۱۳۸۶ بهمن ۸, دوشنبه

پست 8: اینجا کجاست؟

امروز در سایت اطلاع رسانی افغانستان به مطالبی برخوردم با عنوان «فارسی زدایی به بهانه هویت ملی» و «زبان فارسی زیر ساطور قصابان فرهنگ ستیز». گذشته از جبهه گیری مقالات و نظرات مختلفی که خوانندگان در انتهای هر مقاله اضافه نموده بودند، نکته ای به ذهنم خطور کرد. البته قسمتی از نظر خود را در آن زمینه در همانجا ارسال نمودم که امیدوارم در خور نشر باشد. اما نکته مورد نظر من این هست که با این سیاست یک بام و دو هوایی که در کشور ما وجود دارد، من و امثال من چه باید بکنند.
از طرفی مطابق با روند جاری فرهنگی و سیاسی کشور احساس می کنم (بلکه به عینه می بینم) که برخی از چوکی نشینان قدرت سعی بر آن دارند که همه مشخصه های قوم، زبان و فرهنگ خود را به خورد همه مردم و مخصوصاً مردمان قومیتها، زبانها و فرهنگ های دیگر دهند و به قول معروف آنها را در آن ذوب کنند و کاری کنند که در نهایت در افغانستان تنها یک قوم، یک زبان و یک فرهنگ باقی بماند (البته این هم یک نوع انسجام ملی است البته از نوع افغانی). اما از طرف دیگر همین مردم، با مردمان سایر اقوام با تبعیض برخورد نموده، و آنها را به جای ذوب در خود، از خود رانده و خواسته و ناخواسته وادار به ابراز دشمنی و جبهه گیری مخالف می کنند.
من هم هنوز نفهمیده ام این کلمه «افغان» به چه معنا است. اگر به معنای «شهروند افغانستان» است که چرا حقوق شهروندی به ناکجا آباد می رود؟ و اگر به معنای «قوم افغان» (پشتون) است پس سایر مردم در این مملکت چه می کنند؟
اینجا کجاست؟

۱۳۸۶ بهمن ۷, یکشنبه

پست 7: به کجا چنین شتابان؟

موضوعی که این روزها نقل مجالس ژورنالیستی هست مسأله حکم اعدام از طرف یک دادگاه ابتدایی برای ژورنالیست جوان افغان – آقای پرویز کامبخش - است که واکنش های مختلفی به همراه داشته است. حمایت های متعدد سازمان های مختلف حقوق بشر و آزادی بیان از آقای پرویز کامبخش و تبدیل شدن وی به خبرساز هفته رادیو آزادی و ذکر خبر در سرفصل بسیاری از مقالات و تحلیلهای رسانه های جمعی نگاه ها را به سمت این واقعه معطوف کرده است.
گذشته از بحث آزادی بیان و قانون و جبهه گیری های مختلف در این مورد و حرف و حدیثهایی مانند عدم حضور وکیل مدافع در جلسه محکمه و غیر علنی بودن آن، نکته ای وجود دارد که در خور اندیشه و تأمل است.
این گونه ادامه می دهم که آیا یک فرد به محض اینکه پسوند ژورنالیست بر آن نهادند آزاد است که هر چه خواست بگوید و هر کاری که خواست انجام دهد؟ آیا یک ژورنالیست مافوق قانون است که کسی نتواند به عمل خلاف آن رسیدگی کند؟ و اگر رسیدگی کند آیا باید مورد حمله و انتقاد دیگران به اسم دفاع از آزادی بیان و حقوق بشر قرار بگیرد؟
نمی خواهم قضاوت کنم و بگویم که آقای پرویز کامبخش حتماً مرتکب خلافی شده و قطعاً مجازاتش اعدام است و همچنین نمی خواهم که ادعا کنم که ایشان بیگناه است و باید رها شود. باید کمی تحمل و تأمل کرد و قضیه را به دقت بررسی نمود. اما اینکه فوراً با شنیدن خبر حکم اعدام برای یک ژورنالیست و بدون آگاهی از جزییات، جبهه گیری کنیم کاری است که از ریشه خطا است. کما اینکه بسیاری از سازمانهای داخلی و بین المللی و سایر نهادهای حقیقی و حقوقی در این باره سریعاً جبهه گیری کرده اند.
نه. هنوز زود است. قضاوت در این زمینه هنوز زود است. هر چند امیدوارم ایشان بی گناه بوده و به زودی از محبس رهایی یافته و از هرگونه اتهام تبرئه شود.
ابراز عقیده آزاد است و باید هم آزاد باشد اما به شرط اینکه توهین به کسی یا چیزی در آن نباشد. اگر قرار باشد هر کس به بهانه آزادی بیان هر چه خواست بگوید آن هنگام تقدس و احترام به عقیده و آزادی آن اولین چیزی خواهد بود که صدمه خواهد دید و اولین افرادی هم که از این بابت متضرر خواهند شد ژورنالیستان خواهند بود و بس.
باید بدانیم که نباید به نام آزادی بیان، به نظرات و عقاید دیگران توهین کنیم. این همان چیزی است که فراموشمان شده است.

