۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

پست 34: محاکمه سراسری

در پست قبل وعده دادم که توضیحی بر نظرات آقای داکتر صاحب رمضان بشردوست مبنی بر وعده های ایشان برای محاکمه مسؤولین ناامنی ها و محاکمه جنایتکاران بنویسم. هر چند این روزها به شدت گرفتارم و به قول دوستان حس نوشتن تراوش نمی کند اما به هر حال می نویسم. شما به بزرگی خود قبول کنید.
«بدینوسیله حضرات زیر به محکمه عدالت به فرمان آقای رییس جمهور مفروض احضار می شوند. از احضار شدگان تمنی داریم با پای خویش در محکمه حضور پیدا کنند وگرنه هر چه دیدند از چشم خود خواهند دید.
1- رییس جمهور کشور همسایه مفروض. ایشان متهم به خیلی چیزها هستند.
2- نخست وزیر فقید سابق همان کشور مفروض. به عنوان شاهد. البته بنا به دلیل مرگ ایشان، حضورشان الزامی نیست.
3- رییس و معاونین سازمان تروریستی مفروض.
4- طالبان وابسته به همان سازمان تروریستی مفروض.
5- حمله کنندگان انتحاری سابق، بالقوه و بالفعل (وابسته یا مستقل از سازمان تروریستی فوق الذکر).
6- تمویل کنندگان سازمان تروریستی مفروض (دولتی و غیر دولتی)
7- سازمان های جاسوسی برخی کشورهای مفروض.
8- فرماندهان و سربازان داخلی و خارجی که به اشتباه به مردم حمله کرده اند.
9- آنهایی که معلومات اشتباه به فرماندهان داده اند.
10- آنهایی که هموطنان خود را به جرم حضور در حزب مخالف یا قوم و زبان دیگر کشتند یا به حقوق آنها تجاوز کردند.
11- آنهایی که جنگ داخلی به راه انداختند.
12- آنهایی که جنگ داخلی را ادامه دادند.
13- آنهایی که به جنگ سالاران پیوستند.
14- آنهایی که از جنگهای داخلی حمایت کرده یا می کنند.
15- آنهایی که برای جایتکاران جنگی دعا کرده یا می کنند.
16- آنهایی که جنایتکاران جنگی را به عنوان نمایندگان خود انتخاب کردند.
17- آنهایی که مسؤولین جنگهای داخلی را تبرئه می کنند.
18- آنهایی که تفرقه می افکنند.
19- آنهایی که از تفرقه افکنان حمایت می کنند.
20- آنهایی که با مسؤولین امنیتی همکاری نمی کنند.

نکته:
1- آنهایی که مرده اند حضورشان الزامی نیست.
2- لطفاً متهمان فوق یکی یکی برای ثبت نام حاضر شوند و نوبت را هم حتماً رعایت کنند و گرنه باعث هرج و مرج شده و کار رسیدگی به جنایات آنها مشکل خواهد شد.
3- از عزیزان جنایتکار و مسؤولین محترم ناامنی تقاضا می شود که تذکره یا پاسپورت معتبر همراه داشته باشند.
4- از آنجا که ظرفیت پذیرش محاکم و محابس محدود است احتمال دارد که این امر سالیانی دراز به طول انجامد. لذا آنهایی که پیر شده اند به صورت عاجل محاکمه خواهند شد.
5- انتقام و مقابله به مثل در احکام صادره در اولیت قرار دارد. عزیزان متوجه باشند.

با تشکر
دفتر ریاست جمهوری مفروض»

۱۳۸۷ فروردین ۸, پنجشنبه

پست 33: آقای بشر دوست بیدار شو؟

آقای داکتر رمضان بشر دوست انسان محترمی است. این به جای خود.
آقای بشردوست افغانی است که دلش برای مردم وطنش می تپد. این هم درست.
آقای بشردوست فرد تحصیل کرده ای است که بسیاری از چیزها را می داند و می فهمد. این هم صد البته صحیح.
آقای بشردوست دارای طرفدارانی در سراسر کشور است. قبول.
آقای بشردوست جزو جنایتکاران جنگی نیست و دستش به خون کسی آلوده نشده. همینطور است.
آقای بشردوست زمانی وزیر بوده و امروز هم جزو افراد برجسته پارلمان کشور است. دقیقاً همینگونه است.
اما
آقای بشردوست می خواهد کاندید ریاست جمهوری شود.
حتماً می پرسید مگر چه عیبی دارد که آقای بشردوست بخواهد رییس جمهور شود؟
مسلماً عیبی ندارد. اما به عقیده بنده آقای بشردوست این قسمت از راه را دارد اشتباه می رود. به دلیل اینکه:
1- انتخابات ریاست جمهوری افغانستان امری نیست که جامعه جهانی نخواهد در انتخاب آن نقشی نداشته باشد. لذا یا آقای بشردوست قبلاً جامعه جهانی را با خود همسو کرده است (که بعید است چنین اتفاقی افتاده باشد) یا ایشان از گذشته و حال کشور تجربه نیاندوخته است.
2- آقای بشردوست هنوز فکر می کند مردم افغانستان از تجربیات سابق درس عبرت می گیرند. زهی خیال باطل! خدمت محترم بشردوست باید عرض شود که ما مردم اگر می خواستیم از گذشته درس عبرت بگیریم همان جنایتکاران جنگی و تخریب کنندگان این وطن را که بارها طعم ظلم و ستم و کشت و کشتارشان را چشیده ایم به پارلمان نمی فرستادیم. یا حداقل دست از قوم گرایی و زبان گرایی و تسلط گرایی و این چیزها بر می داشتیم و مگر نه این است که آنچه اکنون هستیم نتیجه آن همه تعصبات کور بوده و هنوز هم اینگونه تعصبات در فرهنگ و گفتار و رفتار عامه مردم ما به شدت وجود دارد؟
3- آقای بشردوست می خواهد که جنایتکاران را به پای میز محاکمه بنشاند و مگر نه اینکه همین پارلمانی که ایشان یکی از اعضای آن است و مصوباتش برای دولت لازم الاجرا است با تصویب منشور صلح خود خط بطلانی بر تمامی دادخواهی ها و عدالت طلبیها کشید. (بگذریم از اینکه بعضی وقتها زور پارلمان هم به دولت نمی رسد کما اینکه وزرای رأی نیاورده هنوز دارند وزارت می کنند و پارلمان هم دم بر نمی آورد)
4- من نمی دانم آقای بشردوست که نمی تواند از عهده بیرون کشیدن برخی تصمیمات و تصویبات نادرست یک پارلمان چند عضوی به خوبی به در آید، چطور ادعا می کند که می تواند کشتی بحران کشور را به ساحل نجات برساند؟
5- ایشان ادعا می کند که تمام مسؤولین نا امنی ها را به محاکمه کشیده و از تمام خارجیانی که باعث کشته شدن مردم شده اند انتقام می گیرد. توضیح مفصل این نکته را در پست بعدی می گذارم اما از قدیم گفته اند «سنگ بزرگ علامت نزدن است»

