۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

به علت انتخابات، اجناس دکان بنده ارزان شد

سلام

حوصله نوشتن راجع به انتخابات ریاست جمهوری را نیز دیگر ندارم. با این روند موجود و انتخابات سال آینده پارلمان فکر کنم بیش از یک سال درگیر پروسه انتخابات باشیم. از بس این انتخابات بر روی کارهای ما اثر گذار بوده که دلم می خواهد یک رییس جمهور سریعتر انتخاب شود (یعنی انتصاب شود) و ما بفهمیم چه کاری باید بکنیم. با این اوضاعی که پیش آمده اعصاب درست برایم نمانده. هر چند نه علاقه مند کرزی هستم نه طرفدار عبدالله، اما این سردرگمی ناشی از طولانی شدن پروسه انتخابات بر روی کار و کسب ما هم اثر کرده است.

اگر قرار باشد در دور دوم هم چند ماه طول بکشد تا نتیجه معین شود و فرد مورد نظر اربابان خارجی منصوب گردد و اوضاع کاری ما هم به خاطر این انتخابات اینقدر کساد باشد، شاید به فکر یک کار و کسب دیگر بیافتم. هر چند وارد هر کاری در این مملکت بشویم مشکلات سیاسی و امنیتی بر روی آن اثر گذار است. واردات و صادرات کنیم، با پاکستان و ایران چه کنیم؟ رانندگی کنیم با دزدان بین راهی چه کنیم. در مؤسسات خارجی مشغول کار شویم، با طالبان چه کنیم. هنر خاصی هم که نداریم به کار ببریم. رمالی هم که بکنیم تلویزیون امروز به ما گیر می دهد.

البته یکی از دوستان می گفت که دو کار هیچ گاه در هیچ شرایطی ضرر نمی دهد، یکی رستوارن داری، دیگری پارچه و کالا فروختن. استدلالش هم این بود که در هر شرایطی مردم از هر چه چشم بپوشند مجبور به خوردن و پوشیدن هستند. دیگران هنگامی که می خواهند حراج کنند بر روی شیشه دوکان خود می نویسند: «تخفیف ویژه به علت تغییر شغل» بنده باید بنویسم: «تخفیف ویژه به علت طولانی شدن انتخابات».

discount

خدا عاقبتمان را به خیر کند.

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

بیچاره کرزی!

سلام

چند روز قبل که قیافه آقای کرزی را در تلویزیون دیدم برای اولین بار دلم به حالش سوخت. این رییس جمهور دموکراسی خواه چند روز قبل در حالی که برخی مقامات خارجی دورش ایستاده بودند از قبول دور دوم انتخابات صحبت کرد. اما اگر کمی دقت می کردید متوجه می شدید که کرزی صاحب در آن لحظات فشار بسیار زیادی را به خود می آورد تا چهره خود را عادی جلوه دهد اما هر کاری می کرد نمی شد.

karzai

(عکس فوق مربوط زمان دیگری است، نه کنفرانس خبری چند روز قبل)

کرزی جان! اگر اطمینان داری که رأیت در دور اول بیشتر از مستر عبدالله بوده، پس چرا این همه فشار به خودت وارد می کردی. نگران دور دوم هم نباش. خیلی ها به زور یا به طمع دست به دست هم داده اند تا تو را دوباره رییس جمهور کنند. زیاد به خود فشار نیاور عزیز دل. زبانم لال ممکن بود این فشار از جای دیگرت بیرون بزند و باز نیاز به پمپرس پیدا کنی. شما که هزینه انتخابات را از جیب خودت نمی دهی. آن ده هزار دالری هم که داشته ای هم اکنون بر سر جای خود هست. خدا این همه تجار ملی که بدون طمع و چشمداشت هزینه چندین میلیون دالری تبلیغات شما را فراهم کرده اند حفظ کند. اوباما و کای آیده و سایر رییسان جنابعالی، خود بهتر می دانند چه کنند. شما زیاد زور نزن یک وقت در می رود. آفرین کاکل پسر قرنفول به سر!

