۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

کارخانه های کرزی

سلام

جناب کرزی صاحب، اخیراً در بیاناتی بالاتر از حد و درک خود و البته ما و بسیاری دیگر، فرموده اند که «بگرام، کارخانه طالب سازی است». استدلال پا در هوای ایشان (مانند سایر استدلال ها و طرز دیدشان همچون پیشرفت سایر کشورها به خاطر استفاده از زبان انگلیسی، ضرورت حذف لهجه ها و کلمات بیگانه، فرمان خروج نیروهای خارجی از میدان وردک و …) مبنی بر دلزده شدن افراد از نظام پس از آزار و اذیت شدن و پیوستن به طالبان پس از رهایی از بگرام، علاوه بر اینکه تلاشی مزبوحانه برای توجیه کردن فعالیت های برادرانشان است که بارها پس از آزادی از زندان بگرام یا سایر زندان ها دست به اقدامات تروریستی زده اند، حکایت از نا بخردی کرزی صاحب در تحلیل مسایل دارد. با چنین مدل تحلیلی، جای بسی درنگ دارد که چرا جناب ایشان، چشم خود را بر سایر موارد بسته است. البته، بسته که چه عرض کنم، چشمان ایشان بسیار هم باز است و با دستان خود و هم پیمانان در قدرتشان، تیشه را برداشته اند و بر جای جای این دیار زده و این ویرانه را با خاک یکسان می کنند.

البته، ایشان برخی کارخانه های دیگر که خود در ساخت و تقویت آن نقش اساسی داشته و دارند را به دست فراموشی سپرده اند. بنده چند کارخانه دیگر که ایشان آن را ساخته اند نام می برم. اگر حواس ایشان هنوز کار می کند، می تواند سری هم به این کارخانه ها بزند:

1- کارخانه قوم گرایی: در این کارخانه، تیم قومی قبیله ای جناب کرزی چند سالی است که به شدت فعال می باشد. از تولیدات این کارخانه می توان به ترویج امر قوم گرایی در ادارات اشاره نمود که نتیجه آن، کاهش توان ادارات، افزایش فساد مالی - اداری و هدر رفتن پول های مردمان این سرزمین و سایر نقاط دنیا شده است. اثرات موجود و حاضر این تولید ایشان، از اثرات احتمالی امضا نکردن یا حتی امضا کردن پیمان امنیتی به مراتب مخرب تر و گسترده تر بوده است و تا سالیان متمادی پا بر جا خواهد ماند.

2- کارخانه پول چاپی: بنیان اقتصادی همه کارخانه های جناب کرزی، کارخانه پول چاپی است که دو تولید مهم دارد: الف) چاپ کردن پول از طریق کسب رشوت، ب) چاپیدن پول از طریق غصب اموال ملت. از اثرات ناشی از تولیدات این کارخانه می توان به افزایش بلند منزل ها و آپارتمان های ظاهراً مجلل و باطناً بدون استندرد که بسیاری از آنها متعلق به مجاهدین راه حق سابق و راه پول فعلی است، کسب رتبه اول فساد و رشوت دهی در کل دنیا (و احتمالاً در طول تاریخ) و نظایر آن اشاره نمود.

3- کارخانه تهدیر: کارخانه تهدیر (که فارسی آن می شود هدر دادن)، بیشتر از آنکه یک کارخانه مادر باشد، یک کارخانه تابعه است. در این کارخانه، آقای کرزی با هدر دادن میلیاردها دالر از طریق تزریق سرمایه و پروژه به نقاط نا امن و شش بار آباد کردن و سوزاندن مکاتب آنجا و رها کردن مکاتب و شفاخانه های مناطق امن به حال خود و پر پول کردن جیب های قوم خویش که بخش اعظمش نیز به برادران طالب ایشان فرستاده می شده و می شود، توانایی خود را در هدر دادن منابع عظیم مملکت به نمایش گذارده است.

4- کارخانه دولت: در این کارخانه دو چیز عمده تولید می شود: «دو» و «لت». مثال های بارز از آزار و اذیت شهروندان و مراجعان ادارات دولتی، لت و کوب ملت بیچاره، توهین به اقوام مختلف از زبان هم زبانان جناب کرزی و بر سر قدرت ماندن همین توهین کنندگان، جای توضیح بیشتر باقی نگذارده است.

5- کارخانه تبدیل: در این کارخانه، وزرا از بین نمی روند، بلکه از وزارتی به وزارت دیگر تبدیل می شوند. از حج و اوقاف می رود مالیه، از مالیه می رود معاون، از معادن می رود صحت عامه، از صحت عامه می رود فواید عامه و این چرخه گردش همچنان ادامه دارد. از اثرات تولیدی این کارخانه می توان به بلا تکلیف ماندن ملت و وزارت و امور جاریه و حالیه و مالیه اشاره داشت.