یکی بیاید آقای بشردوست را از خواب بیدار کند لطفاً.

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

پست 32: ما چه وقت مسلمان می شویم؟

یک جوان مسیحی در مزار شریف مسلمان شده است. بسیار مبارک است و مایه تفکر. مبارک بودنش که معلوم است اما چرا تفکر؟
این هم واضح است. ایشان مسلمان شده است چرا که به حقیقت اسلام پی برده و بنابراین در شیوه زندگی و نوع اعتقادش تغییر و دگرگونی به وجود آورده البته دانسته و از روی تفکر و تعقل.
حال این میان به ما چه می رسد؟
دو چیز:
1- اولاً در دنیا جار بزنیم و گردن بالا بگیریم که یک مسیحی دیگر مسلمان شد و بعد بر سر چوکی و پول و دنیا و مادیات هر کار دیگری که مخالف دستورات اسلامی و روح انسانی باشد انجام دهیم.
2- به این جوان تازه مسلمان شده هجوم آورده و لباسهایش را جهت تبرک تکه تکه کنیم و اگر ایشان در زیر دست و پا به دیار باقی شتافت برایش مراسم یادبود بگیریم.
پس خود ما کی مسلمان می شویم؟

پست 31: سال نو مبارک

سال 1386 تمام شد و سال جدید آغاز. معمولاً همه وبلاگ نویسان و یا سایت های ملی مطلبی رو به این مورد اختصاص می دهند و طبعاً من هم همینطور و البته کمی دیر. اما نمی دانم چه بنویسم که تا کنون گفته نشده باشد یا کمتر گفته شده باشد.
هیچ تصور نمی کردم وبلاگ نویسی کار سختی باشد. اما به هر حال شروع کردم و امیدوارم به این زودیها تمام نشود. و می دانم که شرط اصلی تداوم این کار صداقت، صمیمیت، احترام به عقاید خوانندگان و شاید از همه بالاتر سعی و تلاش خودم در بهبود کمیت و کیفیت نوشته هایم است. که البته این هم میسر نیست جز با همراهی خوانندگان عزیزی که وبلاگ مرا قابل خواندن و یا حداقل نگاه کردن می دانند.
و صمیمانه می گویم که دلم می خواهد که این وبلاگ جاودانه بماند البته نه شاید به لحاظ فیزیکی بلکه به لحاظ اثربخشی چرا که برای هر کدام از ما مهلتی است که روزی به سر خواهد رسید.


نوروز است و باید همراه با بهار و شادابی طبیعت به بهاری و شادابی خود نیز رسیدگی کنیم که هر روزمان نوروز باد. و صحبت بزرگان که گفته اند:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو برخواهد رست
******
برقرار و پاینده باشید.

۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

پست 30: شاروالی عزیز! لطفاً اینگونه کار نکن!

شاروالی محترم می خواهد که شهر را پاک کاری کند. امری است نکو و شایسته و البته جزو وظایف اصلی شاروالی. اما من می خواهم از این شاروالی بخواهم که دست از سر پاک کاری جوی ها و کانالهای آب کنار سرک ها بردارد و بگذارد همانگونه که هست باقی بماند. می پرسید چرا؟
می گویم.
شاروالی محترم برای اینکه بخواهد کانالها و جویهای کنار سرک و داخل کوچه ها را پاک کند، ابتدا لوش و لای آن را بیرون آورده برای مدتی طولانی در کنار سرک و نه حتی در پیاده رو تلنبار می کند. پس از چند روز تا چند هفته موتر شاروالی آمده و این لوش های خشک شده را بار کرده به بیرون از شهر می برد. حال این وسط موارد زیر اتفاق می افتد:
1- به علت وجود اندکی آب در روی لوشهای داخل کانال، بوی چندان نامطبوعی از کانالها بلند نمی شود اما با این کار شاروالی تمام منطقه را بوی نامطبوعی فرا می گیرد که حتی رفت و آمد مردم را با مشکل مواجه می کند.
2- شاروالی محترم لجنهای فوق الذکر را برای مدت طولانی در کنار سرک رها می کند و همین زمان کافی است تا لجن تبدیل به ذرات گرد و غبار شده و در هوا پخش شود و به عبارت بهتر «گل بود به سبزه نیز آراسته شود». موتر هایی هم که از روی این لجنها می گذرند بر پخش شدن هر چه بهتر و بیشتر آن کمک شایانی می کنند.
3- به علت وجود این کثافات، قسمتی از سرک یا کوچه بر روی عبور و مرور مردم و یا پارک موترها بسته می شود و بار ترافیکی افزایش می یابد.

