سلام
نمی شود که هفت و هشت ثور بیاید و در این باره چیزی ننوشت. و البته در این باره اکثر وبلاگ نویسان افغانستان می نویسند. ما هم از آنجا که حرف زدنمان می آید می نویسیم.
در بین وبلاگهای افغان که بگردیم، آنهایی که راجع به این دو روز نوشته اند اکثراً از هشت ثور اگر تجلیل هم کرده باشند، باز هم یک گوشه چشمی به بعد از هشت ثور داشته اند. این نشان می دهد که وقایع بعد از هشت ثور برای همگان مهم است حتی برای آنانی که از این روز تجلیل می کنند. حتی رهبران جهادی نیز خود بر اشتباهاتی که بعد از پیروزی مرتکب شده اند واقف هستند و هر از چند گاهی به آن اعتراف هم می کنند (آن قدر این اشتباهات فاحش و موهش بوده که حتی آنها هم چاره ای جز اعتراف ندارند. منظورم همانهایی است که در هشت ثور با افتخار و تبختر در موترهای زره دار شیشه سیاه در شهر رژه می روند و بر روی چوکی های افتخار در مقابل ویرانه هایی که خود آن را ایجاد کرده اند می نشینند و از سربازانی که معاش آنها را خارجی ها تأمین می کنند، سان می بینند.)
من واقعاً در مانده ام که این حضرات چگونه می توانند جلوی ملت سر خود را بالا بگیرند و دم از پیروزی و جهاد در راه خدا بزنند.
بگذریم. چه هفت ثور را لعنت کنیم، چه حمایت، چه هشت ثور را تجلیل کنیم، چه شماتت، آنچه البته در آن هیچ تأثیری روی نخواهد داد وضعیتی است که به آن دچاریم. اگر آن زمان یک کشور در این مملکت حضور و خورد و برد داشت، اینک ده ها کشور دارند این مملکت را به یغما می برند و بر آن مستولی هستند. و همانهایی که می نشینند و هفت و هشت ثور را تجلیل یا تحقیر می کنند، خود شده اند نوکران حلقه به گوش یا مدعیان ناتوانی که این همه تاراج را می بینند و دم بالا نمی آورند. البته برای اینها همین اندازه که صاحب چوکی شده اند (یعنی به آنها چوکی داده اند) کافی است.
چه زشت است دیدن کسانی که زمانی خود مدعی تصاحب و مالکیت چوکی بوده اند اما اینک به برکت خرابکاریهایی که خود کرده اند، چوکی را گدایی می کنند آن هم از خارجی ها!
و ملت... خاطرات آن دوران هیچ گاه از یادها نخواهد رفت. اگر برای تجلیل هشت ثور میلیاردها دالر نیز خرج شود، باز هم یتیمان بزرگ شده، یاد خانه خراب شده خود را خواهند کرد. باز هم دختران و زنان رنج کشیده یاد ظلمها و تجاوزهایی که روس و افغان بر آنها کرده اند را در ذهن خواهند داشت. و هر روز که از منطقه افشار بگذری، از چوک میوند رد شوی، از دور قصر (ویرانه) دارالامان را بنگری، تنها چیزی که به زبانت خواهد آمد لعن کردن آنهایی است که مسسب و فاعل ویرانه های کابل بوده و هنوز هستند.
اگر این بزرگان به راستی و به حق به دنبال جبران مافات بودند اینک برای دیدن هیچ کدامشان لازم نبود از دروازه ها و حصارها و موانع کانکرتی و عساکر آماده به فیر رد شوی.
حال که آنها به دنبال چنین چیزی نیستند، ما ملت چرا در پشت سرشان له له زنان می دویم و بوی می کشیم؟
(لطفاً به همه بر نخورد!)