۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

این همه شاعر!

سلام

موضوع اول: یکی از روشهای پایه ای و اصول تجزیه و تحلیل هر موضوع تقسیم بنده، رده بندی، درجه بندی و خلاصه تفکیک بر اساس جزییات یا کلیات است. تا چنین چیزی صورت نگیرد اصولاً نمی توان به نتیجه نهایی و درک یک امر رسید.

موضوع دوم: در بین وبلاگ های افغان که تا کنون گشته ام اکثراً برخورد کرده ام به وبلاگهایی که در آن شعر و نثر ادبی و آثار اینچنینی دارد. معمولاًٌ هم نقد علمی و ادبی در بین نظرات دیده نمی شود. اکثر نظرهای چنین وبلاگهایی هم شبیه این است «بسیار زیبا بود»، «خیلی قشنگ سرودی»، «قلم روانی داری»، «راستی به وبلاگ من هم سر بزن»، «من آپم» و ... در رتبه دوم اکثر وبلاگهایی که بنده دیده ام وبلاگهای قومی است که اکثراً هم مربوط می شود به دوستانی از قوم هزاره. نامهایی هم اکثراً برای این وبلاگها انتخاب می شود قومی است مانند هزاره پرس، ازره نیوز، فلانی از بامیان و چیزهایی شبیه این.

موضوع سوم: اگر به سطوح تحصیلات عالی و مخصوصاً دانشگاه های افغانستان سر بزنیم و دانشجویان را بر اساس نوع رشته های تحصیلی تقسیم بندی کنیم خواهیم دید که قومیتهای مختلف، رشته های مختلف تحصیلی را بر می گزینند. البته این به معنی نیست که هر قومی یک یا چند رشته را قبضه کرده و از سایر قومیتها در آن راه نداشته باشد، بلکه به این معنی که نسبت تعداد قومیتهای مختلف به رشته های دانشگاهی در خور تأمل است. تا آنجا که من با دانشجویان مختلف ارتباط داشته ام چنین دیده ام که نسبت تعداد دانشجویان پشتون در رشته های مسلکی مانند انجینری از سایر قومیتها معمولاً بیشتر است. در رشته هایی مانند تجارت و مدیریت از قوم تاجیک بیشتر دیده می شود. و در رشته های علوم ادبی و تئوری مانند علوم سیاسی و ادبیات از قوم هزاره دانشجوی بیشتری وجود دارد.

جهت اثبات بدون آمار این گفته بنده فقط کافی است که در یک شب شعر شرکت کنید. از قوم هزاره آنقدر شاعر دیده می شود که از سایرین دیده نمی شود. کافی است قومیت صاحبان شرکتهای انجینری و ساختمانی و تجاری را بررسی کنید. خواهید دید که اکثر آنها از قوم پشتون هستند. یک سمینار مدیریتی برگزار کنید. آنگاه خواهید دید که تاجیکان در آن اکثریت را دارند.

چه می خواهم بگویم:

نمی خواهم بگویم که قومیتهای مختلف سلایق مختلف دارند. بلکه می خواهم بگویم در دنیایی که پول و زور حرف اول را می زند، این خود مردم هستند که تعیین می کنند می خواهند در این دنیا چه کاره باشند. در این افغانستان ما نیز پول و در نتیجه قدرت و آینده به سمت کسانی می رود که خواهان پول در آوردن هستند. اکثر پروژه های نون آور نیز در کارهای ساختمانی و تجاری ریخته است.

حال شما پیش بینی کنید که با این وضعیت فعلی حضور قومیتها در رشته های تحصیلی و شغلهای مختلف، پول و قدرت آینده در دست چه قومی خواهد بود.

نکته مهم: «نه دشمنی با هیچ قومی دارم، نه هیچ جانبداری متعصبانه ای».