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

اوج یا عمق حماقت

سلام

اندر عمق و حد حماقت مردمان در تفکر بودم که این عکس را دیدم:

551

منظور از «احمدی» در این عکس آقای «محمود احمدی نژاد» رییس جمهور فعلی ایران است.

چاه حماقت نیز خیلی عمیق شده است و ما خبر نداشته ایم.

نکته جالب این است که اگر از همین آخوندهایی که دارند شعار می دهند راجع به اوضاع قیامت بپرسیم، می گویند که در آن روز هر کسی چنان در پی نجات خویش  از عذاب است که حتی پدر و مادر و فرزندان نیز به هم رحم نمی کنند.

خدا به حالمان رحم کند و از حماقتمان کم نماید.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

اوباما، اوباآنها، اوباکی؟!

سلام

آقای اوباما اعلام کرده است که به مبارزه علیه تروریزم پایبند بوده و به همین منظور تعداد زیادی سرباز به افغانستان می فرستد. تعداد این سربازان بیش از دوازده هزار نفر ذکر شده است.

آقای اوباما به پاکستان هفت و نیم میلیارد دالر کمک کرده است تا در مبارزه علیه طالبان شدت عمل به خرج داده و دمار از روزگارشان در آورد. و قدر مسلم تاریخ چند دهه اخیر نشان می دهد که پاکستان به هر بهانه ای فقط از آمریکا و سایرین پول گرفته تا به نفع افغانستان کار کند اما هیچ گاه تحت هیچ شرایطی به هیچ وعده خود عمل نکرده است. لذا این بار هم به احتمال قریب به یقین می شود گفت که این پول اگر به مصرف کمکهای بشری پاکستان نرسد مسلماً برای دخالت در امور افغانستان خرج می شود. این را آقای اوباما هم کاملاً می داند.

obama-karzai-zadari-1

اما در این میان آقای اوباما بر کار انتقال و جابجایی مخالفین و تروریستان در نقاط شمال کشور آن هم به وسیله هلی کوپتر نظارت داشته و کارهای آنها را مدیریت نموده. (بسیار احمقانه خواهد بود اگر فکر کنیم جابجایی مخالفین در شمال آن هم با این وسعت و با هلی کوپتر، بدون آگاهی، حمایت و دخالت آمریکا صورت گرفته است) مسلم هم این است که به آنها اسلحه و تجهیزات و پول هم داده است و گرنه هیچ احمقی خود را بدون توجیه تسلیم دولت و نیروهای خارجی نمی کند.

ما هنوز نتوانسته ایم درک کنیم که این جناب اوباما است، اوباپاکستان است یا اوباطالبان؟!

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

سریال بابا

سلام

بر خود بسیار می بالیم که در چند سال گذشته کشور فلک زده ازلی (و احتمالاً مخروبه ابدی) افغانستان توانسته است در رشد برخی جاهای خود (فکر خود را به برخی جاها معطوف نکنید لطفاً) حرکتهایی نشان دهد (ولی نه هر حرکتی). در این میان می توان از آزادی بیان نام برد. (لطفاً مواردی مانند کشته شدن مجریان زن تلویزیون، خبرنگاران، آزاداندیشان، روزنامه نگاران و غیره را در نظر نگیرید). و البته رشد طولی تلویزیونهای افغانستان نیز از مواردی است که بر هیچ کس پوشیده نیست. حداقل این رشد سریع باعث شده است که مردم شبانه بیشتر وقت خود را مصروف دیدن فلم های هندی، ایرانی، هالیودی، بالیوودی، اسلامی وودی و نظایر آن کنند و جمع خانواده ها به جای صحبت با همدیگر و گپ و گفت، همه سوی یک شیشه دو بعدی با تصاویر سه بعدی و در بسیاری از مواقع نظرها و اخبار یک بعدی (جنگ و کشت و کشتار و انتحار و تقلب و هر چیزی که نشانه خرابی باشد) سرهای خود را گردانده به آینده امیدوار شوند.