نتیجه اینکه شاروالی محترم به جای اینکه از آلودگی شهر بکاهد، آلودگی را را از جنبه های مختلف بیشتر می کند. من نمی دانم بر سر اداره تنظیفات شاروالی کدام فرد مبتکر و خلاقی نشسته است که این چیزهای ساده را می بیند اما فکرش تا این حد هم کار نمی کند که این کار شاروالی بیشتر باعث آلودگی می شود.
ما اگر نخواهیم جویهای شهرمان به این شکل پاک کاری شود، باید چه کسی را ببینیم؟

۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

پست 29: انوری می رود

خبرهای موثق از افراد ناموثق یا شاید هم خبرهای ناموثق از افراد موثق حاکی از این است که حکم انتقال آقای انوری والی هرات نوشته شده اما جوهر آن هنوز خشک نشده است. و البته برخی آگاهان نیز ادعا دارند که این حکم بسیار وقت پیش نوشته شده اما بهانه ای برای انتقال یا جایی برای انتقال انوری صاحب یافت نشده است. به هر حال تا اینجای کار اسماعیل خان به هدف اولیه خود نزدیک شده است. حال باید دید که دولت چه می کند.
فکر نمی کنم که اسماعیل خان مجدداً به حیث والی هرات گمارده شود چون این حرکت یک عقب نشینی تمام عیار حکومت در برابر یک فرمانده جهادی خواهد بود و اگر چنین شود سایر فرماندهان جهادی هم برای خود طبلی را به صدا در می آورند و آن وقت کلیه مهره چینی ها، مهره برداری ها و مهره گذاری های دولت بر باد فنا می رود.
شاید هم وقت آن است که یکی از قوم پشتون برای ولایت هرات مقرر شود تا بحث شایسته سالاری یا نوبت سالاری یا تناسب سالاری در ظاهر رعایت شود. اما اینک باید دید که اسماعیل خان برای ادامه نقشه خود چه برنامه ریزی کرده است.
این مرحله از جنگ سرد کرزی – اسماعیل خان به مراحل حساس نزدیک شده است.
اما به هر حال انوری می رود. بای بای

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

پست 28: قدر هرات را بدانیم

24 حوت سالروز قیام مردم هرات است. هرات از زمانهای دور مهد علم و فرهنگ و تمدن در دیار خراسان بوده و به عنوان نقطه ای امن و آرام برای مردمان کشور مطرح شده است. فرمانروایی اسماعیل خان نیز در دوره های مختلف با توجه به نحوه عملکرد وی باعث پیشرفت سریعتر و بهتر هرات در همه زمینه ها شده بود. اما اینک که سیاست اسماعیل خان را از مأوای اصلی خویش دور ساخته و به وزارت شاید نه چندان جذاب آب و انرژی کشانده، هرات نیز روزهای خوشی را سپری نمی کند. موج آدم ربایی، دزدی، خشونت های مذهبی و غیره باعث شده تا اعتراضات مردمی کار را به اعتصاب بکشاند و حتی امروز یعنی 24 حوت هرات شاهد موجی از اعتراضات علیه آقای انوری والی این دیار بود.
کاری به این ندارم که این ناآرامی ها را چه کسی دامن زده یا چه شرایطی باعث بدتر شدن شرایط نا امنی شده کما اینکه عده ای بر این باورند که مسبب تمام این مشکلات شخص اسماعیل خان است که بنا به دلایل مختلف از جمله تمایل به بازگشت به حیث والی هرات و سایر موارد می خواهد به هر نحو شده امنیت را در هرات تحت اثر قرار داده و از این طریق کرزی را مجبور به قبول خواسته هایش کند.
حرف من بر سر موضوع دیگری است و آن اینکه هراتیان با نحوه اعتراض خود نشان دادند که جوهره ای از فرهنگ و تمدن به نسبت بالاتر از سایر نقاط کشور در رفتار خویش دارند. به غیر از امروز که با سر و صدا و آشوب عده ای همراه بود که در بین شعارهای آنها مایه های جنگ مذهبی علیه شیعه مذهبان و مخصوصاً والی شیعه مذهب هرات دیده می شد، در سایر روزها اعتصاب آرام گروه های مختلف مردمی به صورت تعطیلی بازار و حرفه ها نشان از این است که مردم هرات روش های مسالمت آمیز را برای پیشبرد خواسته های خویش بهتر می دانند و این نشانگر رشد فرهنگی آنهاست.
هر چند این شهر بارها شاهد خشونتهای قومی و بالاخص مذهبی بوده که از طرف برخی قدرتمندان و چوکی نشینان حمایت و راه اندازی شده است اما روح مردم اصیل هرات خمیرمایه ای جدا دارد.
دولت باید قدر این مردم را بداند.