۱۳۸۶ بهمن ۵, جمعه

پست 6: اشتباه مکرر

باز هم اشتباه موجب مرگ تعدادی از هموطنان عزیز شد. این چندمین بمباران اشتباهی است که در طول این سالها روی می دهد و کسی اعتراضی نمی کند و اگر هم اعتراضی بکند به جایی نمی رسد. دولت هم برای پیش دستی از بروز اعتراض تنها به تعیین یک هیأت برای بررسی حادثه اکتفا می کند و بعد هم همه چیز از یاد همگان می رود و زندگی ادامه می یابد. یادمان می آید که در اواخر زمان حکومت طالبان، طیاره های آمریکایی با چه دقتی موترهای طالبان و سایر اهداف را مورد حمله قرار می دادند و هیچ صدمه ای به افراد ملکی وارد نمی شد. حالا نمی دانم چرا این تکنالوژی به عقب رفته و نیروهای خارجی دقت حملات خود را از دست داده اند؟ به نظر شما دلیل این اتفاقات چیست؟
زمان رازگشای خوبی است.

۱۳۸۶ بهمن ۴, پنجشنبه

پست 5: امان از وابستگی

قیمت مواد خوراکه در این روزهای پر برف و سرد زمستانی به شدت افزایش یافته مخصوصاً قیمت نان که طعام اصلی مردم افغانستان است. یکی از دلایل عمده آن هم شرایط ویژه پاکستان پس از ترور بی نظیر بوتو است که باعث افزایش قیمت گندم و آرد در آن کشور شده و چون عمده گندم مورد نیاز کشور از پاکستان تأمین می شود، این مسأله بر روی قیمت نان به شدت تأثیر گذاشته است و باعث شدت فشار بر قشر کم درآمد مردم شده و متأسفانه تعداد این مردم کم نیست. در این میان تقصیری هم به گردن دولت است چرا که چوکی نشینان قدرت در کشور به جای پیش بینی واقعات اینچنینی به فکر تثبیت چوکی و زد و بند سیاسی خود هستند. حوادث غیر مترقبه تنها شامل سیل و طوفان و زلزله و بلایای طبیعی نیست چرا که آنها شاید در محدوده کوچکی اتفاق بیفتند و تعداد اندکی را مبتلا سازند. به گمان من این گونه وقایع از بلایای طبیعی نیز بدتر است چرا که هم محدوده گسترده ای دارد، هم اثرات فراوانی به بار می آورد که یکی از آنها سلب اعتماد مردم از دولتمردان کنونی است.
فعلاً قصد نوشتن مقاله اقتصادی ندارم که شاید در فرصتی دیگر این کار را انجام دهم. تنها ذکر این نکته را کافی می دانم که اگر دولتیان می خواهند نامشان به نیکی جاودانه بماند و حتی چوکی آنها دائمی باشد بهتر است به جای نگاه به دستان این و آن و زد و بند خرد و کلان، به فکر مردمی باشند که روز به روز آگاهتر می شوند و آینده را رقم خواهند زد.
از رسول خدا (ص) پرسیدند: «محبوبترین مردم نزد خدا کیست؟» حضرت فرمود: «سودمندترین مردم برای مردم».

