۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

آیا می دانید؟

سلام

هر زمان که یک مسیحی یا هر غیر مسلمان دیگری در این کشور یا سایر بلاد اسلامی مسلمان می شود آن را در بوق و کرنا می کنند و در نشریات به چاپ می رسانند و از تلویزیونها و رادیوها اعلام می کنند. اما بسیاری از ما غافل از این هستیم که در همین مملکت افغانستان خودمان با این همه تعصبات و قیودات، مردمان گروه گروه نام اسلام را از خود برداشته و سراغ دین و مرام دیگری می روند.

یک دوستی دارم که یکی از دوستانش چند سالی است که مسیحیت اختیار نموده است و از جرگه نام مسلمان بیرون زده است. هر چند بنده که ایشان را ملاقات نموده ام متوجه شده ام از زمانی که دین اسلام را رها کرده، رفتار و گفتار و پندارش مسلمان تر شده است.

ابتدا با خود می اندیشیدم که شاید در اثر بیسوادی و بی اطلاعی از مضمونهای متعالی اسلام، رو جانب دین دگر آورده است اما پس از آشنایی بیشتر دانستم که ایشان نه تنها تحصیلات دانشگاهی علوم طبی دارد بلکه سالیانی در وادی علوم اسلامی و فقه و اسلام شناسی تحقیقات کرده است. هر چند با هم بسیار مباحثات داشتیم و ایشان از دین جدید و خصوصیات آن تعریف های بسیار می کرد، اما آنچه که من توانستم از عمق حرفهایش دریابم این بود که ایشان بیشتر از اینکه از مضامین اسلام دل آزرده باشد، از دست متولیان اسلام آزرده شده و رفتارهای همین آخوندها و مولویان عامل اصلی گرایش ایشان به سمت یک دین دیگر بوده است.

نمی خواهم بگویم که کاری که ایشان کرده است درست بوده یا نه. اما به قول بزرگان قبل از اینکه یک جوالدوز به دیگران بزنی، اول یک سوزن به خودت بزن.

سالیان سال است که مبلغان سایر ادیان در این کشور و سایر کشورهای عقب مانده به تبلیغ راه و رسم و اعتقاد خود می پردازند. در سالیان اخیر پس از طالبان، در افغانستان این امر سرعت فراوان یافته است و عده زیادی از مردم افغانستان به ترک دین اسلام پرداخته و به مسحیت رو آورده اند. یکی از دلایلی که باعث شده این مردم رو به سوی اعتقاد دیگر آورند داشتن تجربیات تلخ از رفتارها و گفتارهای متولیان دینی است. آنهایی که خود را سران جهادی، علمی و فرهنگی اسلامی می نامند مجموعاً باعث شده اند که بسیاری مشکلات و مصیبتها و گرفتاری ها و رنج های خود را از زاویه دینی بنگرند. به دلیل مزبور، مشکل بیسوادی و بی اطلاعی و حتی کم سوادی و اطلاعات سطحی از اسلام را نیز باید اضافه نمود که باعث تشدید گریزان شدن بسیاری از مردم از اعتقاداتشان شده است.

هرچند در بین کسانی که دین اسلام را رها می کنند افراد بسیاری را می توان یافت که صرفاً جهت فرار از این کشور و پیدا کردن مکان و شرایط بهتر زندگی به صورت علی الظاهر ترک اسلام کرده اند ولی در باطن مسلمان مانده اند. اما به هر حال به صورت ظاهری هم که شده، نامی غیر از مسلمان را اختیار نموده اند.

البته دولت هم در این زمینه کار زیادی نمی کند چون نمی تواند. نه اینکه قدرت این کار را ندارد، بلکه چون اجازه این جلوگیری را از طرف حضرات خارجی ندارد. هر چند به نظر بنده حقیر هم حتی اگر دولت توان و اجازه این کار را داشته باشد، نباید جلو این کار را بگیرد. از دیدگاه بنده هر کسی مجاز است که خود راه و رسم زندگانی خویش را انتخاب کند. به قول یکی از دوستان یک فرد مسیحی باسواد و با فرهنگ بسیار بهتر از یک مسلمان بیسواد و بی فرهنگ است. حتی اگر با مسیحی یا یهودی یا بودایی یا هندو شدن یک مسلمان امکاناتی برایش فراهم شود که در سطح بالاتری از خصایص نیک انسانی قرار گیرد بهتر از این است که در این سطح از مسلمانیت باقی بماند که بیشتر از اینکه به درد دین و مردمش بخورد باعث آبرو ریزی و تلبیغات منفی علیه خودش و مردم و دین و اعتقادش شود.