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

دولت فصلی

سلام

اخیراً خبرهایی پخش شده است که نیروهای آمریکایی ولایت نورستان را ترک کرده اند و امنیت آنجا را به دست نیروهای افغان سپرده اند. البته دلیل ترک محل توسط نیروهای آمریکایی نیز سرما و فرا رسیدن زمستان اعلام شده است. نیروهای افغان هم بعد از رفتن نیروهای تأمین امنیت خارجی (!!!) آنجا را به دست طالبان سپرده، رخصتی زمستانه گرفته و به خانه برگشته اند.

ما اینجا ضمن حمایت از فرا رسیدن فصل زمستان مطالب ذیل را در هفت نکته و هفت پیشنهاد به طول خوانندگان محترم می رسانیم (این همه به عرض رساندیم چیزی نشد، این دفعه به طول می رسانیم ببینیم چه می شود)

الف- نکته ها:

1- ما تازه خبردار شده ایم که نیروهای تأمین صلح و امنیت خارجی زمستانها به خواب زمستانی می روند. حتماً در آمریکا نیز زمستان ها به دست گنگسترها اداره می شود و غرب وحشی وحشی مصداق عینی پیدا می کند.

2- ما جدیداً اطلاع یافته ایم که امنیت فقط به درد فصول گرم سال می خورد. در فصل سرما چون مردم کمتر از خانه بیرون می آیند لذا نیاز به تأمین امنیت نیست. الحمد لله مردم صلح دوست افغانستان نیز در خانه های خود انواع سلاح ها را داشته و از کمک نیروهای خارجی بی نیاز هستند.

3- ما در این اواخر آگاهی حاصل نموده ایم که اصولاً امینت واژه ای فصلی است. لذا فرهنگستان های مختلف زبان و ادبیات در حال تغییر فرهنگهای لغت خود و اصلاح تعریف واژه امنیت هستند.

4- ما همچنین مطلع گشته ایم که هر جا نیروی خارجی باشد، نیروی افغان نیز هست. عکس این جمله از مدار اعتبار ساقط بوده. لذا گزاره ای است یک طرفه.

5- ما در این حیرت مانده ایم که چطور این همه هماهنگی بیرون سه قوای خارجی، افغان و طالبان برقرار است که به محض خروج آمریکایی ها، افغانها نیز محل را ترک گفته و طالبان در همان شب با قوای کامل می آیند و جایگزین می شوند!

6- ما از این تعجب می کنیم که چطور نیروهای افغان و آمریکایی یک شبه همه با هم فقط جان خود را برداشته و به در برده و آن همه سلاح و مهمات را برای طالبان به جای گذاشته بودند. یعنی سرمای زمستان در نورستان یک شبه فرا می رسد که فرصت انتقال تسلیحات را نداشته اند؟!

7- ما در شگفتیم که این همه نیروی خارجی چطور از سرما هراسان بوده و می گریزند. به نظر می رسد که همه آنها را از صحرای آفریقا و مدار استوا جمع کرده و به اینجا آورده اند!

ب- پیشنهادها (یک دوستی از ما انتقاد کرده بود که چرا فقط انتقاد می کنی)

1- پیشنهاد می گردد دولت نیز در فصل زمستان کلیه فعالیتهای خود را تعطیل کرده، به پناهگاه تشریف ببرد. بدین ترتیب مردم می توانند بدون مشکل به زندگی روزانه خود برسند.

2- پیشنهاد می گردد که تأمین امنیت در افغانستان به ترتیب زیر برقرار گردد:

a. در مناطق سردسیر مانند نورستان، سالنگ، بدخشان و ... در تابستان حکومت دولتی و در زمستان حکومت طالبانی برقرار گردد.

b. در مناطق گرمسیر مانند قندهار، هلمند، زابل، مزار شریف و ... در تابستان حکومت طالبانی و در زمستان حکومت دولتی برقرار باشد.

c. از آنجا که زمستان کابل بسیار سرد و تابستان آن بسیار گرم است، دولت در فصول بهار و پاییز و طالبان در تابستان و زمستان حکمفرمایی کنند. سایر مناطقی که مانند کابل است نیز به همین روش تقسیم بندی صورت گیرد.

d. نیروهای خارجی نیز به همان گونه که دولت حکومت فصلی برقرار می کند، آنها نیز با دولت همگام شوند.