یکی از حرکتهای رو به رشد این تلویزیونها ترجمه فلم های هندی به فارسی و پشتو است (به علت بسیار روشنی بنده به جای دوبله از کلمه ترجمه استفاده می کنم). از همه مسایل مربوط به ترجمه که بگذریم، یک نکته برای من در این چند وقت بسیار جالب بوده که شبیه همان کاری است که آقای کرزی چند وقت پیش کرد و بنده پیشنهاد کردم ایشان را از این به بعد پمپرس کنند. مترجمان عزیزی که می نشینند و وقت گرانبهای خود را صرف می کنند و در ازای آن پولی دریافت می کنند تا تلویزیون های افغانستان مردم را سرگرم (یکی می گفت سردرگم) کنند، به جای ترجمه، همان خرابکاری کرزی را انجام می دهند.

به عنوان نمونه اخیراً یکی از تلویزیون ها لطف نموده یک فلم معروف سه قسمتی را ترجمه کرده و قرار است آن را به صورت سریال پخش کند. نام این فلم به انگلیسی هست: Godfather. ترجمه دری این کلمه در هر جای دنیا که باشد «پدر خوانده» است. اما مترجمان زحمت کش این تلویزیون پس از ممارست های فراوان توانسته اند ترجمه ای مافوق این مترادف برای آن پیدا کنند که آن هم کلمه «بابا» است. نام سریال را هم گذاشته است «سریال بابا». البته بنده خدای را سپاسگذارم که به جای کلمه بابا، کلمه «پدر خدا» را نگذاشته اند چون در آن وقت ممکن بود مولوی صاحبان و آخوند صاحبان علیه این تلویزیون دست به شورش زده فتوای کفر و ارتداد برای ایشان صادر کرده، ما را از فیض برنامه های گهر بار آن محروم نمایند. البته شاید «بابا» در این مملکت به معنی پدر خوانده است و ما نمی دانیم!

یا به عنوان یک مثال دیگر، سریال دنیای اسرار توسط اساتید مکتب افغان ترک ترجمه شده است. در یکی از این قسمتها، فردی به زندان رفته بود و قرآن را باز کرد تا آن را بخواند. سوره یوسف (ع) را باز کرد. در این سوره آیه ای هست که زلیخا خطاب به زنان مصر و برای رفع اتهام یا تبرئه خود به این مضمون می گوید که «من یوسف را به خویش خواندم، اما او ابا ورزید و نجابت پیشه کرد» (ترجمه به مفهوم آیه) اما دوستان مترجم این سریال آن را چنین ترجمه کردند که «من یوسف را به خویشتن داری خواندم و او ...». این چنین شد که معنی یک آیه از قرآن کلاً عوض شد و هیچ آب هم از آب تکان نخورد.

اضافه گوییم نکنم. اینگونه که ما پیش می رویم می ترسم کم کم معنی خیلی کلمات دیگر هم در این مملکت عوض شده و چنان شود که با هیچ مقدار خاکی نتوان چاه به وجود آمده را پر کرد.

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

کرزی صاحب را پمپرس کنید

سلام

کرزی صاحب تا چندی قبل عادت داشت هر از چند گاهی از خواب بیدار شود و ببیند در این مملکت چه گذشته است. اما اینک ایشان نیازمند پمپرس شده. البته فکر نکنید که ایشان در خواب خرابکاری کرده و باید ایشان را عایق بندی کرد. موضوع بدتر از این حرفها است. ایشان اینک در بیداری خود را خراب می کند. جالب این است که اصلاً به روی خود هم نمی آورد.

