۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

دوره گرد

سلام

عید فطر در راه است و هفته بعد را کاملاً در تعطیلات به سر می برم. برای آمدن عید معمولاً جشن گرفته می شود، مردم رخت نو می پوشند، عیدی داده می شود و بسیار امور زیبای دیگر به انجام می رسند. اما در بین همه این زیبایی ها من نگاهم به جاهای دیگر می افتد. نمی خواهم از آن چیزها یادی کنم، اما با یک شعر (که شاید قبلاً هم در وبلاگ گذاشته باشم) حرف خودم را می زنم (شاعر این شعر را متأسفانه نمی شناسم). ضمناً شاید هفته آینده نتوانم پستی بگذارم. عیدتان پیشاپیش مبارک.

ياد دارم يك غروب سرد سرد

مي گذشت از توي كوچه دوره گرد

«دوره گردم، كهنه قالي مي خرم

كاسه و ظرف و سفالي مي خرم

دست دوم، جنس عالي مي خرم

گر نداري كوزه خالي مي خرم»

اشك در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی زد و بغضش شكست

«اول سال است و نان در سفره نيست

اي خدا، شكرت، ولي اين زندگيست؟!»

بوي نان تازه هوش از تن ربود

اتفاقاً مادرم هم روزه بود!!!

چهره اش ديدم كه لك برداشته

دست خوش رنگش ترك برداشته

سوختم، ديدم كه بابا پير بود

بدتر از اين، خواهرم دلگير بود

مشكل ما درد نان تنها نبود

حتم دارم خدا آنجا نبود!!!

ناگهان آواز خوب دوره گرد

پرده انديشه ام را پاره كرد

«دوره گردم، كهنه قالي مي خرم

كاسه و ظرف و سفالي مي خرم

دست دوم، جنس عالي مي خرم

گر نداري، كوزه خالي مي خرم»

خواهرم بيرون دويد بي روسری

               «آي آقا! سفره خالي مي خري ...؟»

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

اینجا کجاست؟ تلویزیون یا سی دی فروشی؟

سلام

از بس این تلویزیون های افغانستان قوی و فوق العاده هستند که زود به زود موضوعات مختلفی را برای نوشتن و نقد کردن برای بیکارهایی مثل بنده فراهم می آورند. این بار نوبت تلویزیون نگاه است که جدای از تفکر حاکم بر آن، از دیدگاه من تلویزیون در خور تأملی است. این یک کار آقای خلیلی کمی جای تحسین دارد. حال موضوع چیست؟

عرض شود که چند شب قبل این تلویزیون فلم پیانیست را به نمایش گذاشت. این فلم یکی از فلم های بسیار پرآوازه است که گوشه ای از تراژدی جنگ جهانی دوم را به نمایش می گذارد و هر چند بنده بارها این فلم را دیده ام اما باز هم دوست دارم بنشینیم و آن را ببینم. دفعه اولی که این فلم را دیدم تا یک هفته تمام ذهنم مشغول آن بود. به آنانی که اهل فلم و سینمای حرفه ای هستند توصیه می کنم که حتماً این فلم را ببینند. (منظورم از سینمای حرفه ای به هیچ عنوان سینمای هندی، عربی و ترکی نیست)

البته متأسفانه بنده به دقایق آخر فلم رسیدم. اما با کمال تعجب دیدم که سی دی یا دی وی دی فلم خشدار بوده و فیلم با یک حالت بسیار بدی در حال پخش بود. به قول اهل سینما، گویی در حال دیدن تصاویر آهسته یا «Slow Motion» هستیم. آن هم که گاهی وقتها می پرید و چند دقیقه را قیچی می کرد. طی چند دقیقه ای که من آن بخش از فلم را می دیدم و بسیار بر روی اعصابم راه رفت هیچ اتفاق خاصی نیافتاد، جریان آهسته فلم قطع نشد، هیچ کسی هم پیدا نشد که روی صفحه ظاهر شود و به خاطر مشکل در پخش فلم عذر خواهی کند یا حداقل فلم را قطع کنند و موکولش کنند به یک وقت دیگر.