3- پیشنهاد می شود پرچم افغانستان به چهار رنگ و شش ردیف در آید. به ترتیب سفید، سیاه، سفید، سرخ، سفید، سبز. بدین ترتیب طالبان نیز سهم مساوی در پرچم به دست آورند.

    4- پیشنهاد می شود در سرود ملی افغانستان، مصرعهای اول سرود را خوانده، به جای مصرع های دوم، سکوت سفید گنجانده شود.

5- پیشنهاد می شود پارلمان در هر موضوع دو قانون وضع کند: یک قانون برای زمان برقراری حکومت دولتی و یک قانون برای زمان برقراری حکومت طالبانی مطابق با شریعت اسلامی طالبان.

6- پیشنهاد می دهیم دفتر سازمان ملل و طالبان هر کدام برای هر فصل یک رییس جمهور و یک امیر المؤمنین موقت انتصاب کنند.

7- پیشنهاد می دهیم جهت برقراری عدالت بین زنان و مردان، در زمان حکومت دولتی فقط زنان و در زمان حکومت طالبانی فقط مردان از خانه بیرون بیایند.

سایر پیشنهادهایمان را پس از قبول هفت پیشنهاد جدی فوق ارایه خواهیم داد. مگر ما بیکاریم که بنشینیم و پیشنهاد بدهیم، آن وقت هیچ کس عمل نکند.

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

یک تعجب!

سلام

بیماری آنفولانزای خوکی در کشور کم کم می خواهد شایع شود یا می گویند می خواهد شایع شود یا اینکه شایع شده است. به هر حال از آنجایی که دولت بسیار نگران جان مردم است مکاتب و دانشگاه ها را برای سه هفته تعطیل اعلام کرد. بعد از سه هفته هم که عید قربان می آید و چند روز دیگر به این تعطیلی اضافه می گردد. کاش ما هم دانشجو بودیم!

news252

این میان حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارد. اخیراً شایعه ای پخش شده مبنی بر اینکه دولت به خاطر جلوگیری از بروز اعتراضات پس از انتصاب کرزی دانشگاه ها را تعطیل کرده تا دانشجویان معترض نتوانند دست به تظاهرات بزنند. با این کار دولت هم هزینه مبارزه با شیوع بیماری را کم کرده، هم اینکه امکان اعتراض دانشجویان را گرفته است. در حال حاضر هم برخی شایعات می گویند چون شیوع این بیماری زیاد نبوده ممکن است دانشگاه ها و مکاتب زودتر از موعد مقرر باز شوند. و بدین ترتیب برخی خوشحال گردند!

pgflub-1

(عکس مربوط جایی غیر از افغانستان است)

من با این شایعات کاری ندارم. فقط از اینکه کرزی صاحب این همه جان مردم برایش اهمیت پیدا کرده است در تعجب هستم. تا کنون سابقه نداشته کرزی به خاطر حفظ جان مردم از قبل پیش بینی و پیش گیری کند. حداقل من به خاطر نمی آورم. کرزی در زمانی که مثلاً مشروع بود کاری نکرد یا نتوانست که بکند، حال که دولتش نامشروع است چه انتظاری می شود از وی داشت.

شما به جنبه مثبت قضیه هم می توانید فکر کنید.

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

قهر نکن قهر نکن تو ره خیلی مایم!