به طور نمونه در کنفرانس خبری که چند روز قبل برگزار شد ایشان طوری خود را خراب کرد که بویش همه جا را برداشت. کرزی صاحب در این کنفرانس خبری به خبرنگاران گفت که از پنج ماه پیش خبر داشته که هلی کوپترهای خارجی مخالفان و هراس افکنان را در مناطق شمال جابجا می کند. تا اینجای کار پمپرس نیازی نبود. اما خرابکاری وقتی روی داد که کرزی صاحب گفت نمی داند این هلی کوپترها مربوط چه نیروهایی است.

ما با ذکر نکات جدی زیر، به اطرافیان کرزی صاحب توصیه اکید می کنیم که چند دقیقه قبل از هر دیدار عمومی، کرزی صاحب را به تشناب راهنمایی نموده و از تخلی ایشان اطمینان حاصل نمایند.

235148132198244701211151765620515322679138178

و اما آنچه به ذهن این حقیر بی سواد می رسد اینکه:

1- فاتحه دولت و سیستم امنیتی که نداند این همه هلی کوپتر از کجا می آیند و تروریستان را در کشور و آن هم در شمال کشور که نقاط امن محسوب می شود جابجا می کنند را باید خواند.

2- فاتحه ناتو و این همه تکنولوژی که جای فضولات یک مگس را با دقت میلیمتر در هر نقطه جهان معلوم می کند، و اگر ملخی در آسمان افغانستان پر بزند آن را ردیابی می کند را نه تنها باید خواند بلکه باید به ایشان گفت: «ببخشید، شما اینجا چه غلطی می کنید؟»

3- با این همه کش و فش و دم و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی، هر عقل ناقصی به صراحت در می یابد که هم دولت و هم نیروهای خارجی از تمام جزییات این نقل و انتقال خبر دارند. اما سیاست در افغانستان (و البته در همه جای دنیا) چنین است که آنچه اهمیت دارد منافع شخصی برای چوکی نشینان کشورهای جهان سوم و منافع دولتی و سیاسی و اقتصادی برای کشورها و بالتبع مردم کشورهای پیشرفته است. این وسط جان و مال مردم افعانستان است که هیچ پشیزی ارزش ندارد.

4- از آنجا که این نقل و انتقالات بر مبنای همان اخبار پشت پرده پارسال مبنی بر کشانده شدن ناامنی به نقاط شمالی و در آستانه انتخابات انجام شده، چنین پنداشته می شود که کرزی صاحب و کشورهای عضو ناتو و حتی سازمان ملل برای این انتخابات و کاهش حضور مردمی که عمدتاً از طرفداران آقای داکتر عبدالله هستند برنامه هایی سنجیده و توافقاتی کرده بودند تا از هر وسیله ای برای کاهش حضور طرفداران رقیب استفاده کنند. اگر چنین باشد به این معنی است که کرزی صاحب از مدتها قبل با خارجی صاحبان تبانی خود را انجام داده است و عبدالله صاحب دارد به در بسته می زند.

5- به اطلاع عموم مردم افغانستان رسانده می شود که نه دولت هیچ نیروی حافظ امنیت خارجی و داخلی برای جان و مال شما ارزشی قایل نیستند. لطفاً هر چه زودتر این مملکت را ترک کنید. بورکینافاسو هم که بروید بهتر از اینجا خواهد بود. از طرف کرزی صاحب قول می دهم.

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

نامه به نوشیروان

سلام

پروین اعتصامی شاعری بلند آوازه در تاریخ معاصر شعر است. اشعار اجتماعی و انتقادانه او شاید در کمتر جایی یافت شود. او با استفاده از کنایه و به طور غیر مستقیم انتقادات و نظرهای خود را راجع به حکومت و اجتماع بیان می کرده. نمونه زیر شعر بسیار زیبایی است از او که اگر دولتمردان گوش بگیرند، هیچ گاه از سریر قدرت به حضیض ذلت نخواهند فتاد:

بزرگمهر، به نوشین‌روان نوشت که خلق

ز شاه، خواهش امنیت و رفاه کنند

شهان اگر که به تعمیر مملکت کوشند

چه حاجت است که تعمیر بارگاه کنند

چرا کنند کم از دسترنج مسکینان

چرا به مظلمه، افزون به مال و جاه کنند

چو کج روی تو، نپویند دیگران ره راست

چو یک خطا ز تو بینند، صد گناه کنند

به لشکر خرد و رأی و عدل و علم گرای

سپاه اهرمن، اندیشه زین سپاه کنند

جواب نامه‌ مظلوم را، تو خویش فرست

بسا بود که دبیرانت اشتباه کنند

زمام کار به دست تو چون سپرد سپهر

به کار خلق چرا دیگران نگاه کنند

اگر به دفتر حکام ننگری یک روز

هزار دفتر انصاف را سیاه کنند

اگر که قاضی و مفتی شوند سفله و دزد

دروغگو و بداندیش را گواه کنند

به سمع شه نرسانند حاسدان قوی

تظلمی که ضعیفان دادخواه کنند

بپوش چشم ز پندار و عجب، کاین دو شریک

بر آن سرند که تا فرصتی تباه کنند

چو جای خود نشناسی، به حیله مدعیان

ترا ز اوج بلندی به قعر چاه کنند

بترس ز آه ستمدیدگان، که در دل شب

نشسته‌اند که نفرین به پادشاه کنند

از آن شرار که روشن شود ز سوز دلی

به یک اشاره، دو صد کوه را چو کاه کنند

سند به دست سیه روزگار ظلم، بس است

صحیفه‌ای که در آن ثبت اشک و آه کنند

چو شاه جور کند، خلق در امید نجات

همی حساب شب و روز و سال و ماه کنند

هزار دزد کمین کرده‌اند بر سر راه

چنان مباش که بر موکب تو راه کنند

مخسب، تا که نپیچاند آسمانت گوش

چنین معامله را بهر انتباه کنند

تو کیمیای بزرگی بجوی، بی‌خبران

بهل، که قصه ز خاصیت گیاه کنند

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

حیات وحش افغانستان

سلام

افغانستان کشوری است با مناظر طبیعی شگرف و دیدنی. طبیعت دست نخورده بسیاری از مناطق افغانستان در زمانی نه چندان دور شاهد وجود گونه های متعدد جانوری بوده و از این لحاظ در بین غنی ترین سرزمینهای دنیا به شمار می رفت. اما اکنون کشتار و شکار بی رویه و خلاف قانون و علم چنان شده است که دوست داران حیات وحش را به تفکر واداشته و صدای آنها نیز در آمده است. نمونه اش هم چند شب قبل بود که در این باره محفلی برپا شده بود و مصاحبه و از این گونه مسایل.

اما بنده می خواهم خدمت خوانندگان عزیز عرض کنم که هر چند حیات وحش افغانستان گونه های بسیاری را از دست داده است اما در عوض گونه های وحش دیگری را نیز به صحنه روزگار معرفی نموده که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته اند. در اینجا مختصری از خواص این گونه ها را شرح می دهم.

- گونه ریش دار

این گونه جانوری به دو صورت رام و وحشی یافت می شود. گونه رام این جانوران در سنین جوانی جنگجو بوده و در سنین پیری روی به زندگی مسالمت آمیز می آروند. این گونه پیر را اصطلاحاً «ریش سفیدان» می نامند. گونه جوان و جنگجوی این نوع موجودات اگر به صف طالبان نپیوندند، در صف اردوی ملی جای می گیرند. این گروه در گذشته باعث یا مجری کشتارهای متعددی در حیات وحش و غیر وحش (انسان، حیوان، جنگلات و درختان و ...) شده اند. تعداد بسیار کمی از این گونه وجود دارد که در جوانی نیز شیوه زندگی سالم و مسالمت آمیز در پیش می گیرند. نسل این تعداد اندک رو به انقراض است.

