۱۳۸۷ اردیبهشت ۷, شنبه

پست 41: شکم مهمتر است یا خاطره

در این روزهایی که مواد خوراکه به نهایت قیمت رسیده است دولتمردان می خواهند یادبود هشت ثور را برگزار کنند. برای این کار هم میلیونها و شاید میلیاردها افغانی صرف مجالس و هزینه های جنبی آن مانند امور امنیتی و تبلیغاتی می شود و در نتیجه عده ای گرد هم می آیند و در نعت جهاد و مجاهدین می گویند بی آنکه از نکات منفی حادثه هم ذکری به میان بیاورند.
امروز یکی از دوستان می گفت که در شهر بیرقهایی زده اند که قیمت هر کدام آنها 1000 افغانی است و شکایت داشت که در این روزهایی که معاش یک کارمند برابر نصف یک بوجی آرد است چطور دولتمردان و رییس صاحبان و چوکی نشینان به خود اجازه می دهند که پول مملکت را صرف بزرگداشت روزی کنند که مورد تنفر بسیاری است و اگر هم مورد تنفر نیست فعلاً نیاز مادی مردم بیشتر از یادآوری خاطرات آنها به این نحو اهمیت دارد. حتی شنیده شده است که چند دکان فروش ارزاق در منطقه مندوی کابل تاراج شده و مردم گرسنه و نیازمند تا هر اندازه در توانشان بوده با خود برده اند.
این امر اگر ادامه پیدا کند می تواند فاجعه دیگری را در مملکت به بار بیاورد هرچند یکی دو روزی است که صدای کاهش قیمت به گوش می رسد اما اثر قطعی آن هنوز به نحو شایسته دیده نشده است.اگر این مملکت به جای این همه مجاهد نمای لندکروزر سوار چند مجاهد حقیقی می داشت که در رأس امور قرار می گرفتند امروز بیشتر از اینی که هست خودکفا بود.

پست 40: عزا عزاست امروز

همه برای روزهای هفت و هشت ثور حرف داشته و مطمئناً هر کس دیدگاه خاص خود را دارد. برای بزرگداشت این دو روز در کشور میلیون ها افغانی خرج می شود تا از حادثه هفت ثور اظهار تأسف و از حادثه هشت ثور به نکویی یاد شود. اما در این میان عده زیادی هستند که هم حادثه هفت ثور و هم واقعه هشت ثور را به دیده منفی می نگرند.
هنوز یادمان نرفته صدای مظلومیت مادرانی را که در پس هفت ثور با از دست دادن عزیزان خویش فریاد و فریادهایی از عمق وجود سر دادند و از خدای متعال برافتادن و اضمحلال دولت کمونیستی را خواستار شدند. و این آهی بود که عرش خدایی را به لرزه درآورد و امروز دیگر کونیست در افغانستان آبرویی برای سر برآوردن ندارد.
و هنوز یادمان نرفته است صدای مظلومیت زنان و دخترانی را که در پس هشت ثور با چنان تعرضی به نام جهاد و مجاهد روبرو شدند که فریاد دادخواهی و آروزی «مجاهد مرگی» آنها باز هم عرش الهی را لرزاند و روزگاری نگذشت که بساط مجاهدین برگشته از راه حق و جهاد حقیقی و الهی برچیده شد و طالبان بدتر از مجاهدین به جای آنها نشستند. و بر سر طالبان هم همان آمد که بر سر اسلاف گذشته آمده بود.
اما امروز متأسفانه حضراتی از مجاهدین هستند که خود را وارث این کشور و شایسته تاج و تخت و کرسی ریاست و مقام می دانند بی آنکه بخواهند به یاد بیاورند که در اثر آن همه جنگهای تنظیمی و کشتار داخلی چه به روز این ممکلت آوردند و چه ظلمهایی بر این مردم ستمدیده روا داشتند. هرچند اگر امروز مجاهد نمایانی بر اریکه قدرت تکیه زده اند مستقیماً یا غیر مستقیم از طریق همین مردم به آنجا رسیده اند. اگر در مجلسین نمایندگان یا هر جای دیگری از پست و مقامهای این مملکت ویران شده هستند با رأی مستقیم یا غیر مستقیم همین مردم بر آنجا تکیه زده اند و شگفتا که ما مردم هیچ گاه از آن تجارب و خاطرات گذشته درس عبرت نگرفته ایم و هنوز هم هر زمانی بخواهیم کسی را به جایی بفرستیم ابتدا دست به دامان همانهایی می شویم که کردند آنچه را نباید می کردند. پس این ما هستیم که داریم تاوان ندانم کاری ها و جهل و تعصب کور خود را پس می دهیم.
اگر هفتم ثور روز «عزای ملی» است هشتم ثور روز «فاجعه ملی» است هر چند حادثه هفت ثور محدود به همان ایام بود و اگر چند روزی به نفع عده ای اندک بود فاجعه هشت ثور که اثراتی بس طولانی تر و ژرفتر دارد به نفع هیچ یک از ملت افغان تمام نشد و نتیجه ای جز بدنامی جهاد و اسلام و عاقبتی جز استیلای خارجیان به طور دایمی تر و عقب ماندگی بیشتر و بیشتر خودمان نداشته است که هنوز ادامه دارد و تا زمانی که ذهن تک تک افراد میهن از این نحوه تفکر و اینگونه رفتار پاک نشود همینی هستیم که بوده ایم.آرزو می کنیم روزی را که لحظه لحظه عمر تک تک مردم کشور صرف آبادانی و استقرار حق و حقیقت شود.

