۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

بازگشت 2

سلام

آقای محمد کاظم کاظمی، از شاعران خوب و خوش سخن دیار هرات، سالیان پیش شعری گفتند با عنوان «بازگشت» که بسیار گل کرد. ما نیز چون خیلی بیکار بودیم و البته خواستیم کاری کنیم که به سرعت معروف گردیم (مطابق رسم همین مملکت)، دیدیم به سبک خودمان جز کاپی برداری کار دیگری نمی شود کرد. این بود که بدون اجازه جناب کاظمی در شعر ایشان دست بردیم تا هم معروف شویم، هم از معروفیت ایشان استفاده کرده، زودتر معروف شویم. اگر ایشان بخواهند، می توانند بعد از خواندن این دستکاری، اجازه نیز بدهند.

به دنبال وزن و عروض و قافیه و ردیفش نگردید که وقت برای معروف شدن خیلی تنگ بود  و از نظر استعداد هم که شرمنده ام.

«غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌»

پیاده آمده بودم، سواره خواهم رفت

«طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد»

حساب بانکی من نیز بسته خواهد شد

«و در حوالی شبهای عید، همسایه»

صدای خنده نخواهی شنید، همسایه

«همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت»

همان که فقط شش حساب بانکی داشت، خواهد رفت

«منم تمام افق را به رنج گردیده»

و هر زمان که پلیسی بدیده، ترسیده

«منم که نانی اگر داشتم از آجر بود»

یعنی محل کار من آن کوره آجر بود

«به هر چه آینده تصویری از شکست من است»

ولی کنون سه محله، اجاره بست من است

«اگر به لطف و اگر قهر، می شناسندم»

تمام کادر «سفید سنگ» می شناسندم

«من ایستاده ام، اگر پشت آسمان خم شد»

کنون که می روم اما، توان و قدرتم کم شد

***

«چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست»

کنون که فرصت پیدای دالرم آنجاست

«چگونه باز نگردم که مسجد و محراب»

و طالب و آیساف و رهبرم آنجاست

«اقامه بود و اذان بود، آنچه اینجا بود»

بلند منزل و مینا و ساغرم آنجاست

«شکسته بالی ام اینجا شکست، طاقت نیست»

که دسترنج جوانی برفت و راحتم آنجاست

«مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم»

مگیر خرده، که پاهای دیگرم آنجاست

***

«شکسته می گذرم امشب از کنار شما»

شما بگیر بخواب، حق نگهدار شما

«من از سکوت شب سردتان خبر دارم»

همش برای شما، من سفر دارم

«تو هم بسان من از یک ستاره سر دیدی»

به جز پراید و پژو، چند نوع موتر دیدی؟

«تویی که کوچه غربت سپرده ای با من»

بر صف نانوایی و نذری، نشسته ای با من

«تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم»

به کجا می نگری؟ چون ممه را من بردم

«اگرچه مزرع ما دانه های جو هم داشت»

به جز پیاز و نخود سبز، برگ مو هم داشت

«اگرچه تلخ شد آرامش هميشه‌تان‌»

ببین که آباد شد اما تمام کشورتان

«اگرچه متهم جرم مستند بودم»

تمام ریز و بم کار را بلد بودم

«دم سفر مپسنديد نااميد مرا»

گذشتم از عطا و لقا، ول کنید مرا

«تمام آنچه ندارم، نهاده، خواهم رفت»

پیاده آمده بودم، سواره خواهم رفت

***

«به این امام قسم، چیز دیگری نبرم»

به جز تمام حسابم، پول دیگری نبرم

«خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان»

و پر ز گوشت شود، سفره گداهاتان

«همیشه قلک فرزندهایتان پر باد»

و لطف خدا بر شما کمی تلنگر باد

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

لزوماً چنین نیست!

سلام

ظریفی می گفت:

گویند در یک روز سرد برفی، جوجه ای از لانه اش بر زمین افتاد. در آن هنگام که سرما تمام تنش را مچاله کرده بود و انتظار مرگ را می کشید، گاوی از آنجا می گذشت. هنگامی که گاو بر بالای سر جوجه رسید، مقداری پهن (فضله گاو) بر رویش انداخت. گرمای پهن گاو، جوجه ما را گرم کرد و سرما از تنش بیرون رفت و امید زندگانی در او هویدا شد. کم کم تکانی به خود داد اما تا سرش را از زیر پهن بیرون آورد، پیشکی آمد، او را از زیر پهن بیرون کشید و خورد.

ایشان از این داستان نتیجه گرفت که «هر کس که تو به زیر لجن کشد، لزوماً دشمن تو نیست، و هرکه تو را از زیر لجن بیرون آورد، لزوماً دوست تو نیست»

و دیدیدم که آمریکا ما را از زیر لجن طالبان بیرون کشید ...

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

حکایت، معما، لطیفه

1- حکایت

حکایت این است که خیاطی در کنار قبرستانی دکان داشت. هر مرده ای را که می آوردند، خیاط سنگی را در داخل کوزه پیش روی دکانش می انداخت و هر از چندگاهی آنها را می شمرد.

روزی فردی از آنجا گذشت و دید که دکان خیاط بسته است. از همسایه اش سراغ خیاط را گرفت. جواب شنید که «خیاط هم در کوزه افتاد»

ظرف چند مدت اخیر مقام های بلند پایه دولتی در حال قلع و قمع شدن هستند. از جنرال داوود گرفته تا سایرین. اکثراً هم مربوط به اقوام غیر پشتون هستند. کرزی صاحب هم نشسته بود و ماجرا را تماشا می کرد. شاید هم در دل داشت به خوشحالی می پرداخت و به ازای هر کدام سنگی در کوزه می انداخت.

چند روز پیش محمود کرزی در کوزه افتاد.

2- معما

کرزی صاحب حس مزه پرانی اش گل نموده و اخیراً در افشانده که «مردم افغانستان بیش از این تحمل تلفات ملکی را ندازند»

حال چرا تا کنون ساکت بوده و پس از در کوزه افتادن برادرش، ابراز نگرانی کرده، خود معمایی است قابل حل.

3- لطیفه

دیشب یکی از وکلای پارلمان و یکی از وزرای مشاور کرزی کشته شدند. البته همه انتحار کنندگان نیز به آنان پیوستند. نیروهای امنیتی افغانستان هم اکنون آن ساحه و منازل اطراف را تحت «تدابیر شدید امنیتی» قرار داده اند. احتمالاً به تعداد 800 پولیس در منطقه مستقر هستند.

این «تدابیر شدید امنیتی» پس از کشته شدن همه مهاجمان ما را کشته است.