این یعنی اینکه:

- - در استدیو پخش تلویزیون نگاه، هیچ کسی نبوده که جریان پخش را نظاره گر باشد یعنی ناظر پخش حضور نداشته (شاید هم اصلاً وجود نداشته)

- یا اینکه هیچ کسی هم از حضرات کارمندان و دست اندرکاران این تلویزیون مشغول تماشای تلویزیون نگاه نبوده تا به همکاران خود در پخش تماس بگیرد و بگوید که یک نگاهی به این وضعیت بیاندازند

- هیچ کسی قبل از پخش فلم آن را نظاره نکرده است تا متوجه شود که فلم خشدار است

- شاید هم دستگاه های پیشرفته تلویزیون نگاه خراب شده باشند و نیاز به تعمیر دارند اما کسی آنها را چک نمی کند

خلاصه کلام اینکه مسلکی بودن و حرفه ای بودن تلویزیون نگاه از دیدگاه من زیر سؤال رفت. اینکه این تلویزیون برای رفع این مشکلات اساسی خویش چه تدارک می بیند باید منتظر بود.

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

فیل کشان پشه گیر

حوادث اخیر کشور طوری نیست که بتوان از آن گذشت و چیزی نگفت. منظورم البته انتخابات ریاست جمهوری نیست، بلکه مسایل امنیتی و کشت و کشتارهای دهها نفری است.

ما مردم، گیر دادنهایمان هم (بسیار ببخشید) به آدمیزاد نمی ماند. مثلاً در یک ولایت مثل غزنی تخلف انتخاباتی شده. کاندیداهای شورای ولایتی این ولایت دست به اعتراض زده و مردم نیز دولت را تهدید کرده اند که اگر افرادی که تقلب یا تخلف کرده اند از صندوقها بیرون آیند آنها ولسوالان را بیرون کرده و دیگر حتی دولت را قبول نداشته و از آن پیروی نمی کنند.

نمونه ای دیگر: مرحوم جان الله هاشم زاده در کشور پاکستان مورد هجوم افراد ناشناس قرار گرفته و دار فانی را وداع گفت. هر چند هنوز معلوم نیست علت قتل این عزیز چه بوده، آیا سیاسی بوده، آیا قومی و قبلیه ای بوده یا اینکه قتل شخصی بوده، مردم جلال آباد به خاطر کشته شدن این خبرنگار کشور دست به تظاهرات زده و اعتراض خود را به گوش قنسول پاکستان رسانده و تلویزیون ها هم با ایشان مصاحبه کرده اند.

اما چندی قبل در همین مملکت در ماه رمضان و قبل از افطار، طالبان کرام (یا هر جنایتکار دیگری) در نهایت قساوت قلب با انفجاری مهیب تعداد زیادی از مردم روزه دار را به خاک و خون کشیدند. در این زمینه حامد کرزی مطابق سنوات گذشته آن را تقبیح کرده و سپس با برادر ملا عمر تماس گرفته و او را به مذاکره دعوت نموده و مردم نیز فردای آن روز بر سر کار خود رفتند گویی هیچ اتفاقی نیافتاده است.

ما مردم به خاطر قتل یک نفر که معلوم نیست چرا کشته می شود یا برای تخلف انتخاباتی تظاهرات می کنیم اما برای کشته و مجروح شدن دهها حتی حاضر نیستید فکرمان را مشغول کنیم. الحق که به ما باید بگویند «فیل کشان پشه گیر»

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

شجاعترین مردان تاریخ!

