شبهای کابل بسیار زیباست مخصوصاً که اگر از بالا به آن نگاه کنی مانند صفحه شطرنج متشتت یا به قول ما تیت و پرکی می ماند که یک جایش روشنایی است و جای دیگرش تاریکی. و این صفحه در شب بعد تغییر کرده نقطه تاریکش روشن و نقطه روشنش تاریک می شود و این داستان یک شب در میان تکرار می گردد. اما از اینها گذشته شبهای کابل جلوه دیگری هم دارد و آن اینکه حاکمان شب آن با حاکمان روز آن فرق می کنند.
اشتباه نکنید. منظورم این نیست که در روز عده ای نیروی امنیتی حاکم هستند و در شب عده ای دیگر. اصولاً حاکمیت نیروهای امنیتی در شبهای کابل معنی ندارد بلکه در شبهای کابل این سگها هستند که به جای انسان ها حاکمیت دارند و بنا به خصلت سگی که دارند همان شیوه زمان جنگهای داخلی را در پیش می گیرند که بعد از ساعتهای حدود 9 و 10 شب دیگر هیچ جنبنده ای جرأت نمی کند از محلی که پسته امنیتی سگها در آنجا قرار دارد عبور کند و اگر بخواهد این کار را انجام دهد حتماً باید داخل وسیله نقلیه ای باشد و گرنه خدا باید به فریادش برسد.
بارها و بارها شاهد بوده ایم که عده ای از سگهای هم محل در تعقیب یک تکه گوشت (یعنی همان عابر بیچاره) از این طرف محل به آن طرف می دوند و تکه گوشت بیچاره هم با فریادهایی وحشتناک از آنها فرار می کند و پس از چند دقیقه دوباره تکه گوشت بدبخت دیگری را می بینیم که از آن طرف محل به این طرف در حال فرار است و همان سگها به دنبال این لقمه تازه در حال دویدن هستند و این قصه هر شب چندین بار تکرار می شود. حال بگذریم از اینکه سگهای هر محل برای خود تا صبح کنسرت برپا می کنند و هیچ کس را اجازه خواب راحت نمی دهند و حتی ایشان (یعنی سگها) هم از عادت زمان جنگهای داخلی چنین فراگرفته اند که هیچ سگ غیر محلی را اجازه عبور ندهند و چنان بر همنوع نگون بخت خود می تازند که می خواهند وی را تکه تکه کنند تا دیگر هیچ سگی از جناح مخالف به خود اجازه این تفکر را هم ندهد که بخواهد به منطقه آنها وارد شود.
و جالب اینکه چند وقت پیش یکی از کشورهای کمک کننده مبلغ بسیار زیادی را برای حل این مشکل به وزارت صحت عامه داد اما تمام آن حیف و میل شد و به جیب برخی از اعضای وزارت رفت و پس از اینکه گند کار بالا آمد وزیر به گردن معین، معین به گردن مدیر، مدیر به گردن یکی دیگر و به همین ترتیب تا به گردن خاله های وزارت انداختند و سرآخر برای اینکه بگویند کاری کرده اند یک مدیر بیچاره را از کار برکنار برکردند آن هم به جرم اختلاس چند میلیون یا چندصد هزار دالر. و مسلماً چنین اختلاسی هیچ گاه نمی تواند بدون اطلاع و هماهنگی چند نفر و آن هم در رده های بالای وزارت به انجام برسد. اما به قول عده ای از دوستان ایران زندگی کرده بحث «ماستمالیزاسیون» یا همان پیدا نمودن راه فرار و فریب افکار عامه در مملکت ما امری طبیعی است که خارجی ها هم کم کم به آن عادت کرده اند.
به هر حال حاکمان شبهای کابل همانند احزاب جهادی در زمان جنگهای داخلی به طور منطقه ای کنترل شهر را به عهده دارند هر چند آقای کرزی و سایر دولتمردان فکر می کنند که در شب نیز حاکمیت آنها بر کابل جریان دارد.
اشتباه نکنید. منظورم این نیست که در روز عده ای نیروی امنیتی حاکم هستند و در شب عده ای دیگر. اصولاً حاکمیت نیروهای امنیتی در شبهای کابل معنی ندارد بلکه در شبهای کابل این سگها هستند که به جای انسان ها حاکمیت دارند و بنا به خصلت سگی که دارند همان شیوه زمان جنگهای داخلی را در پیش می گیرند که بعد از ساعتهای حدود 9 و 10 شب دیگر هیچ جنبنده ای جرأت نمی کند از محلی که پسته امنیتی سگها در آنجا قرار دارد عبور کند و اگر بخواهد این کار را انجام دهد حتماً باید داخل وسیله نقلیه ای باشد و گرنه خدا باید به فریادش برسد.
بارها و بارها شاهد بوده ایم که عده ای از سگهای هم محل در تعقیب یک تکه گوشت (یعنی همان عابر بیچاره) از این طرف محل به آن طرف می دوند و تکه گوشت بیچاره هم با فریادهایی وحشتناک از آنها فرار می کند و پس از چند دقیقه دوباره تکه گوشت بدبخت دیگری را می بینیم که از آن طرف محل به این طرف در حال فرار است و همان سگها به دنبال این لقمه تازه در حال دویدن هستند و این قصه هر شب چندین بار تکرار می شود. حال بگذریم از اینکه سگهای هر محل برای خود تا صبح کنسرت برپا می کنند و هیچ کس را اجازه خواب راحت نمی دهند و حتی ایشان (یعنی سگها) هم از عادت زمان جنگهای داخلی چنین فراگرفته اند که هیچ سگ غیر محلی را اجازه عبور ندهند و چنان بر همنوع نگون بخت خود می تازند که می خواهند وی را تکه تکه کنند تا دیگر هیچ سگی از جناح مخالف به خود اجازه این تفکر را هم ندهد که بخواهد به منطقه آنها وارد شود.
و جالب اینکه چند وقت پیش یکی از کشورهای کمک کننده مبلغ بسیار زیادی را برای حل این مشکل به وزارت صحت عامه داد اما تمام آن حیف و میل شد و به جیب برخی از اعضای وزارت رفت و پس از اینکه گند کار بالا آمد وزیر به گردن معین، معین به گردن مدیر، مدیر به گردن یکی دیگر و به همین ترتیب تا به گردن خاله های وزارت انداختند و سرآخر برای اینکه بگویند کاری کرده اند یک مدیر بیچاره را از کار برکنار برکردند آن هم به جرم اختلاس چند میلیون یا چندصد هزار دالر. و مسلماً چنین اختلاسی هیچ گاه نمی تواند بدون اطلاع و هماهنگی چند نفر و آن هم در رده های بالای وزارت به انجام برسد. اما به قول عده ای از دوستان ایران زندگی کرده بحث «ماستمالیزاسیون» یا همان پیدا نمودن راه فرار و فریب افکار عامه در مملکت ما امری طبیعی است که خارجی ها هم کم کم به آن عادت کرده اند.
به هر حال حاکمان شبهای کابل همانند احزاب جهادی در زمان جنگهای داخلی به طور منطقه ای کنترل شهر را به عهده دارند هر چند آقای کرزی و سایر دولتمردان فکر می کنند که در شب نیز حاکمیت آنها بر کابل جریان دارد.
حاکم شب بودن هم برای خودش دنیایی دارد.
0 comments:
ارسال یک نظر