هر چند باید متذکر شد که مسلمانان باید آنقدر خود را به لحاظ عمق اعتقاد و قدرت استدلال و شیوه و سلوک صحیح و راستین اسلامی مجهز کنند که به جای رفتن دیگران به سوی اعتقاد دیگر، این دیگران باشد که به سوی آنها بیایند. تفاوتی که بین اضافه شدن جمعیت مسلمان با جمعیت مسیحی می باشد در این است که مسلمانان با زاد و ولد مسلمان زاده تحویل می دهند اما مسیحیان با تبلیغات و صرف هزینه مسیحی. حال اینکه «مسلمان زاده» بهتر است یا «مسیحی شده» با شما...

به قول قرآن شریف:

«قد تبین الرشد من الغی»

04

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

مسأله، فقط ما نیستیم

سلام

این عکسها گوشه ای است از انحرافاتی که در عزاداری آزادمرد تاریخ اسلام دیده می شود. آیا به آن اندیشیده ایم؟

2yzc5kz

191-s3

GHAMEDOKHTARBESTFOTOIR2e5bc

2171253_bijariran 

30ashura_l

206yibc

20080116113706x-ashura-07

image113

MIZ10ee0e_ashura5

n00018921-r-b-005

البته این کارها تنها مخصوصاً شیعیان نیست، در جای جای دیگر این کره کوچک پهناور نیز شبیه همین کارها انجام می شود. مثلاً گروهی از مسیحیان نیز چنین اعمالی انجام می دهند. عکس های زیر نمونه ای از عزاداری فرقه ای مسیحی است:

_44507399_f2d6bb6e-9b92-40a7-8993-9ab2029bb781

h17_18601681

10qx8nb

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

باز این چه بازی است که در شهر کابل است؟

سلام

ایام محرم فرا رسیده و از هر گوشه و کنار شهر کابل صدای مراسم های مختلف بزرگداشت سالروز شهادت نواسه پیامبر مسلمانان به گوش می رسد. در و دیوارها و سرکهای کابل و شهرهای دیگری مانند هرات و مزار شریف نیز مانند بسیاری از شهرهای دنیا که در آن شیعیان نیز زندگانی می کنند به نشانه این ایام سیاه شده اند. در منزلت حسین ابن علی هیچ کسی شک نداشته و در عظمت کاری که کرده است هیچ تردیدی وجود ندارد. آنچه هم که تا کنون بارها گفته شده است اینکه از حادثه عاشورا باید به عمق آن پرداخت و راه و رسم زندگی با عزت و صحیح را دریافت نمود و تنها به عزاداری ظاهری در همین چند روز اکتفا ننمود.

این مطلب را همه ما بارها شنیده ایم. اینکه چه مقدار به عمق حادثه عاشورا می اندیشیم و در این راه چه کرده ایم و چه خواهیم کرد حرفی علی حده است. اما در اینجا نکته دیگری را می خواهم از دید خود یاد آور شوم.

خوشبختانه شبکه های تلویزیونی افغانستان مراسم های عزاداری را از این جعبه جادویی پخش می کنند که البته هر کدام از شبکه های تلویزیونی که در تملک رهبران شیعی قرار دارد را بنگریم از یک مراسم عزاداری بیشتر آن قسمتی را نشان می دهند که صاحب آن تلویزیون در آن دیده شود. پخش مراسم های عزاداری سایر مکانهای کابل نیز در صورتی دیده می شود که عزاداری پخش شده مورد نظر خیلی تکراری شده باشد. تنها عزاداری ساده ای که پخش می شود محدود به عزاداری عربها می شود که اکثراً لهجه عراقی دارند. خوب به هر حال امام حسین برای ما اگر فایده ای ندارد برای خیلی های دیگر نان دارد.