hikmatyar-2-93e02

- گونه طالب

از مشخصات اصلی این گونه علاوه بر داشتن ریش، بر سر گذاشتن لنگی یا کلاه پکول است. این گونه از جانوران طبیعت افغانستان نیز به دو صورت در زندگی سایر گونه ها اثر می گذارند. عده ای از بالای منبر مردم می فریبند و زندگی دنیا و آخرت آنها را تباه می کنند و خودشان چاق و پرورده می شوند و عده ای دیگر نیز با حملات انتحاری و کشتارهای فجیع باعث کاهش نسل بشر می شوند که همان گروه ریش دار وحشی است. برای گروه دوم کشتن گونه انسان با گونه وزغ تفاوتی نمی کند. از جمله مشخصات بارز این گونه می توان به رخت و لباس چرک و چتل، صورت پر ریش،لنگی سیاه، پوز بسته، چشمان سرمه کشیده و نماز اول وقت اشاره کرد.

Akhond1 Taliban4  

- گونه لند کروز سوار

این گونه ظاهر بسیار پاکیزه و نظیف دارد. تعداد کثیری از این گونه زندگی مرفهی دارند و سالهای زیادی از عمر خود را در این سرزمین به جنگ و کشتار سپری کرده صاحب بلند منزل ها، موترهای ضد مرمی و زره دار، شرکتهای ساختمانی و وارداتی و مافیایی بوده و در منصب های عالی به سر می برند. از جمله مشخصات بارز این گونه می توان به سر بالا، قامت استوار، نشستن در صدر مجالس و تکبر در چهره و رفتار اشاره داشت.

land-cruiser

- گونه ناتو

این گونه به تازگی وارد حیات وحش افغانستان شده است. زندگی کوچ نشینی داشته و پس از مدتی به سرزمین خود بر می گردند و عده ای دیگر جای آنان را می گیرند. این گونه مجهز به سلاحهای پیشرفته بوده و هر آنچه و هر آن کس که بر سر راهشان باشد اگر استاده نشود سوراخ سوراخ می شود. از مشخصات بارز این گونه پاسخگو نبودن به دولت و بازماندگان است. وظیفه آنها تأمین امنیت دیگران ذکر گردیده اما آنچه تا اکنون از این گونه دیده شده است تأمین منافع خودشان بوده. این گونه از حیات وحش افغانستان با گونه طالب نوع دوم در ظاهر جنگ و کشتار و در باطن صلح و صفا دارد. امری که در واقع منجر به حفظ بقا و حضور هر دو گونه در این سرزمین و برای مدتهای طولانی خواهد شد. از جمله مشخصات بارز این گونه می توان به پوشیدن و حمل سی کیلو لوازم نظامی، هیکل قوی و عینک های دودی اشاره داشت.

NATO Soldier1

- گونه پولیس

گونه ای خاص از جنگجویان می باشند که اغلب ریش ندارند. لباس سبز از مشخصات بارز آنهاست. تعدادی از این گونه روزها را در کنار گونه ناتو علیه طالب و شبها را در کنار گونه طالب علیه ناتو می جنگند. با معاش کم می سازند اما رشوتهای کوچک را قبول نمی کنند. برخی از آنها در پیش خارجیان مطیع و در مقابل همنوعان خود پرخاشگر و درنده می شوند. علاقه خاصی به سرعت در سرک های مزدحم داشته در اوقات بیکاری یا حتی در هنگام وظیفه به گرفتن حمام آفتاب مشغول هستند. از جمله نمونه های بارز فعالیت آنها می توان به کشف موترهای کوچک و کلان حامل مواد مخدر و سلاح بدون دستگیری حتی یک نفر، شرکت در فعالیت های شبانه مانند اختطاف و بند کردن سرک ها در موقع رد شدن کرزی صاحب اشاره داشت. فحش دادن و تکیه کلام های رکیک از خصایص برخی از آنها است.