نظایر این کارخانه های ایجاد شده توسط جناب کرزی بسیار است و همه آنها در یک اثر، با هم مشترک هستند و آن «دلزده شدن ملت از دولت و مقامات»، فرار سرمایه های فکری و کاهش مشروعیت نظام است. امیدوارم جناب کرزی به این کارخانه هایی که خود آنها را ساخته یا در تقویتشان نقش اساسی داشته است، سر بزنند و از حال و روزشان احوال بگیرند.

۱۳۹۲ دی ۳۰, دوشنبه

بمیرید، اما مریض نشوید

سلام

یکی از مشکلات بزرگ هر فرد می تواند مهاجر شدن وی باشد. از آن بدتر، وقتی است که فرد مهاجر، افغان باشد. بدتر از آن وقتی است که مکان مهاجرت، ایران باشد. از آن بدتر وقتی است که کارت هویت مهاجرت نگرفته باشد.

باز هم بدتر از آن وجود دارد و آن وقتی است که مهاجر مفلوک مریض شود و نیاز به داکتر و شفاخانه داشته باشد. از این بدتر هم هست و آن وقتی است که تنها به شفاخانه دولتی در ایران رجوع کند.

اخیراً شفاخانه های دولتی ایران بین افغان و غیر افغان (ایرانی، عرب، تاجیک و …) تفاوت های خاص را اعمال می کنند. اگر فردی به شفاخانه دولتی (که اصولاً باید ارزانتر از شفاخانه خصوصی باشد) مراجعه کند، در صورتی که بیمه داشته باشد، هزینه کمتری می پردازد که البته تعداد شفاخانه هایی که کارت های بیمه افغان ها را در همان زمان مرخص شدن قبول می نمایند بسیار کم است و در سایر شفاخانه ها باید پول به صورت تمام و کمال پرداخت شود، سپس اسناد پرداخت پول و سایر مدارک به دفتر سازمان ملل برده شود و چند ماه بعد، مقداری از پول به حساب طرف پس برگردانده شود.

اما اگر فرد بیمار، بیمه نداشته باشد، دو حالت دارد یا افغان است یا غیر افغان. اگر غیر افغان باشد صرف هزینه واقعی (بر اساس تعرفه های شفاخانه) را می پردازد و اگر افغان باشد باید سه برابر هزینه واقعی را پرداخت نماید.

اینکه چرا مهاجر بیچاره افغان (که از فرط بیکاری و جنگ و ترور و هزار و یک مشکل دیگر به یک کشور دیگر پناه برده است و هزینه زندگی خود را با هزار ترس و مشکل پیدا می کند) باید سه برابر پول بپردازد نکته ای است که باید آخوندها و اسلام شناسان و مسلمان نمایان در ارکان دولت ایران پاسخ بگویند. خدا را باید شکر کرد، که هزینه های کفن و دفن سه برابر نشده است. با این اوصاف، مهاجر افغان بدون بیمه در ایران اگر بمیرد، ارزانتر و راحت تر است تا اینکه زنده و سالم بماند.

ما شنیده بودیم ایران می خواهد مهد تمدن اسلامی باشد، اما نه از تمدنش خبری به ما رسیده، نه از مسلمانیش سودی برده ایم.

خداوند همه ملت های جهان را از این گونه تمدن سازی و این نوع اسلام به دور نگه دارد.

۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

تلویزیون ایرانی بی بی سی

سلام

بی بی سی، به زبان های مختلف و از طرق مختلف برنامه پخش می کند. یکی هم این میان به عنوان «بی بی سی فارسی» شناخته می شود. اما این بی بی سی فارسی و مخصوصاً تلویزیون آن، بیشتر از آنکه فارسی باشد، ایرانی است. چند نکته برای اثبات نظرم به شرح ذیل است:

1- همه بر این موضوع اذعان دارند که اخبار ایران علاوه بر اینکه جوانب مختلفی دارد، حساسیت های خاصی نیز در سطح دنیا دارد. اما بی بی سی یک خبر معمولی از  ایران را (حتی اگر برای ایران نکته مثبتی باشد) پر رنگ تر از یک خبر استثنایی از افغانستان پخش می کند. نمونه اخیرش، دریافت جایزه بازی جوانمردانه از سوی فیفا است.

