امر در زمان معین و با رعایت مسایل ایمنی ایجاد شده و خطر احتمالی آن از بین می رود.
اما در اینجا موظفین و مسؤولین می نشینند تا برف کوچ جان چندین نفر را بگیرد سپس می گویند «بسیار خوب! وقت این است که اقدام کرده و مصدومین و از دنیا رفتگان را بیرون آوریم» (البته اگر بتوانند این کار را بکنند!)
گناه این تعلل ها و مردگان و زخمیان به گردن چه کسی یا کسانی است، والله اعلم!
ما هم که ساکت و بی خیال مانده ایم در این میان تقصیر و از این گناه چندان بی نصیب نیستیم.
این چند روز که نبودم و مطابق معمول جز پوزش و طلب عفو نمی توانم اقدام دیگری انجام دهم، دلیلش این بود که رفته بودم صفحات شمال کشور. در هنگام برگشت برخوردم به برف باری سنگین در سالنگ و راهی که بسته بود یا خطر سقوط «برف کوچ» یا همان «بهمن» وجود داشت. با مشورت همراهان رفتیم مزار شریف و با هواپیما خود را رساندیم به کابل آن هم با چند روز تأخیر چون پرواز موجود نبود. به هر صورت.
از جاده سالنگ خبرهای خوب نمی شنیدیم. هر کس که می آمد یا تلیفون می زد می گفت که برف کوچ آمده و چندین موتر را با خود به اعماق دره برده و پولیس هم راه را بند آورده تا مردم را از زیر برف بیرون بکشد. البته همانگونه که واضح و مبرهن است اکثر این مردم در حالی بیرون کشیده می شوند که روحشان به ملکوت اعلا پیوسته است چون بیرون کشیدن چندین نفر از بین آن همه برف با آن وضعیت فیزیکی و شرایط آب و هوایی کوهستان کاری است بس دشوار و خطیر و وقت گیر.
حرف و حدیث های دیگری هم شنیده می شود. مانند اینکه قوماندان صاحب موظف جاده سالنگ در سه ماه زمستان بار خود را می بندد به این معنی که به خاطر انجام مأموریت و برف پاکی و سایر دلایل پول و پیسه بسیار خوبی به جیب می زند و تا سال آینده هر چه بخورد و بنوشد و بنوشاند باز هم کم نمی آورد. اگر خدای نکرده این حرف راست باشد که دیگر وای به حال و روز مسافرین بخت برگشته. البته این قضیه ربط چندانی به مطلب مورد نظر بنده ندارد اما چندان بی ربط هم نیست.
در همه جای دنیا ارگان ها یا شرکت های موظف راهداری در زمستان ها در مناطق کوهستانی و برف گیر اقدامات سریع، پیشگیرانه و دقیقی انجام می دهند تا جلو حوادث و تلفات جانی و مالی گرفته شود. اما در افغانستان ما برعکس است. در اینجا ما صبر می کنیم تا حادثه روی دهد، سپس برای حل آن اقدام می کنیم آن هم از نوع افغانی. طور مثال وقتی در یک کشوری برف باری در جاده اصلی کوهستان بیشتر می شود و خطر ریزش برف کوچ وجود دارد، مسؤولین مربوطه قبل از اینکه برف کوچ روی دهد با وسایل و روشهای مختلف سعی می کنند که آن برف کوچ را خود ایجاد کنند تا خطر آن برطرف شود. در برخی جاها با استفاده از یک انفجار کوچک در بالا یا پایین قسمت خطرناک یا با هر وسیله مناسب دیگر.
بدین ترتیب برف کوچی که قرار بوده در یک زمان نامعین بیاید و جان چندین نفر را به خطر بیاندازد و هزینه های گزاف بر دوش ملت و دولت بگذارد، توسط متولیان امر در زمان معین و با رعایت مسایل ایمنی ایجاد شده و خطر احتمالی آن از بین می رود.
اما در اینجا موظفین و مسؤولین می نشینند تا برف کوچ جان چندین نفر را بگیرد سپس می گویند «بسیار خوب! وقت این است که اقدام کرده و مصدومین و از دنیا رفتگان را بیرون آوریم» (البته اگر بتوانند این کار را بکنند!)
گناه این تعلل ها و مردگان و زخمیان به گردن چه کسی یا کسانی است، والله اعلم!
ما هم که ساکت و بی خیال مانده ایم در این میان تقصیر و از این گناه چندان بی نصیب نیستیم.
2 comments:
درود
عنوان های زیبایی انتخاب می کنید.
نوشته را خواندم.
سلام
در مورد فکر کردن در آنسوها آدم می توانست حدس بزند اما نه با چنین آب و تابی.
برفباری در سالنگ ها از قدیم و ندیم همراه بود با کوچ ارواح بندگان مسافر.
ارسال یک نظر