نکته عمده ای که به نظر بنده رسیده است اینکه سینه زنی ها و عزاداری های شیعیان افغانستان و مخصوصاً شیعیان غرب کابل کم کم دارد حتی از حالت ظاهری خارج شده و به یک نمایش خنده آور با مدلهای مختلف سینه زنی و زنجیر زنی تبدیل می شود. البته من زیاد دیده ام که شیعیان در جاهای مختلف دنیا روش های مختلفی برای سینه زنی و زنجیر زنی و عزاداری دارند اما آنچه که من در این کابل دیده ام فراتر از آن است.

شنیده ایم که در دنیای پیشرفته هر ساله مدلهای جدیدی برای موترها و سامان آلات به بازار می آید و هر ساله روشهای نوین زندگی رونما می شود، اما تا کنون نشنیده بودیم که در عزاداری امام حسین نیز هر ساله سبکهای مختلف سینه زنی و زنجیرزنی کشف یا به قول یکی از دوستان اختراع می شود. حرکتهای مختلف نمایشی که اخیراً در بین سینه زنان حسینی رونما شده است از دیدگاه بنده به جای سینه زنی در عزای آزاد مرد تاریخ اسلام، بیشتر شبیه حرکات گروهی پارو زن مسابقات قایق سواری یا حرکات موزون نمایشی گروهی سیرک باز است.

کاری به این ندارم که اخلاص در کجای حرکات این عزاداران قرار دارد یا ندارد، اما با این خرد اندک خود تا اینجا درک کرده ام که این گونه حرکت های موزون ربطی به قیام امام حسین یا حتی عزاداری برای آن بزرگوار ندارد.

اندر عجبم که چرا همان آخوندهایی که از بالای منابر داد از تلاش برای فهم عمیق معارف قیام حسینی می زنند، چرا راجع به این حرکات نمایش گونه خنده آور چیزی نمی گویند. البته زیاد جای تعجب ندارد. آخوندهای منبر نشین اگر خود به دنبال فهم این معارف بودند، انتقاد و تلاش برای تصحیح رفتار و گرفتار و پندار مردم را نیز جزو سر لوحه پندار و گفتار و رفتار خود قرار می دادند نه اینکه سکوت اختیار کنند.

20080116113706x-ashura-07

یا حسین!

قوم به حج رفته، به حج رفته اند

بی تو در این وادیه کج رفته اند

«قوم به حج رفته» تو را کشته اند

پنجه به خوناب تو آغشته اند

قوم به حج رفته چو باز آمدند

بر سر نعشت به نماز آمدند

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

خائن باش، افغان باش

سلام

ما از دست کی نمی کشیم که از دست پارلمان نکشیم. چند روز از وقت نمایندگان پارلمان به این اختصاص داشت که آیا ماده قانون اساسی را عمل بکنند یا نکنند. موضوع هم بر سر رأی اعتماد به وزرایی است که تابعیت دوگانه دارند. بر اساس قانون اساسی وزرا می توانند تابعیت دوگانه داشته باشند مشروط بر اینکه پارلمان به آنها رأی دهد. حال این پارلمانیان چندین روز با هم جدل کرده اند که هر کس اینبار تابعیت دوگانه داشته باشد مورد بررسی و رأی اعتماد قرار نگیرد. یکی از مهمترین دلایلی که باعث شده است این تصمیم پارلمان شکل بگیرد این است که بوده اند کسانی که خیانت کرده اند و با استفاده از تابعیت دوم کشور را ترک کرده و دست کسی به آنها نرسیده تا محاکمه نموده و به دست قانون بسپارد. همچنین وزرای دو تابعیته خطر وابستگی به خارجیان را به میان می آورد. ما این دست آورد عظیم را به عموم اعضای پارلمان تبریک گفته از خداوند منان برای آنها فکر عمیق و رأی دقیق خواهانیم. اما ...