سلام

1- عبدالله عبدالله قهر کرد. خودش گفت به نشانه اعتراض. آگاهان سیاسی می گویند تحریم کرد. ناآگاهان غیر سیاسی مثل بنده می گویند قهر کرد. کرزی می گوید خوب شد. کای آیده می گوید ای بابا! چه غلطی کردم آمدم افغانستان سر و کارم افتاد با مشتی سیاست ندان! اوباما حتماً با خود فکر می کند چه اشتباهی کردیم این کرزی را اینقدر پر و بال دادیم که حالا هر کاری دلش می خواهد می کند و آبروی ما را که به مردم آمریکا خوراندیم دموکراسی را در افغانستان پیروز کرده ایم در پیش چشم دنیا برد. کمیسیون استقبال از انتخاب کرزی (همان کمیسیون سابق مستقل انتخابات) هم در ظاهر می گوید: «برگرد بچه!» اما در باطن نفس راحتی می کشد و می گوید: «آه! راحت شدیم»

یک آهنگ افغانی وجود دارد که می گوید «دختر عمو جان! قهر نکن قهر نکن تو ره خیلی مایم»

حالا عبدالله می گوید «لودین جان! قهر می کنم، قهر می کنم، مه تو ره نمایم»

AbdullahAbdullah

2- کرزی انتصاب شد: بلاخره انتخابات افغانستان به نتیجه رسید و کرزی به عنوان رییس جمهور انتصاب شد. وقتی کشور افغانستان باشد، صاحبش کشورهای خارجی باشند، مردمش سی سال همدیگر را لت و پار کرده باشند، کمیسیون انتخاباتش متقلب باشد، در بین پولیسش دزد و طالب و زورگو رخنه کرده باشد، بابای ملتش مرده باشد، مادر ملتش تعیین نشده باشد، برادر ملتش ایران و پاکستان باشد، خواهرش هم کلینتون و آنجلا مرکل باشد، روزش پر گرد و خاک باشد، سرکهای شبانه اش بی چراغ باشد، اقتصادش فلج و محتاج باشد، امنیتش شکننده باشد، سیاستش بزدلانه باشد، استاد دانشگاهش کم سواد یا کهنه سواد باشد و قانونش رشوه باشد، از این بهتر دیگر نمی شود. به نظر شما می شود؟

03159D99-08E9-42C6-8EB1-A5F763B784DA_mw800_mh600

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

چه عجب!

سلام

در این چند مدتی که جسته و گریخته، منظم و نامنظم، مربوط و بی مربوط، وقت و بی وقت و گاه و بیگاه می نوشتم و نظری می دادم، اوقاتی پیش می آمد که با خود می اندیشدیم نوشته ها و نظرهای من علاوه بر آگاهی دادن دیگران از طرز تفکر و دیدگاه های بنده، چه اثری در خوانندگان و در محیط دارد. هر چند نوشتن را نه به خاطر اینکه حتماً باید اثرگذار باشد انجام می دادم اما به هر حال این چیزی بود که به آن می اندیشیدم. دغدغه های ذهنی بنده هم بیشتر مسایل اجتماعی و سیاسی بوده و آنچه که مسلم است مسایل و حادثات سیاسی و اجتماعی اغلب ناشی از نواقصی است که در این جامعه و دنیای اطرافم وجود دارد و قسمتی از آنها را من می بینم.

در این چند ماهه، دوستان ثابت و موقتی یافته ام که هر چند هیچ کدامشان را ندیده ام اما همواره تلاش کرده ام نظرگاه های آنان را هم مرور کنم و حرفی بزنم. لینک این دوستان را هم در همین وبلاگ می توان دید. در ابتدای وبلاگ خود اعتراف کرده ام که نظرها و عقاید من عاری از اشتباه نبوده و نظرات دوستان برایم سازنده خواهند بود. اما در این مدت حرف نقد جدی دریافت نکرده بودم. تا اینکه در پست قبلی دوستی ناشناس انتقادی بر این وبلاگ گرفت که برایم جالب بود. راجع به اینکه تا چه اندازه نظر ایشان را قبول دارم حرفی نمی زنم اما دوست دارم دیگر دوستان نیز آن را دیده و اگر وقت گرانبهایشان اقتضا می نماید نظر خود را برای بنده بگویند.