سلام

در طول تاریخ و مخصوصاً تاریخ اسلام که نام جنگ به جهاد تغییر کرده و جنگجو تبدیل به مجاهد شده است، عده کثیری به عنوان مجاهد فعالیت کرده اند. از بین همه خصایصی که برای مجاهد می توان متصور شد بارزترین آن شجاعت و دلاوری است که باعث می شود فرد مجاهد خود را رو در روی طرف دیگر قرار داده و تا سر حد جان به مبارزه بر خیزد. در این مملکت نیز عده کثیری لقب مجاهد را با خود داشته و برخی با اینکه فعلاً بر کرسی ها و چوکی های دولتی و غیر دولتی تکیه زده و در حال خورد و برد هستند باز هم اصرار دارند خود را مجاهد بنامند و دیگران آنها را مجاهد بدانند.

 Esmaeel Khan-1

اما در این دوره زمانی مجاهدینی یافت می شوند که از شجاعت بهره ای نبرده اند. علاوه بر مجاهدینی که در داخل موترهای ضد گلوله و زرهی خود با سرعت جنون انگیز از ترس حمله، در گوشه و کنار شهر و کشور در حرکت هستند، مجاهدین دیگری نیز هستند که چون زورشان به طرف دیگر نمی رسد دست به کشتار مردمان بیگناه می زنند تا به این وسیله قدرت خود را به رخ بکشند. این مجاهدین را طالبان می نامند.

coward

این مردم زمانی که با مجاهدینی ضعیف، متفرق و متکبر روبرو بودند چون شیر بر آنها تاختند و توانستند آنها را شکست داده و به اعماق دره ای که فقط پنج شیر داشت عقب برانند. اما اینک همین طالبان مجاهد و شجاع از روبرویی با قوایی غیر مسلمان و مسلماً غیر شجاع پرهیز می کنند. آنها به جای اینکه به سمت این غیر مسلمانان نشانه روند، بمب ها و حملات انتحاری خود را در بین مردم بیگناهی انجام می دهند که هیچ سلاحی برای مبارزه ندارند.

من مانده ام که این مردم چگونه خود را مجاهد می دانند در حالی ... مقابله مستقیم در وجود بسیاری از آنها نیست. (ما در این جای خالی کلمه «جگر» را به کار می بریم، شما کلمه خود را جاگذاری کنید).

argentina

همین اخیراً نیز در قندهار با شجاعت خاص خود توانستند بیش از چهل روزه دار غیر مسلح را کشته و حدود صد نفر را مجروح نمایند. آفرین بر این غیرت و شجاعت و اسلامیت.

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

زنگ خطر فوتبالی!

برخی مجریان و گزارشگران تلویزیون های افغانستان در نوع خود بی بدیل هستند. آدم وقتی پای تلویزیون می نشیند و حرفهای گهر بار ایشان را می شنود چنان دچار شعف زاید الوصفی می شود که نزدیک است از خنده جان ز تن به در آید. من حیران مانده ام که اینچنین دانشمندانی تا حالا کجا بوده اند که اینک سر از تلویزیون های افغانستان در آورده اند. به طور نمونه هر وقت بخواهید خنده ای از ته دل بروز دهید، فقط کافی است در یکی از ساعتهایی که تلویزیون راه فردا فوتبال پخش می کند پای حرفهای نغز و طنز گزارشگران این تلویزیون بنشینید.

به علاوه نمونه هایی که سابقاً خدمت شما نوشته ام، این نمونه را هم اضافه کنید.

چند شب قبل با دوستان نشسته و مشغول تماشای فوتبال بودیم. در اواسط بازی بود که گزارشگر محترم راجع به یکی از تیمها (به این مضمون) گفت که «این تیم هفته قبل نیز نزدیک بود با شکست سختی مواجه شود ولی در نهایت توانست بازی دو بر یک باخته را با برد سه بر صفر عوض کرده و پیروز میدان باشد»

بنده در ابتدا فکر کردم که اشتباه شنیده ام اما وقتی سایر دوستان نیز تأیید کردند که چنین چیزی شنیده اند با خود نشستیم و هر چه فکر کردیم نتوانستیم بفهمیم چطور می شود تیمی که دو بر یک عقب است، نتیجه را در نهایت سه بر صفر ببرد!

نیم ساعت فقط می خندیدیم.