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱, یکشنبه

پست39: تقویم در افغانستان

اصولاً تقویم یکی از مهمترین امور زندگی بشر است و تمام امور بر اساس زمانبندی تقویمهای موجود دنیا به انجام می رسد. در افغانستان نیز تقویم هجری شمسی مبنای فعالیتهای دولتی و غیره محسوب می شود. اما اینکه مردم ما تا چه اندازه از این تقویم آگاهی دارند جای تأمل دارد. منظورم از آگاهی نه آگاهی از ایام مناسبتها و مراسم و این چیزهاست بلکه اصل و بنیاد و مقررات تقویم هجری شمسی را شامل می شود. دو نمونه از اطلاعات عمومی مردم را ذکر می کنم:
دیروز یکی از دوستانم یک چک به تاریخ 31 برج حمل را به یکی از معروفترین بانکهای کشور برده بود تا نقد کند. ایشان تعریف می کند که مدت 15 دقیقه یا شاید هم بیشتر منتظر ماندم تا چک از دست این نفر به دست آن یکی برسد و برخی حتی روی آن به طور جمعی پچ پچ می کردند. خلاصه بعد از حدود 15 دقیقه رییس شعبه مرا خواست و به من گفت که در این چک اشتباه بزرگی رخ داده است. از جناب رییس در مورد اشتباه سؤال کردم و وی جواب داد که از نظر همه کارمندان بانک تاریخی به نام سی و یکم برج حمل یعنی 31/1/1387 نمی تواند موجود باشد یعنی اینکه همه بر این نظر هستند که ماه حمل 30 روز دارد نه 31 روز. دوست بنده که نزدیک بوده از تعجب شاخ در بیاورد هر چه خواسته با آنها بفهماند که در تقویم هجری شمسی شش ماه اول سال 31 روزه است نتوانسته و هیچ کدام از کارمندان این بانک معروف کشور نیز باور نکرده اند که برج حمل 31 روزه است. خلاصه بعد از چندی بالا و پایین کردن سر آخر از روی یک تقویم به آنها نشان داده که برج حمل 31 روزه است و بدین ترتیب پس از نیم ساعت توانسته چک خود را نقد کند.
مورد دوم اینکه امروز به یکی از ادارات مهم دولتی رفته بودم. شخصی مکتوب رسمی دولتی آورده بود که در آن نوشته شده بود: 23/13/1386. و نکته جالب اینکه مکتوب مربوط برج حمل امسال می شود نه برج حوت سال 1386 و همگان درمانده بودند که چگونه سال 1386 دارای سزده ماه بوده ولی هیچ کس غیر از نویسنده مکتوب خبر نداشته است؟؟؟؟
این همه فرهیختگی را کجا انبار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱۳۸۷ فروردین ۲۴, شنبه