40710452-DB35-495F-96A8-7466E188BC88_w204_h153

- گونه دزد

این گونه در حقیقت گونه جدیدی نیست بلکه مرکب است از گلچینی از همه گونه های فوق. این گونه هر زمان که از وظیفه رخصت شود (یا حتی در سر وظیفه) اقدام به چور و چپاول دیگران می کند. مجوز حمل سلاح داشته و موترهای بدون پلت در اختیار دارند. از عمده فعالیت بارز این گونه می توان به اختطاف و سرقتهای مسلحانه اشاره داشت. از آنجا که این گونه متشکل از همه انواع گونه های قبلی است مشخصه ظاهری خاصی را نمی توان برای آنها متصور شد. بسیار بی رحم بوده، خرد و کلان نمی شناسند. خداوند گرگ بیابان را نیز نصیب این گونه نکند.

thief1

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

چرا منتظریم؟

سلام

انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسیده است و نتیجه نهایی اش هم از قبل مشخص بود. حامد جان که برنده از قبل تعیین شده این دوره است بر مسند قدرت تکیه زده و تا پنج سال دیگر بلند نخواهد شد مگر اینکه زور خیلی پر زور باشد که فعلاً نیست.

arton668

این میان من نمی دانم چرا هنوز خیلی ها دل خود را به کمیسیون سمع شکایات و این جور جاها خوش کرده اند تا کرزی صاحب از عرش لند کروزر شیشه دودی ضد مرمی زره دار به فرش سرف مدل 2008 تنزل کند. هر روز هم بیانیه می دهند یا در تلویزیون های شخصی (شما بخوانید خصوصی) ظاهر می شوند و مباحثه می کنند و چه و چه. این کمیسیون اگر از اول مستقل بود که این همه جار و جنجال به پا نمی شد.

هر چند در این مملکت هیچ امری بعید نیست، اما من احتمال قوی می دانم که این عزیزان شاکی آن قدر پشت در این کمیسیون و آن سفارت و فلان نهاد بروند و بایستند تا زیر پایشان علف سبز شده، کمی بر سرسبزی کابل افزوده گردد.

خداوند توانشان دهد.

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من ...

سلام

اعیاد گذشته تان مبارک باشد. دو هفته نبودم که علت اش را همانگونه که قبلاً توضیح داده ام دردسرهای دوره نامزدی است. بگذریم.

در این مدت از همه چیز دور و بی خبر بوده ام، متأسفانه. لذا راجع به وقایع روز فعلاً چیزی به ذهنم نمی رسد. اما چند شب قبل تلویزیون راجع به حضور شهردار کابل در مجلس شورا خبر داد و اینکه این شهر خراب شده کابل نه پلان درست دارد، نه کار درست انجام می شود و غیره. هر چند این موضوعی بسیار تکراری است اما من را به یاد تفاوت کار کردن ما با دیگران انداخت.

در کشورهای متمدن تر از ما، برای انجام یک کار یک ساله، یازده ماه فکر می کنند یک ماه کار می کنند، اما در اینجا یک ماه فکر می کنند یازده ماه هر کاری می کنند نمی توانند عین آن کار را تمام کنند.

البته برای یازده ماه فکر کردن نیازمند متخصصان و متفکران فهمیده هستیم که متأسفانه یا از این مملکت رفته اند یا اگر هم وجود دارند در جاهایی مانند شهرداری کابل جایی ندارند. یعنی به آنها جای نمی دهند. اینگونه می شود که در شهرداری کابل مأمورین بی سواد یا کم سواد یا فرسوده و با تفکرات قدیمی و یا در بهترین حالت افراد تحصیل کرده اما کم تجربه نشسته اند، چای می خورند، گپ می زنند، رشوت می ستانند و برخی اوقات برنامه ریزی هم می کنند.

این میان «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است»