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

پست 27: از پارلمان بپرسید

س: چرا جنایتکاران جنگی افغانستان محاکمه نمی شوند؟
ج: سؤالی است تکراری و مسلماً جواب آن هم تکراری خواهد بود. جواب نهایی و تکراری این است که آنها هنوز بر سر قدرت هستند. بنابراین باید سؤال دیگری را مطرح کرد:
س: چرا جنایتکاران جنگی هنوز بر سر قدرت هستند؟
ج: این هم جوابی معلوم دارد. جواب این است که آنها را مردم بر سر قدرت قرار داده اند.
س: چرا مردم آنها را بر سر قدرت قرار داده اند؟
ج: به این دلایل:
1- مردم ما هنوز تفکر قومی و حزبی و جناحی و منطقه ای دارند
2- افغانستان کسی جز اینها را ندارد که بتوانند در عرصه های سیاسی بر سر و کله یکدیگر بکوبند
3- چون پول و امکانات و نفوذ دارند
4- چون از قدیم گفته اند از کوزه همان برون ترآود که در اوست
س: چرا مردم ما هنوز تفکر ملی ندارند و تفکراتشان فقط در محدوده خاصی است؟
ج: به دلایل زیر:
1- سطح سواد و دانش مردم پایین است
2- سطح فرهنگ مردم پایین است
3- عالمان و دانشمندان ما یا باج خور این و آن هستند یا ترسو هستند یا اصلاً علم و دانشی در بساط ندارند تا بتوانند مردم را آگاه کنند
4- چون طرفداران هر حزبی از دیگر احزاب به جز حزب خودشان ضربه خورده اند و هنوز در دل کینه دارند
س: چرا پول و امکانات در اختیار جنایتکاران جنگی است؟
ج: جواب این سؤال از بدیهیات است.
1- چون آنها به خاطر آن دنیا جهاد را شروع کردند اما به خاطر این دنیا جنگ را ادامه دادند.
2- چون زرق و برق دالرهای آمریکایی، ریالهای سعودی، روپیه پاکستانی و تومان ایرانی از وعده های خداوند قابل لمس تر هست.
ج: چرا آمریکایی ها و ایرانی ها و دیگران حاضر شدند پول های خود را خرج دنیا پرستی جنایتکاران بکنند؟
س: چون از قدیم گفته اند هیچ پیشکی برای رضای خدا موش نمی گیرد. آنچه که دیگران امروز از این کشور بیرون می برند و در گذشته هم برده اند قیمت و ارزشی به مراتب فراتر از دالرها و تومانهایی است که به عزیزان جنایتکار داده اند.
س: پس اینها علاوه بر جنایتکار، خیانتکار هم هستند. پس چرا فقط آنها را جنایتکار می نامیم؟
ج: چون ما هم با سکوت خویش خیانتی مرتکب می شویم که کمتر از خیانت جنایتکاران نیست. پس بهتر است تا آنها را فقط جنایتکار بخوانیم تا آثار کلمه خیانت گریبان خود ما را نگیرد.
س: پس نهایت کار چه خواهد شد؟
ج: نهایتی در کار نیست. حالا حالا ها باید همدیگر را بکشیم، استثمار کنیم، جنایت کنیم، خیانت کنیم و سکوت کنیم تا تمام منابع ما به یغما برود. این پروسه به عمر من و شما قد نمی دهد.
س: مگر منابع ما چقدر هست که این همه سال نیاز است تا همه اش به یغما برود؟
ج: آنقدر هست که حتی اگر آنها را به صورت خام بفروشیم و پولش را خرج پیشرفت خودمان کنیم به یکی از ثروتمندترین و مرفه ترین کشورهای دنیا تبدیل می شویم.
س: پس چرا برای جلوگیری از این دزدی کاری نمی کنیم؟
ج: چون به شدت مصروف هستیم.
س: مصروف چی هستیم؟ مگر کاری از این مهم تر هم وجود دارد؟
ج: چرا ندارد. نمی بینی که در جای جای مملکت در حال برپایی تظاهرات و نوشتن مقاله و صدور بیانیه برای چاپ کاریکاتور و نشر فلم یا در حال جدال برای گرفتن حقوق اساسی مانند حق تکلم و نوشتن به زبان مادری و این گونه مسایل هستیم.
س: پس چاله ها و چقوری های پیش روی ما بسیار است؟
ج: خیر. چاله ای در کار نیست. ما هم اکنون در چاه هستیم.
س: خوب سیاستمداران ما چرا این چیزها را به طور شفاف به مردم نمی گویند؟
ج: اگر قرار بود این چیزها را به مردم بگویند که دیگر به مقام سیاسی نمی رسیدند و اگر هم رسیده اند نمی توانستند باقی بمانند.
س: یعنی آنها هم دارند خیانت می کنند؟
ج: شما هر طور دوست داری نتیجه بگیر.
س: بلاخره من نفهمیده ام چرا جنایتکاران جنگی محاکمه نمی شوند؟
ج (س): می خواهی آخرین جواب را بشنوی؟
س (ج): بله
ج: برو از پارلمان بپرس.