2- افغانستان هر چند در زمینه فرهنگ و رسانه های جمعی از ایران عقب مانده تر است و پرتیراژترین روزنامه های افغانستان علاوه بر سطح پایین محتوی و سطح پایین کیفیت چاپ، از سطح پایین تیراژ و تعداد صفحات نیز رنج می برد، اما به هر حال به لحاظ آزادی بیان و ارایه اطلاعات بهتر از رسانه های ایران هستند و در داخل مطالبشان برخی مطالب جالب در نقد امور جاری افغانستان پیدا می شود. اما در بی بی سی، آنچه که دیده می شود، پر رنگ نشان دادن فعالیت های رسانه ای ایران است. نمونه اش برنامه دیدبان است که تنها و تنها به نقد و بررسی نشریات ایران می پردازد. گویی تنها در ایران روزنامه و مجله به چاپ می رسد. صحیح است که در تاجیکستان از حروف غیر فارسی استفاده می شود، اما رسانه های تاجیکستان نیز از دیدگاه بی بی سی به جایگاهی نرسیده اند که بی بی سی بخواهد به آن بپردازد.

3- اوضاع سیاسی ایران برای بی بی سی جذاب تر است تا افغانستان و تاجیکستان. اگر نگاهی به سطح پوشش خبرهای سه کشور فارسی زبان، عناوین و تماس های برنامه نوبت شما، نسبت تعداد خبرها از سه کشور فارسی زبان، زیر ذره بین بردن گفته های مقامات و افراد معروف در سه کشور و نظایر آن بیاندازیم، می بینیم که ایران برای بی بی سی اهمیت بیشتری دارد تا دو کشور دیگر. اگر در ایران، یک رییس سطح چندم یک جمله در مورد یک قشر جامعه بگوید که تأمل برانگیز یا جنجال برانگیز باشد یا دماغش را در جای نامناسب بخاراند، در بی بی سی با آب و تاب تمام پخش شده و بررسی می شود اما اگر آقای اشرف غنی احمدزی به عنوان یک مقام بلند پایه یا کاندید ریاست جمهوری در مورد عده کثیری از ملت حرف بزند که حساسیت زا باشد، در بی بی سی هیچ خبری از آن نمی یابید.

آنچه در ذهن داشتم را به طور خلاصه گفتم. با تمام احترامی که به اعضای بی بی سی فارسی دارم (اعم از افغان و تاجیک و ایرانی)، اما نظر بنده این است که بهتر است بی بی سی فارسی یا نام خود را به بی بی سی ایرانی تغییر دهد یا در سیاست های خبری و کاری خود قدری تعادل و دقت بیشتری به خرج دهد.

۱۳۹۲ دی ۲۰, جمعه

ملا عمر صاحب! چرا تناسب قومی را رعایت نمی کنی؟!

سلام

در راستای اینکه جناب متفکر قرن صاحب، حضرت اشرف غنی احمدزی، کاندید پست ریاست جمهوری یک کشور متمدن از عدم تناسب قومی در بین تروریستان شکایت داشته و احتمالاً می خواهد موضوع را به دادگاه لاهه بکشاند و در جهت اینکه هم خواست ایشان برآورده شود، هم از وجنات این جناب متفکر قرن کاسته نشود و هم اینکه سایر ملل نگویند ما افغانها چه متفکرین احمقی داریم، پیشنهادهای ذیل خدمت جناب مستطاب ملاعمر ارایه می گردد:

1- لطفاً در سطوح رهبری طالبان از سایر اقوام غیر پشتون نیز استفاده اعظمی بفرمایید تا همه خیالشان راحت شود که طالبان غیر از پشتون، کسان دیگری نیز هستند.

2- در بین طالب صاحبان تحت امر خویش، از سایر اقوام نیز داخل نمایید تا به فراملیتی بودن شما اطمینان حاصل نماییم.

3- لطفاً جنگجویان غیر پشتون را از سراسر افغانستان به خدمت بگیرید.

4- لطفاً از این به بعد از سایر اقوام نیز در عملیات انتحاری استفاده نمایید تا جناب متفکر قومتان بیش از این شرمنده خاص و عام نگردد.

5- من شرمنده ام از اینکه با چنین متفکرانی هموطن هستم و برای شما هم متأسفم از اینکه متفکر قرن قومتان آبروی شما را دائماً می برد. بنده و سایر هموطنان توانایی پاره کردن تذکره و بیرون انداختن ایشان از این سرزمین را نداریم. شما که در رأس امور در آن طرف خط هستید، یا ایشان را از قوم خود بیرون کنید یا رسماً اعلان بفرمایید که علاوه بر تحجرگرایی، قوم گرا نیز هستید.

6- این مورد آخر پیشنهاد نیست. فقط بنده نمی دانم کدام احمقی این جناب اشرف غنی را متفکر قرن یا جزو متفکرین قرن محسوب و اعلان نموده است. خداوند در روز جزا، جزایش دهد.