نفر آمده داخل رستوران در بخش فامیلی. چند زن هم همراه دارد که فقط چشمهایشان دیده می شود و نه حتی ابروهایشان! سر تا پا سیاه. یکی دو تایشان که اصلاً چشمهایشان هم دیده نمی شود.
صاحب رستوران را فرا خوانده که من یک جایی می خواهم که از دیدرس به دور باشد. وقتی فهمیده تنها جای امن، یکی از گوشه های انتهایی رستوران است، به صاحب رستوران می گوید پس مردهای حاضر در رستوران را طوری بنشانید که پشتشان به ما باشد! و صاحب رستوران مانده است که با این آقا چه کند!
خوب تو اگر خیلی غیرتی هستی، غذا بگیر ببر خانه با عیالات میل کن. نه باعث اسباب زحمت خودت و عیالت بشو، نه باعث زحمت رستوران، نه آزار و اذیت مردم!
در اینجا به این عمل می گویند حفظ حقوق زن!
2 comments:
من به عنوان یک ایرانی از شما هم میهن پیشین و همسایه کنونی و انشاالله هم میهن دوباره فرداها، دو سوال داشتم
یکم: اصولاً نحوه فرو بردن قاشق به دهان در عین پوشش "روبنده" به چه ترتیب است؟
دوم: من بسیار متعجبم از اینکه مردم افغانستان خود به چشم خویش سالهای سیاه حکومت دوزخی طالبان را که همانا نماینده راستین اسلام ناب محمدی بودند را دیده اند اما همچنیان این گونه به تنبان اسلام آویزانند
نمی دانم شما تا به حال ایران بودی یا نه اما مردم ایران تا کنون نزدیک به 35 سال است که تحت سیطره حکومت استبدادی اسلامی هستند و این در حالیست که حاکمان ایران علی رغم تمامی وحشی گریها و اوباشگریها باز هم در مقایسه با طالبان، "مادر ترزا" محسوب می شوند اما با اینحال امروزه بیش از هشتاد یا نود درصد ملت ایران کاملاً از اسلام بریده اند و خود را بری از این آئیین بدوی می دانند
خوشحال می شوم اگر تحلیلی اجتماعی نسبت به این قضیه داشته باشی
با آرزوی سربلندی و یکپارچگی مجدد دو سرزمین
سلام بر جناب آریا و تشکر بابت مطلب تان.
حقیقتش این است که تا کنون به نحوه غذا خوردن این خانم ها دقت نکرده ام. وقتی آنها نمی خواهند رویشان دیده شود، من نیز به احترام عقایدشان، سعی می کنم به آنها نگاه نکنم. اما قاعدتاً باید روبند را با یک دست کمی بالا زده و با دست دیگر قاشق به دهان بگذارند !!!!!!
اینکه طالبان نماینده راستین بوده اند یا نه، بین نظر من و شما تفاوت وجود دارد. تعریف اسلام راستین از دیدگاه من و شما تفاوت دارند. به نظر می آید شما با تعاریف اسلام از دیدگاه طالبان و آخوندهای ایران مخالفید و حتی بیشتر از آن، با اسلام مخالفید و نمی دانم آماری که داده اید درست است یا در آن غلو شده است. اما به هر صورت، اگر اسلام ناب را همان طریق طالبانی بدانیم، با شما موافقم که آن را نوعی دین بدوی بدانیم. اما من فکر می کنم که زوایای مختلف دین اسلام را اگر درست بشناسیم و آن را به طور همه جانبه مورد مداقه قرار دهیم و در چارچوب و پارادایم تعریف شده رسمی باقی نمانیم، به نتیجه دیگری خواهیم رسید کما اینکه من به شخصه رسیده ام.
در همه اعصار، از دین استفاده ابزاری صورت گرفته است. به قول جمله جالبی که در فیلم رمز داوینچی بیان می شود: «از زمانی که خدا وجود داشته است، به نام آن انسان می کشند»، دین ابزاری همواره وجود داشته است همانند سایر ابزارهایی که برای حکومت و قدرت و رسیدن به خواسته های نفسانی و حتی روحانی استفاده شده است. غریزه بشری برای رسیدن به اوج (از هر نوعی) حد و مرز نمی شناسد. اما هنگامی که وسیله مناسب یافت نشود، یا راهش طولانی باشد، یا زحمت و هزینه داشته باشد یا هر مانعی که خلاف میل انسان است بر سر راه باشد و انسان از لگام زدن بر اسب سرکش نفسانیات ناتوان باشد، از هر وسیله ای که مناسب تشخیص دهد برای رسیدن به خواسته استفاده می کند، خواه دین باشد، خواه هر چیز دیگر.
تحلیل اینکه چه مسایلی باعث این وضعیت شده است، مباحث زیاد و عمیق تاریخی، جامعه شناسی و روان شناسی می خواهد که بنده علم و دانش کافی در این زمینه ها ندارم. اما به نظر بنده و به طور خلاصه و با فرض اینکه تفکرات و رفتارهای افراطی در زمینه استقرار حکومت دیدنی تنها برای جاری شدن احکام و اهداف اسلام صورت می گیرد، می توان گفت که بسیاری از بزرگان دینی جامعه اسلامی، از خود خدا هم مسلمان تر شده اند و می خواهند افراد و جامعه را به زور به بهشت رهنمون شوند و این را نیز رسالت خود می دانند. امری که به نظر من با دین و فطرت که از یک سر منشأ چشمه می گیرند، تناقض و تضاد دارد. این مسأله نه تنها در مورد اسلام، بلکه در سایر ادیان و عقاید (حتی عقاید ماتریالیستی) نیز کمابیش وجود دارد.
ختم کلام اینکه «اسلام به نفس خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ما است»
ارسال یک نظر