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

پست 26: کدام مقام زن؟

این واقعه روز جهانی زن حرف و حدیثهای بسیار دارد که سالیان سال است راجع به آن می نویسند و می گویند اما هنوز جای گفتن دارد. این وسط آنچه به ذهن این حقیر کم سواد می رسد تنها نکات کوچکی است که ممکن است برای برخی قابل خواندن و برای بسیاری دیگر مطلبی تکراری یا غیر مهم و پیش پا افتاده محسوب شود. اما چه می شود کرد. سطح درک و فهم من از این بالاتر نیست و بسیار عمر بباید پدر پیر فلک را تا من عقلم را بتوانم کمی رشد بدهم.
القصه ...
در کشور ما و در کشورهایی نظیر کشور ما که مردم آیین مسلمانی دارند، زمانی که می خواهند راجع به زن صحبت کنند بیشتر از اینکه به حقوق او بپردازند در زمینه مقام زن سخن سرایی و قلم فرسایی می کنند و از والا بودن مقامی می گویند که به نظر من اگر هم وجود داشته باشد یک چیز بدیهی است. آنچه من می اندیشم این است که زن و مرد از نظر دین دارای مقامی والا و در خور تأمل جداگانه نیستند که بخواهیم برای مقام زن جداگانه سخن سرایی بکنیم. زن نیز بشری است که بنا به حکمت خلقت دارای جنسیت زنانگی شده همانگونه که بر طبق همان حکمت مرد دارای جنسیت و سرشت مردانه شده است و گرنه در زمینه کمالات و عروج روحی هیچ تفاوتی با هم ندارند چون که از روح مجردی در بدن هم مرد و هم زن دمیده می شود و روح نه مذکر است نه مؤنث.
نمی خواهم بحث علمی راه بیاندازم. فقط خلاصه مطلب اینکه به نظر بنده نه زن و نه مرد مقام والا دارند چون هر دو می توانند هم به راه سعادت بروند هم به راه شقاوت. این هم که علمای ما می نشینند و در زمینه مقام زن از خود دُرّ و گوهر به بیرون تراوش می نمایند از دید من چیزی نیست جز اینکه بر سر قشر مؤنث کلاهی گشاد بگذارند و ذهن آنها از اصل موضوع یعنی حقوق زن منحرف کنند و فقط با بهانه کردن مقام والای مادر بودن و زن بودن آنها را از وضع موجوده راضی نگه دارند.
بر فرض که حقوق زن به لحاظ جنسیتی با مرد شبیه نباشد اما در مجموع برآیند باید برابر باشد. چیزی که ما در جامعه خویش و بسیاری از جوامع اسلامی دیگر نمی بینیم.
شاید ذکر یک نکته دیگر از مجلس دیروزی که در دو پست قبل ذکر کردم خالی از لطف نباشد.
در مراسم فوق الذکر با عده ای جامعه شناس، ریش سفیدان و فعالان حقوق زنان یا کسانی که در زمینه کمک رسانی به زنان کار می کردند بر سر یک میز نشسته بودیم. بعد از پایان مراسم و زمانی که برای نان چاشت انتظار می کشیدیم صحبت از مسایل مربوط به زندگی و ازدواج و حقوق زن و فرزند شد. یکی از همان دوستان که جوان و تا حدی تحصیلکرده هم بود چنین نظر داد: «به نظر من اگر کسی از دستش بر می آید و توانایی مالی دارد هر چه می تواند زن بگیرد و زندگی خود را خوش تیر کند»
و من فهمیدم که مقام زن از دید برخی یا شاید بسیاری از مردانی که در زمینه حقوق زنان کار می کنند یعنی فراهم نمودن خوراک و پوشاک و مسکن. نمی دانم از دید زنان جامعه ما مقام زن چه تعریفی دارد و آنها چه می خواهند؟
خودآگاهی مرحله بعدی برون آگاهی است. برای رسیدن یا رساندن همه اقشار جامعه به این مرحله راه درازی در پیش داریم.

۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه

پست 25: فقط 24 ساعت فرصت دارید تا تداوی شوید؟

همین الآن خبری را در بی بی سی خواندم. خبر چنین است: « اکثریت قریب به اتفاق داکتران در شفاخانه هرات در اعتراض به آنچه که گسترش ترور، سرقت و اختطاف در هرات خوانده شده دست به اعتصاب زده اند.» ادامه این خبر از قول رییس اتحادیه داکتران هرات می گوید: « فعلا بنا بر دلسوزی داکتران شفاخانه هرات، تنها بیماران عاجل مورد مداوا قرار می گیرند و ما به دولت ۲۴ ساعت فرصت می دهیم تا کودک اختطاف شده را پیدا کند. اما در صورتی که تقاضای ما برآورده نشود، از تداوی بیماران عاجل هم خودداری خواهیم کرد.»
در همین راستا یکی از دوستان گمنام فرضی با بنده تماس ذهنی گرفت و از قول برخی افراد مستقل از طالبان اطلاعیه را خواند که تصمیم گرفتم در اینجا بنویسم:
احتراماً به کلیه کسانی که می خواهند در هرات مریض شوند هشدار داده می شود که اولاً مریضی آنها باید عاجل باشد تا داکتران آنها را ویزیت کنند. ثانیاً آنهایی که تحت تداوی هستند تنها 24 ساعت وقت دارند که بهبود پیدا کنند. اگر ظرف این مدت مریضی تداوی شد که هیچ وگرنه اگر کسی فوت شد یا دست و پا و اعضای بدن خود را از دست داد از داکتران شفاخانه هرات گله مند نباشد چون آنها قبلاً هشدار لازم را انجام داده و تدابیر مورد نیاز را اتخاذ کرده اند.
ضمناً به کلیه انجینران، کارخانه داران، معلمان، رانندگان، کارمندان دولتی و غیر دولتی و بلاخص داکتران ولایات دیگر و هر کسی که در راستای انجام خدمات به مردم مستضعف و ستمدیده است توصیه می شود که با داکتران هرات همراهی نموده، ظرف مدت حداکثر 24 ساعت (شاید هم کمتر)، کلیه خدمات خویش را به مردم متوقف سازند.
با تشکر
اداره پالیسی سازی طالبان مستقل