۱۳۸۶ بهمن ۳, چهارشنبه

پست 4: یا مزاری

دشت برچی یکی از مناطق کابل است که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان آن را مردمان قوم هزاره تشکیل می دهد. قوم هزاره مردمی هستند که در افغانستان به سخت کوشی و تحمل سخت ترین شرایط مشهورند و ارادت خاصی هم نسبت به مولای متقیان علی علیه السلام دارند. بسیاری از آنان در زمان مجاهدین و برخی در حال حاضر طرفدار حزب وحدت اسلامی افغانستان بوده اند که در آن زمان رهبری حزب به عهده شهید مزاری بود که در زمان طالبان کشته شد و اینک رهبری آن در حال اختلاف و جدل و کش و قوس است.
حال و هوای دشت برچی در روزهای محرم یادآور حال و هوای شهرهای ایران در این برهه زمانی است. دروازه هایی که در سر چوک های معروف شهر کابل دیده می شود و طنین صدای روضه و قرآن از بلندگوی آنها تا فواصلی دور به گوش می رسد. موترهایی که بیرقهای سیاه و سبز و سرخ حمل می کنند که روی آنها عباراتی مانند «یا حسین»، «یا ابوالفضل» و غیره دیده می شود. خانه ها هم با بیرقهای سیاه به حال و هوای این مراسم افزوده اند. در این بین، مردمان اهل تسنن هم که ارادت خاصی به آل پیامبر دارند در این مراسمات به نحو مقتضی شرکت و همراهی می کنند.
در این میان نکته ای نظرم را جلب کرد. یکی از دوستان که از سلسله سادات می باشد تعریف کرد که در روی سربند برخی از جوانان در دشت برچی به جای عبارات مرسوم «یا حسین»، «یا زهرا» و غیره، دیده است که نوشته شده بود «یا مزاری». احترام گذاشتن به افرادی که جان خود را در راه این کشور فدا کرده اند امری است محتوم؛ حال بگذریم از اینکه آیا ملت افغانستان به همه رهبران جهادی افغانستان به یک دیده می نگرند یا نه.
نکته در اینجا این است که یک شخص عادی را که بنا به فراخور زمانی در مقامی قرار گرفته بوده و هنوز هم در اهلیت وی در اخذ آن مقام حرف و حدیث بسیار است، حال به جایی از تقدس برسانیم که به جای واژه های مقدس و پاکی چون «یا حسین» که بیانگر قداست راه و هدف و مرام یک شخص است از واژه هایی چون «یا مزاری» و سایرین استفاده کنیم. و به این صورت رنگ و بوی والای حسینی را که جدای از هرگونه تعصب و واژه گرایی است به سوی حزبی گرایی و فرد گرایی و قوم گرایی سوق دهیم.
امروز را با «یا مزاری» سر کردیم، فردای خود را فدای کدام فرد خواهیم کرد؟

۱۳۸۶ بهمن ۲, سه‌شنبه

پست 3: اخراج مهاجرین (پناه جویان) افغانستانی از ایران در شرایط بد جوی

راجع به این موضوع خیلی حرفها هست که باید گفت. اما کم کم و به موقع. اطمینان هم دارم که به خاطر آن در سیاست دنیای مجازی ایران گرفتار فلترینگ خواهم شد همانند بسیاری دیگر. اما گفتنی ها را باید گفت حتی اگر شده رو به آینه.
سیاست ایران سیاست خاصی است و شاید همین سیاست باعث مشهور شدن این کشور شده باشد. اما در این مورد آنچه که آن را خاصتر می کند تفاوت آشکار شعارهای انسان دوستانه، عدالت نمایانه و اسلام گرایانه رییس جمهور تندرو ایران (محمود احمدی نژاد) با عملکرد ضد بشری و ضد اسلامی آن است که بی محابا و علناً دست به اقداماتی می زند که نه تنها سودی برای این کشور ندارد بلکه لطمه بزرگی هم به آن وارد می کند.
بزرگی می گوید «کار بزرگ آن است که انسان برای خود دوستی بیابد؛ اما از آن سخت تر این است که بتوانی او را نگهداری» هیچ کس یادش نخواهد رفت کمک هایی را که ایران در زمان جنگ مجاهدین علیه دولت کمونیستی به رزمندگان افغان هدیه نمود و در قبال آن چیزی را خرید یا به عبارتی به دست آورد که شاید نامش را بتوان دوستی و برادری خواند و شاید هم چیز دیگر. اما متاسفانه نتوانست که این دوستی را نگه دارد. افغان های بسیاری را می شناسم و بسیار بسیار بیشتر از آنچه من می شناسم افغانهایی هستند که زمانی با آمدن نام خمینی، از صمیم قلب صلوات می فرستادند و برای تداوم انقلاب ایران و بهروزی این کشور دعا می کردند؛ اما اینک اگر نام ایران بیاید از صمیم قلب برای ویرانی و تباهی رژیم آن دعا می کنند و به خاطر آنچه دولت ایران به طریق غیر انسان دوستانه و غیر اسلامی بر سرشان آورده است آه و ناله و نفرین سر می دهند. هر چند در قلب هیچ کدام آنها ذره ای کینه و نفرت از مردم ایران وجود ندارد و تباهی هیچ ملتی را نمی خواهند. اما حساب دولت ایران را باید از ملت آن جدا دانست.
دولت ایران اینک ره به جایی می برد که به قول معروف ترکستان است. چاهی که خود با دست خود برای خود حفر می کند. یقیناً روزی فرا خواهد رسید که جهانیان بگویند «سزایش همین بود» هر چند امیدوارم دولت ایران بر سر عقل آمده و خود را به تباهی نیفکند که آه مظلوم منتظر مرغ آمین است.
باید همیشه به یادمان باشد که قوانین خدا در هستی بر اساس قوانین انسان زمینی تغییر نمی یابد و او به جلال خود سوگند خورده که هیچ عملی را بی جزا باقی نگذارد.

۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

پست 2: عاشورا

دیروز عاشورا بود. روزی که حسین در قربانگاهش به نبردی شتافت که می دانست سرنوشت بشریت را رقم خواهد زد.
از عاشورا گفته اند و می گویند و خواهند گفت. از ایثار و اخلاص و عشق و وفا. اما آنچه در این میان کمتر گفته می شود دلایل و موجبات قیام حسین بن علی است که اگر برای مردم تشریح شود درسهایی دارد بزرگتر و مهمتر از درسهای روزمره زندگی که اگر به آن عمل شود زندگی دنیوی و اخروی ملت افغانستان تغییری به سزا خواهد یافت.
حرکت امامان شیعی در تاریخ باید به عنوان درسی فراروی بشریت و مخصوصاً پیروان این مذهب قرار گیرد. از سکوت علی گرفته تا صلح حسن، از قیام حسین تا زندگی مناجات گونه فرزندش علی بن حسین، از نبرد علمی امامان پنجم و ششم تا زندان رفتن هفتمین امام، و از قبول ولیعهدی امام رضا تا مبارزه مخفی امام یازدهم. هر کدام از این بزرگواران به فراخور شرایط زمانی کاری را کردند که بهترین حالت ممکنه بود هر چند شاید برایشان ایده آل ترین نبود. اینجاست که وظیفه شیعه سخت تر می شود که در هر برهه از زمان چه منش و چه روشی را پی بگیرد که جانب صلاح باشد. و این میسر نخواهد شد جز با تدبر، مطالعه و شناخت دقیق از واقعات و شرابط روز. کاری که متاسفانه در کشور پر جنجال ما، افغانستان، بر عکس انجام می شود. بزرگان حزبی و حتی علمی شیعه در اینجا حتی برای اعلام کردن یک روز مشترک برای عزاداری عاشورا حاضر نیستند با هم کنار بیایند تا چه برسد که از آنها توقع وحدت رویه و اتخاذ تصمیم واحد برای نحوه مشارکت مردم شیعه مذهب در واقعات و شرایط کنونی کشور داشته باشیم. و اینها تا به کی می خواهند با این روش تنها جیب مادی و معنوی خود را پر کنند؟! والله اعلم.
تفرقه سرآغاز شکست است.

۱۳۸۶ دی ۲۸, جمعه

پست1: حسین بن علی

این روزها ایام عزاداری شیعیان است در سوگ حسینی که در تاریخ نشانی از خود برجای ماند که هیچ گاه از خاطره ها نخواهد رفت. حسین های بسیاری هستند که به دنیا آمده و می آیند و بسیاری از آنها رفته اند. اما نام و نشان هیچ حسینی در ذهن جهانیان باقی نمانده است جز حسین بن علی. و مگر حسین چه کرد که دیگران نکردند؟ شاید امثال جانفشانی حسین بن علی را کسان دیگری نیز به طرقی دیگر انجام داده باشند اما آنچه که در قیام حسین بن علی نمایان است موقعیت زمانی و مکانی و هدف غایی واقعه است.
از بین همه آموزه های قیام حسین بن علی شاید همین یکی برای مردم دنیا بس باشد که حسین نه به خاطر مقام و چوکی، بلکه به خاطر اصلاح امت هم کیش خویش قیام کرد و تا آنجا پیش رفت که باید می رفت.
چه نیکو خوب خواهد بود اگر سردمداران و مقام نشینان دنیای کنونی نیز به خاطر صلح و اصلاح قیام کنند اما به خاطر پست و مقام ادامه ندهند.
حسین بن علی در خون شنا کرد ---- مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی ولا معنی ندارد --- نجف بی کربلا معنی ندارد


۱۳۸۶ دی ۲۷, پنجشنبه

Birthday

تولدت مبارک افغان بلاگر
سلام
وبلاگی که شما خواننده گرامی ملاحظه می کنید توسط بنده (یکی مثل خود شما) راه اندازی شده. سعی من این خواهد بود که بتوانم آنچه را که اتفاق می افتد به نگارش در آورم. موضوع خاصی را هم دنبال نمی کنم.
من یک تبعه افغانستان هستم و بس. فارغ از هر گونه گرایش متعصبانه منطقه ای و زبانی و قومی هر چند متعلق به یک منطقه و زبان و قوم خاص و بالتبع خواهان و مدافع حقوق حقه شهروندی خویش.
من نفس می کشم، پس هستم و هر کجا باشم آسمان از آن من است ...
منتظر نظرهایتان هستم