- یادمان نمی رود همین پارلمان همه خائنان و جنایتکاران به این وطن و مردم را از تعقیب معاف قرار داده و آنها را عفو نمود.

- یادمان نمی رود که بسیاری از خائنین و جانیان همین مملکت در همین پارلمان موجوده، موجود بوده و معاش دالری دریافت می کنند. هر چند من اطمینان دارم که آنها به این معاش نیازی ندارند و این معاش در مقابل درآمد آنها از جاهای دیگر به چشم نمی آید.

- یادمان نمی رود که بسیاری از رؤسای همین مملکت هم در سابق و هم در زمان حال وابسته به خارجی ها بوده و هستند. چه آنهایی که تابعیت تک گانه دارند چه آنهایی که تابعیت دو گانه دارند. چه آنها که به شوروی وابسته بودند، چه آنها که برای رهایی از شوروی به دامان آمریکا و انگلیس و ایران و پاکستان پناه بردند و تا هنوز سرسپردگی خود را حفظ کرده اند.

- یادمان نمی رود که ما هر چه بر سرمان آمده است از دست کوته اندیشی، ترس، وابستگی، چند دستگی و دشمنی، قدرت طلبی و سهم خواهی و جنگهای داخلی بوده است.

- یادمان نمی رود که در بسیاری از کشورهایی پیشرفته دنیا، بوده و هستند کسانی که با تابعیت دو گانه خویش کمر خدمت را به مردم بسته اند. اما در کشور ما خیلی کم یافت می شود بزرگان یک تابعیته که کمر خدمت را به مردم و وطن بسته اند به دور از هر گونه تفکر قومی، زبانی، منطقه ای، مذهبی و ...

- یادمان نمی رود که در دین اسلامی که به عنوان نام این کشور برگزیده شده، اصل بر برائت و پاکی همه است مگر اینکه خلافش ثابت شود. پارلمان ما اینک اینگونه گفته است که اصل بر ناپاکی و خیانت و وابستگی همه افراد دو تابعیته است مگر اینکه خلافش ثابت شود (که البته کسی به فکر اثبات این خلاف نمی رود).

- البته یادمان نمی رود که این پارلمان نیز قابل تبدیل است و پنج سال بعد ممکن است نمایندگان دیگری بیایند که دو تابعیته بودن وزرا را قبول داشته باشند.

- و سرآخر یادمان نمی رود که اگر همین خارجیان معاش پارلمان را قطع کنند، نمایندگان محترم باید بروند برای خود کسب و کار دیگری پیدا کنند البته به جز همان خائنین و جانیان و جنگ سالاران محترم (!) و عده ای قلیل که از خود صاحب مال و مکنت هستند. این نکته آخری را خوب البته هیچ کس نمی داند جز افغان بلاگر. شما هم شتر خواندی نخواندی! به کسی نگویید! OK?

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

خدایش بیامرزد

سلام

خدایش بیامرزد. استاد ساربان را می گویم. صدایی خاص. حنجره ای محزون. نوایی روح بخش. ساده می خواند اما عالی می خواند. عادی نفسس می کشید. عادی برخورد می کرد. عادی رفت اما عادی نرفت. در فقر و رنج و بیماری رفت.

حال چه شده که یاد او کردم. شاید بگویید سالروز رحلت او است. خودم هم نمی دانم. شاید بیاندیشید که سالروز تولد او است. باز هم نمی دانم. اما می دانم که خیلی های دیگر نیز این را نمی دانند. بگذریم.