پست 24: این یا آن؟ کدام صحیح است؟

دیروز هشتم مارچ روز جهانی زن بود. دیروز می خواستم راجع به این روز مطلبی بنویسم اما چون امروز به مجلس دیگری برای بزرگداشت روز زن دعوت شده بودم، ترجیح دادم صبر کنم تا ببینم چه می شود. به هر حال در افغانستان ما که نظم محل خاصی از اعراب ندارد چه فرق می کند که بزرگداشت یک واقعه را امروز بگیریم یا فردا یا چند روز بعد و یا شاید هم چند ماه و چند سال بعد! در مراسم بزرگداشت امروز از مقام زن نکاتی به چشمم خورد که شاید گفتنش ربطی به روز زن نداشته باشد اما به هر حال بی ارتباط هم نیست.
یکی از چیزهایی که بارها دیده ام و دیده ایم این است که در این گونه مراسم ها زنان با لباس و آرایش های مختلف حضور پیدا می کنند. لباسهای محلی، لباسهای رسمی، چادری های مختلف و رنگانگ. برخی چادری را از سر بر می دارند و برخی آن را به زیر گلو محکم می کنند و برخی بینابین.
حال نکته جالب این است که اگر در این چنین جمع ها و یا هر جمع و مکان دیگر مردان نیز حضور داشته باشند، بسیاری از آنهایی که چادری خود را برداشته اند یا کمی چادریشان پس رفته است هیچ عملی برای روی سر کشیدن چادری انجام نمی دهند یا نهایتاً برای چند لحظه آن را روی سر کشیده ولی محکم نمی کنند. ولی در همین لحظات اگر دوربین فلم برداری یا عکاسی بخواهد از ایشان فلم یا عکس بگیرد فوراً چادری خود را بر سر کرده یا حداقل روی خود را گرفته یا به طرف دیگری می برند که عکس یا فلمشان گرفته نشود.
این گونه رفتارها علاوه بر اینکه ممکن است نشان دهنده ترس آنها از مسایل بیرونی و امنیت اجتماعی و نظایر این مسایل باشد سؤالی را به ذهن متبادر می سازد.
اگر چادری سر کردن امری واجب است پس چرا برخی از زنان در رعایت آن اقدام نمی کنند و اگر چادری نداشتن صحیح است و عیبی ندارد پس چرا روی خود را از دوربین های فلم برداری و عکاسی بر می گردانند؟ آیا کودکانی که با چنین دو رویی مادران خود روبرو می شوند این خصلت زشت را به ارث نمی برند یا گرفتار شک و تردید در درستی آداب و رسوم دینی و ملی خود نمی شوند؟رفتارهای هرچند کوچک ما می تواند تأثیر شگرفی بر اطرافیانمان داشته باشد. بیاییم کمی بیاندیشیم.

۱۳۸۶ اسفند ۱۸, شنبه

پست 23: ما با خود چه کرده ایم؟

یادم می آید در دوران تحصیل در دانشگاه، روزی چند نفر از دوستان برای خرید به مرکز شهر رفتند. بعد از برگشتن واقعه ای را تعریف کردند که به طور خلاصه نقل می کنم.
یکی از دوستان می خواست ساعت بخرد لذا به دوکان ساعت فروشی رفته و یکی از ساعت ها را خوش کرده بود. فروشنده قیمت ساعت مورد نظر او را مثلاً 300 افغانی گفته و دوستم شروع به چانه زدن کرده بود اما فروشنده از قیمت گفته شده هیچ چیز کم نمی کرده تا اینکه بعد از چانه زدن فراوان، دوستم به فروشنده گفته که «شما این ساعت را خیلی کمتر خریده ای پس باید تخفیف بدهی.»
در همین وقت فروشنده با حالتی عصبانی لب به سخن می گشاید که:
«برادر عزیز! من مسیحی هستم. مسلمان نیستم که دروغ بگویم. در دین و فرهنگ ما دروغ گرفتن کار زشت و گناه بزرگی است. من اگر مسلمان بودم قیمت این ساعت را چند برابر می گفتم تا در نهایت به قیمت بسیار بیشتر از ارزشش به شما بفروشم.»
و خلاصه اینکه دوستانم قانع شدند که فروشنده راست می گوید و آنها تهمت ناروایی زده اند.
ما مسلمانان با خود چه کرده ایم؟؟؟؟؟؟؟؟