پست 38: چند میلیون انسان بی هویت

نکته جالبی است اینکه هر کسی برای خودش ادعای مالکیت چیزی را داشته باشد که اصولاً مالکیتی مطرح نباشد. نکته جالب دیگر هم این است که آن کسی که ادعایی می کند که خودش هم می داند درست نیست، باز بر روی آن پافشاری می کند و به این وسیله حماقت، تعصب و جهل خود را بیشتر به نمایش می گذارد که نتیجه تبعی آن در بین سطح تفکر عوام این است که از آنجا که ایشان نماینده گروهی از ملت است و این گروه از ملت هم از ایشان پشتیبانی می کند پس این تعصب و جهل را می شود به آنها نیز تعمیم داد که البته تعمیمی است اشتباه چرا که همه را نمی توان با یک چوب زد اما چه می شود کرد که تقاص اشتباه های دیگران را به دلیل کمی فرهنگ تفکر و تعقل در سطح عوام جامعه آنهایی می دهند که چنین افرادی را نماینده خود برگزیده اند.
اما اینکه نماینده هر گروهی از مردم، یا نماینده هر حزبی یا هر جمعی چیزی بگوید و آن گروه، حزب و جمع از گفته ها و کردارهای ناشایست نماینده خویش برائت نجوید چنین می شود که تا کنون شده است و بارها و بارها شاهد وقایع اینچنین در پارلمان بوده ایم و هنوز که هنوز است نمایندگان ملت به جای اینکه بدانند نماینده هستند فکر می کنند قیم هستند و از آن بدتر اینکه فکر می کنند قیم تمام مردم هستند نه حتی آن گروه و حزب و جمعی که آنها را انتخاب کرده اند.
در این میان هم هیچ مرجعی نیست که بیاید و هویت سایرینی را تعیین کند که تعدادشان به چند میلیون می رسد تا ما هم بالاخره بفهمیم کجایی هستیم.

۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه

پست 37: معنی حزب در افغانستان

هر کلمه ای ممکن است بسته به شرایط محیطی، فرهنگی، تاریخی و سایر موارد معانی و مفاهیم مختلفی داشته باشد. به همین نسبت بسیاری از لغات و واژگان نیز دارای معنی و کاربردی بین المللی هستند که برای همگان واضح و مشخص است. اما برخی لغات نیز هستند که هم معنی بین المللی و هم تعابیر منطقه ای و شهری دارند. یکی از این کلمات «حزب» است.
در یک نگاه عرفی بین المللی، هر حزبی برای خود نوعی تفکر و طرز العمل و ایدیولوژی خاصی دارد که باعث جدا دانستن آن حزب از سایر احزاب می شود. اما در افغانستان ما حزب معانی دیگر دارد از جمله:
1- گروهی که گرد هم جمع آمده اند و به خاطر ایده های اولیه مشترک یک «حزب» تشکیل داده اند. حال اینکه بعد از چند سال و با پیدا شدن اختلافات جزیی تر چه اتفاقی برای این احزاب می افتد یک حرف دیگری است.
2- گروهی که دور یک نفر جمع شده اند و برای خود «حزب» تشکیل داده اند. این احزاب با از بین رفتن یا خروج نفر اصلی ابتدا تجزیه شده سپس از گردونه خارج شده یا حداقل به شدت تضعیف می گردند.
3- گروهی که دور هم جمع شده اند البته نه به دلیل عقاید مشترک بلکه به دلیل منافع مشترک یا رویه مشترک. این احزاب نیز به محض اینکه هر کدام از سرانشان فرصتی برای رشد شخصی و منافع غیر مشترک پیدا کردند خود به خود از هم می پاشند.
4- عده ای که نمی دانند چه کار می خواهند بکنند اما همین قدر می فهمند که باید یک کاری بکنند و چون حزب و حزب بازی در کشور جزو لوازم اولیه زندگی است لذا برای خود حزبی تشکیل می دهند تا شاید آنها هم به بازی گرفته شوند.
5- برخی وقتها عده ای که نمی خواهند کاری انجام بدهند و فقط می خواهند جیب خود را از حمایت این و آن پر کنند دور هم جمع شده و حزب تشکیل می دهند.
6- گروهی که از جمع بزرگان یا یاران بی وفا دور انداخته شده اند به خاطر درد مشترک دور انداخته شدگی گرد هم جمع شده و حزب تشکیل می دهند تا دردشان تسکین پیدا کند.
7- گروهی یا عموماً افرادی که بخواهند برای یکی دیگر فخر بفروشند و دل خود را تسلی دهند برای جبران کمبود عواطف روحی خویش حزب تشکیل می دهند.