Saraban3

در این چند مدت بارها آهنگی از ایشان شنیده ام که به یاد آب و هوا و صفا و سرسبزی کابل خوانده است. هر وقت این آهنگ را می شنوم دو حال مختلف پیدا می کنم. اول از شنیدن صدای دلنواز مرحوم استاد احساس آرامش پیدا می کنم. اما وقتی ابیات این آهنگ را با وضعیت موجود کابل مقایسه می کنم، دلم می خواهد چیز دیگری گوش کنم چرا که اعصابم را به هم می ریزد. زمانی که خرابه های کابل، مردم فقیر، درختهای سوخته و سایر یادگارهای جنگهای داخلی تحت نظر مجاهد نماهای خونریز و سفاک را می بینم و به یاد می آورم دلم می خواهد هر آنچه آهنگ راجع به کابل قدیم و زیبا موجود است را نابود کنم. این روزهای زمستان هر وقت بارش باران و برف می آید هم خوشحالی می آید و هم ناراحتی. خوشحال می شوم از بارش نعمت خدایی و اینکه گرد و خاکی که به ریه های ما می رود تبدیل به گل و لای شده و به رخت و لباسمان می نشیند. رخت ها را می شود شست اما ریه چرکین را چطور؟ و ناراحت از اینکه آنهایی که نه جایی برای زندگی دارند و نه سرپناهی برای نجات از سرما، چگونه این وضعیت را سپری می کنند.

باران و برف می بارد چه ما سرپناه داشته باشیم چه نداشته باشیم. چه جایمان گرم باشد چه سرد. اما کی می شود که این باران و برف را در کابل نامی ببینیم که همه جایش سر سبز و دل انگیز باشد. یک غیبگو سراغ ندارید؟

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

شاکی مجرم

سلام

من از اینکه چند مدتی است کمیاب شده ام پوزش می طلبم. چون در سفر بودم و به شدت گرفتار کارهای اداری و غیر اداری و از شما چه پنهان کنم که گرفتار درد جسمانی و یک خبر بد برای خودم هم اینکه مجبور هستم زیر تیغ جراحی بروم. اما فعلاً قصد ندارم تا چند ماه آینده خود را به دست جراحان محترم بسپارم. قبل از آن روز کارهایی را باید تکمیل کنم و وصیتنامه ای هم انشاء کنم تا اگر از خواب بیهوشی بیدار نشدم مد نظر قرار گیرد. تا خدا چه بخواهد.

در طول این مدت غیبت تنها یک خبر جالب به من رسید که آن هم درخواست ملا عمر صاحب برای رسیدگی به مسأله کشته شدن غیر نظامیان در بمبارانهای هوایی نیروهای ناتو است. شاید بتوانم بگویم یکی از خنده دار ترین حرفهایی که در طول امسال شنیده ام، یکی هم همین اظهار نظر امیرالمؤمنین صاحب ملا عمر است. نه به خاطر محتوی خبر، بلکه به خاطر کسی که چنین ادعایی دارد.

جناب ملا صاحب عمر کورزی که خود و اطرافیانش از نوک پا تا فرق سر غرق در دریای خونی هستند که از بیگناهان به راه انداخته اند، اینک وکیل الدعوی شده اند و طالب خون بیگناهان. ما ضمن درآوردن مقداری شاخ بر روی کله مبارکمان، پیش بینی های زیر به دیدگاهتان عرض می داریم:

یک سال بعد: آقای خامنه ای به عنوان شاکی خصوصی علیه بسیجی قاتل ندا آقا سلطان به دادگاه بین المللی لاهه شکایت خواهد کرد.

دو سال بعد: آقای جرج بوش به عنوان شاکی علیه فرمانده عملیات بمباران ولسوالی شیندند به دادگاه مراجعه خواهد کرد.

سه سال بعد: کرزی از آقای لودین به خاطر تقلب در انتخابات شکایت می کند.

چهار سال بعد: آقای اوباما از کمیته صلح نوبل به خاطر دادن جایزه صلح سال 2009 به وی انتقاد می کند.

پنج سال بعد: آقای احمدی نژاد از امام زمان به خاطر عدم ظهور و همکاری در زمان ریاست جمهوری وی شکایت خواهد کرد.

شش سال بعد: استادان دانشگاه های افغانستان به خاطر کیفیت نامطلوب مطالب تدریسی دست به اعتراض می زنند.

هفت سال بعد: ایران از آمریکا به خاطر خنثی سازی ماین هایی که ایران به طالبان داده است انتقاد می کند.

هشت سال بعد: ادامه این پیش بینی ها را افغان بلاگر در همان زمان بیان خواهد کرد. منتظر باشید.