۱۳۸۶ اسفند ۱۵, چهارشنبه

پست 22: بیانیه انجمن روشنفکران دنباله رو

پارلمان‌ها و وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان و نیز برخی دیگر از اراکین دولتی هم نسبت به بازچاپ کاریکاتورهای موهن در دنمارک و نشر فلم ضد اسلامی در هالند اعتراض کرده و بیانیه هایی صادر نموده اند.
نسبت این واقعه عظیم و عکس العمل مؤثر چوکی نشینان مجلسین نمایندگان و وزارت عظمای اطلاعات و فرهنگ و سایر قدرتمندان، ما عده ای از حامیان روشنفکر و کج اندیش چوکی نشینی می خواهیم بعضی چیزها را محکوم و برخی دیگر را تأیید کنیم.
1- اقدامات اخیر برخی از اجانب را در راستای توهین علنی به باورها، فرهنگ و مقدسات برخی مردمان محکوم نموده، اقدامات برخی از بزرگان حزبی و وزرا را در توهین علنی به باورها، فرهنگ و مقدسات مردم خودمان را تأیید می کنیم.
2- نقض صریح حقوق بشر را در کشورهایی به جز افغانستان محکوم نموده، از نسل کشی میلیونها انسان بی گناه و هموطن در طول سالیان جنگ (شما بخوانیدش جهاد) حمایت می کنیم.
3- هر عهدنامه و قانونی را که متضمن لگدمال کردن حقوق مظلومان و مصونیت جنایتکاران جنگی در کشورهای خارجی باشد را محکوم کرده، در عوض منشور مصالحه ملی را تأیید می کنیم.
4- دفاع از حق ابراز عقاید و نمایندگی ملت های خارجی امری بدیهی است، ما در افغانستان آن را محکوم و مضروب می کنیم حتی اگر «ملالی جویا» باشد.
5- فتنه انگیزی و دست اندازی به حقوق اساسی شهروندان خارجی را محکوم نموده، همان عمل را نسبت به شهروندان افغان تأیید می کنیم.
6- دخالت های بیگانگان را در امور بیگانگان محکوم نموده، اما در مقابل دخالت بیگانگان در امور داخلی سکوت را شایسته ترین حرکت به شمار می آوریم.
7- قوم گرایی، زبان گرایی، مذهب گرایی و هر گونه تعصب کور دیگری را که در اقصی نقاط عالم جریان دارد قویاً محکوم نموده، پروسه های فوق را در داخل کشور تأیید می کنیم.
8- هر کس به نام دین و اسلام باعث ایجاد نفرت و انزجار و دین گریزی در بین مردمان سایر بلاد گردد عملی بس منکر و نکوهیده انجام داده است، در حالی که این عمل در داخل کشور جواز خواهد داشت. آن یکی را محکوم و این یکی را تأیید و حمایت می کنیم.
9- اصولاً هر آنچه باعث عقب افتادگی، ویرانی و ارتجاع در کشورهای دیگر شود باید محکوم شود، اما عقب ماندگی، ویرانی و ارتجاع درونی قابل قدر و پسندیده خواهد بود.
10- دنیاپرستی، مال اندوزی و سرمایه داری در کشورهای دیگر را که باعث ایجاد و تعمیق شکاف و فاصله طبقاتی می شود محکوم نموده، از آن عده از رهبران دینی و جهادی داخلی که به لطف جنگ (شما آن را جهاد بخوانید) صاحب بلندمنزل ها، مارکت ها و زمین های بی حد و حصر شده اند، حمایت می کنیم.
11- سکوت و همدستی در از میان بردن، تخریب و یغمای زیربناها، آثار تاریخی، ثروتهای رو زمینی و زیر زمینی در کشورهای دیگر را نکوهیده، این عمل را در داخل تقویت و حمایت می کنیم.
12- اصولاً هر چیز که باعث زیان رسیدن به هر جزئی از اجزای کشورهای دوست و دشمن شود را محکوم، از این پروسه در داخل کشور حمایت نموده یا در مقابل آن سکوت اختیار می کنیم.
13- ما اعتقاد داریم که چوکی های قدرت در کشورهای دیگر موقتی است لذا از تعویض چوکی نشینان بر اساس اصول دموکراسی حمایت کرده، بر این باور هستیم که چوکی های قدرت داخلی دایمی بوده، تکیه زنندگان و صاحبان آنها را از گزند حوادث این دنیا و آن دنیا محفوظ نگاه می دارند. لذا چوکی های خارجی را هله نموده به چوکی های داخلی می چسبیم.
14- از قدیم گفته اند که مردم به صاحبان حکومت حقی دارند. ما این حق را برای عزیزان خارجی محترم شمرده، از مردم داخلی می خواهیم این فکر باطل را از سر بیرون کنند.

از کلیه اقشار مردمی نیز خواهشمندیم تا با ما در تأیید و محکوم کردن موارد بالا و سایر مواردی که در اینجا ذکر نشده است همراه شده و از تفکرات ناب و شایسته ما حمایت کنند. (برگزاری جلسات حمایتی از تفنگ سالاران و جنایتکاران جنگی و تظاهرات به نفع آنها و یا احزاب مطبوعشان در اولویت قرار دارد)
انجمن روشنفکران دنباله رو

۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

پست 21: ما فقط محکوم می کنیم

علما و خطیبان مساجد و تکایای کابل، در عملی خداپسندانه و وظیفه شناسانه پخش و نشر کاریکاتورهای موهن نسبت به شخصیت والای پیامبر گرامی اسلام را باز هم محکوم کرده اند. این بسیار نیک و شایسته است و همه باید چنین باشیم. اما آیا تنها موضع گیری و نشر قطعنامه و اعلامیه کافی است؟
آیا تا کنون شده است از خود بپرسیم که این همه محکوم کرده ایم اما چرا نتیجه نداده است؟ چرا این همه مظاهره کرده ایم و شعار داده ایم اما اثری نداشته؟ چرا به جای کمتر شدن بروز این واقعات، تعداد آنها روز به روز بیشتر و بیشتر می شود؟ اصولاً محکوم کردن یک عمل تا چه اندازه فایده دارد وقتی کار و عملی بنیادی برای حمایت از آن صورت نگیرد؟
هدفم از نوشتن مطالب امروز، نقد پروسه محکومیت بدون انجام عمل حمایتی نیست و حتی نمی خواهم راجع به کارهای عملی حمایتی صحبت کنم. مطلب دیگری را می خواهم بگویم.
ما عمدتاً عادت داریم که برای یافتن دلایل یک عمل، به سراغ ملحوظات بیرونی برویم غافل از اینکه بخواهیم برخی از علتها را که در بسیاری از اوقات دلیل اصلی نیز هستند در درون خود جستجو کنیم. علت هم این است که خود را مبرا از همه نادرستیها می دانیم و همه اعمال و کردار و گفتار خود را عین صواب می پنداریم. شاید این پرسش مطرح شود که مگر ما چه کرده ایم که واقعاتی مانند چاپ و نشر اینگونه کاریکاتورهای موهن نسبت به پیامبر گرامی اسلام و اهانت های دیگر رخ داده است.
اگر بخواهم دلایلش را بگویم خود کتاب سترگی می شود که نه من دانش کافی برای آن دارم، نه این وبلاگ مجال و ظرفیتش را دارد. در ایران کتابی به چاپ رسیده با عنوان «ما چگونه ما شدیم» اثر آقای صادق زیبا کلام. در این کتاب بحث پیرامون عناصر و دلایل کلیدی روندی است که اکنون جامعه ایران به شکل کنونی آن دیده می شود یعنی به عبارت دیگر از قافله علم و فرهنگ و تکنالوجی به دور مانده است. هر چند کتاب فوق جامعه ایرانی را مورد نقد قرار می دهد و بنا به دلایل مختلفی کامل نیست، اما به علت برخی مشترکات فرهنگی بین مردم ایران و افغانستان، بعضی از مطالب آن در مورد افغانستان هم صدق می کند.
در افغانستان ما که رعایت ظواهر اسلامی و رسوم و عنعنات دینی از اهمیت ظاهری بیشتری نسبت به مسایل فرهنگی قومی و قبیله ای و ملی برخوردار است، توجه به دلایل دینی و مذهبی رسیدن به مرحله فعلی از اهمیت خاصی هم برخوردار خواهد بود. بیاییم چند پرسش ابتدایی از خود بپرسیم:
چرا کشورهای مسلمان با اینکه جزو غنی ترین کشورهای دنیا به لحاظ منابع طبیعی هستند، اکثراً جزو کشورهای عقب مانده، جهان سوم یا حداکثر در بهترین حالت ممکنه جزو کشورهای در حال توسعه هستند؟ (جایگاه افغانستان در این رده بنده واضح است و نیاز به توضیح ندارد)
چرا با اینکه این همه عالم و دانشمند و مولوی و آخوند داریم، باز هم در عمل به دستورات و اندیشه های دینی و دنیایی کوتاهی می بینیم؟
چرا با اینکه این همه خود را از دنیای علم و دانش و تکنالوجی عقب مانده و وابسته به سایرین می بینیم باز هم به جای پیدا کردن و برطرف کردن دلایل عقب ماندگی، به دنبال ظاهر بینی و تعصب کور و دشمنی و عداوت با یکدیگر می رویم و تقابلات مذهبی، زبانی، قومی و غیره را دامن می زنیم؟
چرا بیشتر از آنکه به فکر ساختن مکتب برای تربیت نسل آینده عالم و باسواد باشیم، به دنبال آباد کردن و وقف عبادتگاه هستیم؟ آیا مشکلات عقب ماندگی ما را مسجد و تکیه خانه های فعلی می تواند بیشتر حل می کند یا مکتب درس؟
بیاییم با خود صادق باشیم.
مسجد خوب است. تکیه خانه خوب است. بلکه وجودش واجب است. اما آیا از مساجد زمان صدر اسلام که علاوه بر عبادتگاه مرکز مباحث علمی نیز بودند، در حال حاضر کاربردی جز عبادتگاه مانده است؟ به یاد بیاوریم زمانی که پیامبر گرامی وارد مسجد شدند و از بین پیوستن به دو گروه عبادت کننده و مباحثه کننده، دومی را برگزیدند.
زمان آن فرا رسیده است که علمای ما به جای محکوم کردن پیوسته و بی اثر کارهای ناپسند دیگران، با خود بنشینند و برای بیرون رفت از شرایط نامناسب جامعه بیاندیشند و بیشتر از آنکه به فکر بیان مسایل شرعی ظاهری باشند به دنبال روشنگری در بین مردم برای حرکت به سمت و سوی تعالی و پیشرفت باشند هر چند هیچ گاه نباید مسایل شرعی را نیز از یاد برد.
زمان آن فرارسیده است که فقط به انداختن تقصیر بر گردن عوامل و قدرتهای استعماری خارجی اکتفا نکنیم، بلکه ببینیم خود نادانسته چگونه آب به آسیاب آنها ریخته ایم.یکی از دلایلی که فریاد محکوم کردن ما به جایی نمی رسد این است که هنوز خودمان، رفتار و گفتار نادرست خویش را که به نام دین (اسلام) انجام می دهیم محکوم نکرده ایم.