و چنین است که در کشور چندین قومیتی افغانستان خیلی بیشتر از چندین حزب تشکیل شده است و اکثر آنها یک دارای مرام و مسلک و ایدیولوژی مشخص نیستند و پس از مدتی اگر رشد نکردند از بین می روند و مسلماً نام اکثر آنها به فراموشی سپرده می شود. و چنین شد که اکنون مردم افغانستان در بین گلزاری از احزاب رنگ رنگ زندگی می کنند که نتایج این حزب بازی ها از ویرانه های شهرهای افغانستان و حتی از ذره ذره وجود جنبندگان و غیر جنبدگان این سرزمین هر روز به همه ما پوزخند می زند.

۱۳۸۷ فروردین ۱۸, یکشنبه

پست 36: ما مسلمانیم

فلم توهین آمیز «فتنه» سر انجام پخش شد. و باز هم همه شروع به اعتراض کرده ایم و من اطمینان دارم که اینگونه فلم ها و کارتونها باز هم تولید می شود و ما مسلمانان در آینده بارها و بارها اعتراض خواهیم کرد و این سلسله ادامه خواهد داشت تا اینکه شاید یک روز آنقدر سطح درک و فهم ملت مسلمان بالا رود که بفهمند قمست عمده عیب کار از خودشان است که بهانه به دست دیگران داده و می دهند.
توهین چیزی نیست که بتوان برای آن توضیح و توجیه ارایه کرد چرا که به هر صورت مذموم است اما برای وقوع آن باید به دنبال علت و دلیل بود و ما همیشه دلایل را خارج از محیط داخلی جستجو می کنیم.
ما علیه دیگران به جرم ادعای خشونت آمیز بودن قرآن مظاهره می کنیم و لباس می دریم، اما فلم سربریدن یک فرد به جرم انجینر و خبرنگار بودن توسط طالبان را که همراه با نوای آیات قرآن و ذکر خدا و پیامبر اوست بارها و بارها می بینیم و به یکدیگر نشان می دهیم اما برای اعتراض حتی ذره ای به خود تکان نمی دهیم
ما علیه کارتونهایی که به پیامبرمان توهین می کند چه قلم فرسایی ها که نمی کنیم، اما وقتی بزرگانمان اصول دین را زیر پا می گذارند دم بر نمی آوریم، آن هم تنها به خاطر اینکه هم حزبی، هم قومی، هم زبان یا همشهری ما هستند
ما حملات انتحاری که منجر به کشته شدن بیگناهان می شود را بارها شاهد بوده ایم اما تنها به افسوس خوردن و آه سرد از سینه بیرون دادن اکتفا کرده ایم
ما این همه ظلم و فساد و تباهی و عقب ماندگی را می بینیم اما به دنبال تفرقه انداختن و نفاق و کینه و جهل و تعصب و ریا و جفا و حزب بازی و باند بازی و قوم بازی و زبان بازی هستیم
ما از یک طرف علیه چند سریال به خاطر اثرات ناچیز و مقطعی آن قانون تصویب می کنیم اما از طرف دیگر با منشور صلح خود خون های ریخته شده بیگناهان، ظلم های فجیع مجاهد نمایان و تجاوزهای انجام یافته به جان و مال و ناموس مسلمانان را که آثار جاودانی دارد به آسانی خودن یک پیاله آب لگدمال می کنیم
ما مسلمانیم