بعد از این همه نقدی که من کردم چه عجب یکی هم پیدا شد بنده را نقد کند. از دوست ناشناس صمیمانه تشکر می کنم و امیدوارم عمری باشد تا نکاتی را برایشان بگویم. در زیر شما متن انگلیسی ایشان و برگردان فارسی بنده را می توانید بخوانید:

salam doost aziz
hamash neq mizani, man dar in chand maahi ke weblog shoma raa mikhonam hamash aiaei yas mikhoni. baba behtar ast yaa sokot koni yaa aga fekr saazanda daari wa omidwar konanda daari be hama bede. in waziat ke mibini khaas Afghanistan nist, monhaser be fard ham nist; hamaie keshwar haa pas az jang hamin waziat raa daashta. wa kaamelan ham tabi'ee ast. baa in neweshtan haa ham asaab khodeto kharab minkoni ham asaab khaananda haa raa. walaa man ke inja dar yak keswar bigana ham ke astam moshkelaat khas khod raa dara ama yak tafawot daara ke har kas talaash mikona dar had tawaan khodesh yak kaar sazanda kona. kamtar kasi paida misha ke biad wa naa omidid raa daaman bezana. intawri kasi be jaaie namirasa ke faqat eshkaal begiri. hama midonan ke eshkaalaat ziad wojod daara amma kamtar kasi fekr mikona ke che raah halli wojod daara. namisha ke hamash taqsir raa gardan in wa on bendazim wa khod raa qorbani wa hich kaara. har kas dar had khodesh aadam tawanmandi ast ke mitona had aqal kaari ke mitona assab digaran kharab namikona. khaahesham ina ke aga namitoni nazari saazanda bedi aqalan asaab digaran raa kharab ankon
donia hamantori ast ke mibini - aga khod raa badbakht bebini pas hast wa aga khoshbakht bebini pas hasti
man ham modat ziadi dar Afghanistan bodam fek mikardam ke beram kharej hama diga ba behesht rasidam amma didam na behesht wa jahanam raa khodet misazi. man taqriban hamisha ehsas khobi daahstam- faqat be khater hamin tarz fekram.be drood

«سلام دوست عزیز

همش نق می زنی. من در این چند ماهی که وبلاگ شما را می خونم همش آیه یأس می خونی. بابا بهتر است یا سکوت کنی یا اگه فکر سازنده داری و امیدوار کننده داری به همه بدی. این وضعیت که می بینی خاص افغانستان نیست. منحصر به فرد هم نیست. همه کشورها پس از جنگ همین وضعیت را داشتند. و کاملاً هم طبیعی است. با این نوشتن ها هم اعصاب خودتو خراب می کنی هم اعصاب خواننده ها را. والله من که اینجا در یک کشور بیگانه هم که هستم مشکلات خاص خود را دارم اما یک تفاوت داره که هر کس تلاش می کنه در حد توان خودش یک کار سازنده کنه. کمتر کسی پیدا می شه که بیاد و نا امیدی را دامن بزنه. اینطوری کسی به جایی نمی رسه که فقط اشکال بگیری. همه می دونن که اشکالات زیاد وجود داره اما کمتر کسی فکر می کنه که چه کسی چه راه حلی وجود داره. نمی شه که همش تقصیر را گردن این و آن بیندازیم و خود را قربانی و هیچ کاره. هر کس در حد خودش آدم توانمندی است که می تونه حداقل کاری که می تونه اعصاب دیگران را خراب نمی کنه. خواهشم اینه که اگه نمی تونی نظری سازنده بدی اقلاً اعصاب دیگران را خراب نکن.

دنیا همین طوری است که می بینی. اگه خود را بدبخت ببینی پس هستی و اگه خوشبخت ببینی پس هستی.

من هم مدت زیادی در افغانستان بودم. فکر می کردم که برم خارج همه دیگه به بهشت رسیدم اما دیدم نه. بهشت و جهنم را خودت می سازی. من تقریباً همیشه احساس خوبی داشتم. فقط به خاطر همین طرز فکرم. بدرود»