پست 35: وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد

وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر کسی هر قانونی که دوست دارد برای خودش وضع می کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر کسی از هر قانون وضع شده می تواند سرپیچی کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر قانونی می تواند نقض شود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر کسی از هر قانونی تفسیر خودش را مطابق منافع خود برداشت می کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر قانونی قابل تفسیر به هر منفعتی می شود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر وزیری در می ماند که به کدام تفسیر قانون عمل کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر وکیلی در می ماند که چرا قانون وضع شده عمل نمی شود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر قانونی ممکن است با قانون دیگر متضاد در بیاید حتی اگر اساسی باشد
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، نمایندگان مردم برای اعتقادات مردم تعیین تکلیف می کنند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، جنایتکاران جنگی و اسلام نمایان دین ستیز نیز خود را مستحق تصمیم گیری برای اعتقادات مردم می دانند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان به جای انجام امور عادی خود به سراغ موضوعات دیگر می رود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر کدام از دولتیان، پارلمانیان و ملتیان به راه خود می رود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، زور هیچ کس به کس دیگر نمی رسد مگر اینکه خیلی پرزور باشد
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر تلویزیونی به افق خود اذان می گوید
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر رسانه ای به صلاح خود مطلب انتشار می دهد
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان می گوید ممنوع است، علما می گویند حرام است، دولت می گوید مجاز است، رسانه ها می گویند از شیر مادر حلالتر است، اما ملت می گوید: «به شما چی؟ این ما هستیم که صلاح کار خویش را بهتر می دانیم»
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان یک مملکت به سانسورچی و برنامه ریز تلویزیونی تبدیل می شود
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، تلویزیونها مجبور می شوند فقط اخبار و مطالب علمی اسلامی پخش کنند و در مقابل، آنها نیز پخش جلسات پارلمان را تحریم می کنند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، تلویزیون ملی از این قواعد مستثنی می شود تا وقایع پارلمان به گوش مردم برسد
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، هر کسی می رود ماهواره می خرد تا از شر برنامه های کسل کننده تلویزیون های داخلی راحت شود و بتواند هر چه که خواست بدون سانسور نگاه کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان ماهواره را هم ممنوع می کند، دولت سکوت می کند و مردم همچنان ماهواره نگاه می کنند (پارلمانی ها هم همینطور)
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان قانون جمع آوری دیش های ماهواره را تصویب می کند، دولت به بهانه کمبود پرسونل از تطبیق سر باز می زند، و ملت ماهواره را مخفیانه نگاه می کند
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان قانون تفتیش خانه ها را تصویب می کند، خارجیان علیه نقض حقوق بشر اعلامیه صادر می کنند، دولت باز هم بهانه می آورد و ملت به ریش همه می خندد
وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، پارلمان اعتصاب می کند، دولت بی اعتنایی می کند و ملت هنوز ماهواره نگاه می کند
و بدین ترتیب پس از چندی:
پارلمان مجبور می شود به سر کار خود بر گردد، دولت همان کارهای روزمره را انجام می دهد، تلویزیون ها هر چه بخواهند نشر می کنند و ملت هر چه صلاح خود بداند می کند
حال در این وسط چه اتفاقی می افتد؟
هیچ اتفاق تازه ای نمی افتد. فقط عده کثیری از مردم از دین زده می شوند، اوضاع فرهنگی از این که هست بدتر می شود، پارلمان هم در اذهان ملت تبدیل می شود به طالبان دوم و خوش به حال آنهایی می شود که می گویند اسلام دین تحجرگرایی و جمود و عصبیت است و در نتیجه فلمها و کارتونهای توهین آمیز بیشتری تولید می شود و ...
«باز هم ادامه بدهم یا کافی است؟»


«ضمناً وقتی هیچ چیز سر جای خود نباشد، یک هفته وقت پیدا نمی کنی که وبلاگت را به روز رسانی کنی!»